بخش ۴۰ - درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
که من شاید نخستین آدمم از عالمی دیگر
دمی این پیکر فرسوده را سازی کف خاکی
فشانی آب و از خاک آتش انگیزی دمی دیگر
بیار آن دولت بیدار و آن جام جهان بین را
عجم را داده ای هنگامهٔ بزم جمی دیگر
بخش ۳۹ - شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی: شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابیبخش ۴۱ - بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری: بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
که من شاید نخستین آدمم از عالمی دیگر
هوش مصنوعی: در این میخانه، من هیچ همدم و رفیق دیگری ندارم. شاید من تنها آدمی هستم که از دنیایی دیگر آمدهام.
دمی این پیکر فرسوده را سازی کف خاکی
فشانی آب و از خاک آتش انگیزی دمی دیگر
هوش مصنوعی: لحظهای این جسم فرسوده را با گرد و خاکی تازه زنده کن و به آن آب بده تا جان بگیرد، و در لحظهای دیگر از خاکی که در آن هست، آتش و زندگی برانگیز.
بیار آن دولت بیدار و آن جام جهان بین را
عجم را داده ای هنگامهٔ بزم جمی دیگر
هوش مصنوعی: آن نعمت بیداری و آن نگاه وسیع و عمیق را بیاور، که تو به غیر فارسها نیز شادابی و شلوغی مهمانی دادهای.

اقبال لاهوری