گنجور

بخش ۱۳۲ - هنگامه را که بست درین دیر دیر پای

هنگامه را که بست درین دیر دیر پای
زناریان او همه نالنده همچو نای
در ’بنگه فقیر و به کاشانهٔ امیر
غمها که پشت را به جوانی کند دو تای
درمان کجا که درد بدرمان فزون شود
دانش تمام حیله و نیرنگ و سیمیای
بی زور سیل کشتی آدم نمی رود
هر دل هزار عربده دارد به ناخدای
از من حکایت سفر زندگی مپرس
در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای
آمیختم نفس به نسیم سحر گهی
گشتم درین چمن به گلان نانهاده پای
از کاخ و کو جدا و پریشان بکاخ و کوی
کردم بچشم ماه تماشای این سرای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هنگامه را که بست درین دیر دیر پای
زناریان او همه نالنده همچو نای
هوش مصنوعی: وقتی که زمان به پایان می‌رسد و در این مکان، افراد نابکار و ناپسند جمع می‌شوند، همه آن‌ها مانند نای (ساز) به زاری و ناله مشغول هستند.
در ’بنگه فقیر و به کاشانهٔ امیر
غمها که پشت را به جوانی کند دو تای
هوش مصنوعی: در خانهٔ فقیر و در خانهٔ ثروتمند، غم‌ها به گونه‌ای هستند که جوانی را به سمت پژمردگی سوق می‌دهند.
درمان کجا که درد بدرمان فزون شود
دانش تمام حیله و نیرنگ و سیمیای
هوش مصنوعی: اگر درد و بیماری زیادتر شود، درمانی نخواهد بود. دانایی و مهارت در انجام حیله‌ها و نیرنگ‌ها هم نمی‌تواند کمکی کند.
بی زور سیل کشتی آدم نمی رود
هر دل هزار عربده دارد به ناخدای
هوش مصنوعی: بدون قدرت و تسلط، انسان نمی‌تواند در چالش‌ها پیش برود. هر فرد هزاران شور و هیجان در دل خود دارد که نیاز به هدایت و رهبری دارد.
از من حکایت سفر زندگی مپرس
در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای
هوش مصنوعی: از من درباره سفر زندگی‌ام نپرس، زیرا من در این راه درد و رنج زیادی متحمل شده‌ام و از آن گذشته‌ام.
آمیختم نفس به نسیم سحر گهی
گشتم درین چمن به گلان نانهاده پای
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، هوای ملایم را با نفس خود در می‌آمیختم و گاهی در این باغ گل‌ها، قدم می‌زدم، اما پا در گل‌ها نمی‌گذاشتم.
از کاخ و کو جدا و پریشان بکاخ و کوی
کردم بچشم ماه تماشای این سرای
هوش مصنوعی: من از قصر و مکان‌های باشکوه دور شدم و با چشم خود به تماشای این خانه، که پر از زیبایی‌های طبیعی است، پرداختم.