گنجور

بخش ۳۹ - شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی

شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی
تو به طلعت آفتابی سزد اینکه بی حجابی
تو به درد من رسیدی به ضمیرم آرمیدی
ز نگاه من رمیدی به چنین گران رکابی
تو عیار کم‌عیاران تو قرار بی‌قراران
تو دوای دل‌فگاران مگر اینکه دیریابی
غم و عشق و لذت او اثر دو گونه دارد
گهی سوز و دردمندی گهی مستی و خرابی
ز حکایت دل من تو بگو که خوب دانی
دل من کجا که او را به کنار من نیابی
به جلال تو که در دل دگر آرزو ندارم
به جز این دعا که بخشی به کبوتران عقابی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی
تو به طلعت آفتابی سزد اینکه بی حجابی
هوش مصنوعی: شب من را روشن کردی وقتی چهره‌ات مانند آفتاب درخشید. به قدری زیبا هستی که بی‌پروایی و بی‌حجابی تو قابل توجه است.
تو به درد من رسیدی به ضمیرم آرمیدی
ز نگاه من رمیدی به چنین گران رکابی
هوش مصنوعی: تو به من رسیدی و با وجودت در درونم آرامش بخشیدی، ولی از نگاه من دوری کردی و این دوری برای قلبم بسیار دشوار است.
تو عیار کم‌عیاران تو قرار بی‌قراران
تو دوای دل‌فگاران مگر اینکه دیریابی
هوش مصنوعی: تو برترین در میان نادرگان و قراربخش بی‌قراری. تو درمان دل‌شکستگان هستی، مگر اینکه بخواهی دیر بیایی.
غم و عشق و لذت او اثر دو گونه دارد
گهی سوز و دردمندی گهی مستی و خرابی
هوش مصنوعی: غم و عشق و لذت او، دو واکنش متفاوت در انسان ایجاد می‌کند: گاهی باعث درد و رنج می‌شود و گاهی باعث خوشحالی و سرخوشی.
ز حکایت دل من تو بگو که خوب دانی
دل من کجا که او را به کنار من نیابی
هوش مصنوعی: از داستان دل من بگو، چون خوب می‌دانی دل من در کجا است و تو آن را در کنار خود نخواهی یافت.
به جلال تو که در دل دگر آرزو ندارم
به جز این دعا که بخشی به کبوتران عقابی
هوش مصنوعی: به زیبایی و عظمت تو، که در دل هیچ خواسته دیگری ندارم، جز این دعا که به پرنده‌ها، قدرتی شبیه به عقاب‌ها ببخشی.