بخش ۸ - از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
از مشتِ غبار ما صد ناله برانگیزی
نزدیکتر از جانی با خوی کم آمیزی
در موجِ صبا پنهان، دزدیده بباغ آئی
در بوی گل آمیزی با غنچه در آویزی
مغرب ز تو بیگانه مشرق همه افسانه
وقت است که در عالم نقشِ دگر انگیزی
آنکس که بسر دارد سودای جهانگیری
تسکین جنونش کن با نِشتر چنگیزی
من بندهٔ بیقیدم شاید که گریزم باز
این طُرّه پیچان را در گردنم آویزی
جز ناله نمیدانم گویند غزل خوانم
این چیست که چون شبنم بر سینهٔ من ریزی
بخش ۷ - ای که ز من فزودهای گرمی آه و ناله را: ای که ز من فزودهای گرمی آه و ناله رابخش ۹ - من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم: من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از مشتِ غبار ما صد ناله برانگیزی
نزدیکتر از جانی با خوی کم آمیزی
هوش مصنوعی: ما از غبار وجود خود صداهای زیادی در دل داریم که به گوش میرسد، تو به ما نزدیکتر از جان خود هستی اما با ما ارتباط کمتری داری.
در موجِ صبا پنهان، دزدیده بباغ آئی
در بوی گل آمیزی با غنچه در آویزی
هوش مصنوعی: در نسیم صبحگاهی با احتیاط به باغ بیا و خود را در عطر گل گم کن و با غنچهها درآمیز.
مغرب ز تو بیگانه مشرق همه افسانه
وقت است که در عالم نقشِ دگر انگیزی
هوش مصنوعی: تو در غرب از دیگران جدا و بیگانهای و در شرق همه چیز داستان و افسانه است. حالا وقت آن رسیده که در این دنیا تغییری ایجاد کنی و نقشی جدید بوجود بیاوری.
آنکس که بسر دارد سودای جهانگیری
تسکین جنونش کن با نِشتر چنگیزی
هوش مصنوعی: کسی که علاقه به قدرت و سلطنت دارد، برای آرام کردن جنونش، باید با چارهجویی و تدبیر درست، او را به سمت هدفهای عاقلانهتری هدایت کرد.
من بندهٔ بیقیدم شاید که گریزم باز
این طُرّه پیچان را در گردنم آویزی
هوش مصنوعی: من فردی آزاد و بیقید و شرط هستم و ممکن است که دوباره به این وضعیت برگردم، اگر این موی تابدار را همچون گردنبندی به گردنم بیاویزم.
جز ناله نمیدانم گویند غزل خوانم
این چیست که چون شبنم بر سینهٔ من ریزی
هوش مصنوعی: من جز ناله چیزی بلد نیستم، اما میگویند که غزل میخوانم. ولی این چه حالتی است که وقتی بر سینهام مینشیند، مانند شبنم احساس میکنم؟