گنجور

بخش ۷ - ای که ز من فزدوه‌ای گرمی آه و ناله را

ای که ز من فزدوه‌ای گرمی آه و ناله را
زنده کن از صدای من خاک هزارساله را
با دل ما چه‌ها کنی تو که به بادهٔ حیات
مستی شوق می‌دهی آب و گل پیاله را
غنچهٔ دل‌گرفته را از نفسم گره‌گشای
تازه کن از نسیم من داغ درون لاله را
می‌گذرد خیال من از مه و مهر و مشتری
تو به کمین چه خفته‌ای صید کن این غزاله را
خواجهٔ من نگاه دار آبروی گدای خویش
آنکه ز جوی دیگران پر نکند پیاله را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که ز من فزدوه‌ای گرمی آه و ناله را
زنده کن از صدای من خاک هزارساله را
هوش مصنوعی: ای کسی که از من بیشتر می‌دانی، گرمی و حسرت گاه و ناله‌ام را زنده کن تا صدای من، خاکی را که هزار ساله است، به حرکت درآورد.
با دل ما چه‌ها کنی تو که به بادهٔ حیات
مستی شوق می‌دهی آب و گل پیاله را
هوش مصنوعی: تو چه کارها با دل ما می‌کنی که با نوشیدن بادهٔ زندگی، احساسی از شوق و سرمستی به ما می‌دهی و سایه‌ات را بر پیالهٔ آب و گل می‌افکنی.
غنچهٔ دل‌گرفته را از نفسم گره‌گشای
تازه کن از نسیم من داغ درون لاله را
هوش مصنوعی: به دل افسرده‌ام جانی تازه ببخش و با نسیم لطیف خود، دردهای پنهان را از عمق وجودم خارج کن.
می‌گذرد خیال من از مه و مهر و مشتری
تو به کمین چه خفته‌ای صید کن این غزاله را
هوش مصنوعی: ذهن و خیال من از زیبایی‌ها و جذابیت‌هایی که در اطرافت هست عبور می‌کند، در حالی که تو در کمین نشسته‌ای. از این فرصت استفاده کن و این غزال را شکار کن.
خواجهٔ من نگاه دار آبروی گدای خویش
آنکه ز جوی دیگران پر نکند پیاله را
هوش مصنوعی: ای دوست، لطفاً آبروی خدمتکار خود را حفظ کن، زیرا او فقط از چشمهٔ دیگری سیراب نمی‌شود و نمی‌تواند از دست دیگران پر کند.

حاشیه ها

1401/02/17 17:05
راشد اقبال

علامه اقبال لاهوری به این باور است که باید خود کفا باشیم  چنان در بیت آخر سرود  وانچه در ابیات دیگرش چون 

به هرجا که خواهی خیمه گستر 

تناب از دیگران جستن حرام است 

سروده است 

دوستان نظر بنده را تصحیح کنند اگر نیاز است و خودشان هم آنچه میدانند نیز اظهار کنند 

ممنون 🥰