گنجور

بخش ۱۳۳ - ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ

ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
ما رنگ شوخ و بوی پریشیده نیستیم
مائیم آنچه می رود اندر دل و دماغ
مستی ز باده میرسد و از ایاغ نیست
هر چند باده را نتوان خورد بی ایاغ
داغی به سینه سوز که اندر شب وجود
خود را شناختن نتوان جز به این چراغ
ای موج شعله سینه بباد صبا گشای
شبنم مجو که میدهد از سوختن فراغ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
هوش مصنوعی: ای لاله، تو چراغی در کوهستان و باغ و دشت هستی. به من بنگر که زندگی را به تو معرفی می‌کنم.
ما رنگ شوخ و بوی پریشیده نیستیم
مائیم آنچه می رود اندر دل و دماغ
هوش مصنوعی: ما ظاهری شاد و دلنشین نداریم، بلکه حقیقت ما در درون و افکار ما نهفته است.
مستی ز باده میرسد و از ایاغ نیست
هر چند باده را نتوان خورد بی ایاغ
هوش مصنوعی: مستی از نوشیدن شراب به وجود می‌آید و بدون کمک یک ظرف مناسب نمی‌توان از شراب لذت برد، هرچند خود شراب قابل نوشیدن است.
داغی به سینه سوز که اندر شب وجود
خود را شناختن نتوان جز به این چراغ
هوش مصنوعی: دردی در سینه‌ام وجود دارد که در تاریکی شب نمی‌توانم خود را بشناسم، جز با کمک این چراغ.
ای موج شعله سینه بباد صبا گشای
شبنم مجو که میدهد از سوختن فراغ
هوش مصنوعی: ای موج، ای شعله، سینه‌ات را به نسیم صبح بسپار، چرا که شبنم را جستجو نکن، زیرا از سوختن دل، آرامش می‌یابی.