بخش ۱۳ - دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
چه گنه اگر تراشم صنمی ز سنگ خاره
تو به جلوه در نقابی که نگاه بر نتابی
مه من اگر ننالم تو بگو دگر چه چاره
چه شود اگر خرامی به سرای کاروانی
که متاع ناروانش دلکی است پاره پاره
غزلی زدم که شاید به نوا قرارم آید
تب شعله کم نگردد ز گسستن شراره
دل زنده ئی که دادی به حجاب در نسازد
نگهی بده که بیند شرری بسنگ خاره
همه پارهٔ دلم را ز سرور او نصیبی
غم خود چسان نهادی به دل هزار پاره
نکشد سفینه کس به یمی بلند موجی
خطری که عشق بیند بسلامت کناره
به شکوه بی نیازی ز خدایگان گذشتم
صفت مه تمامی که گذشت بر ستاره
بخش ۱۲ - نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست: نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزستبخش ۱۴ - گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست: گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
چه گنه اگر تراشم صنمی ز سنگ خاره
هوش مصنوعی: دل من دریای زیباییها و لذتهاست، پس چه اشکالی دارد اگر گاهی به شکلی زیبا و هنری، تصویری از تو را به وجود آورم، حتی اگر این تصویر از دلی سخت و سنگی باشد؟
تو به جلوه در نقابی که نگاه بر نتابی
مه من اگر ننالم تو بگو دگر چه چاره
هوش مصنوعی: تو در نقابی پنهان شدهای که مشاهدهات دشوار است. اگر من از درد و رنج خود نالیدم، تو بگو که چه راه دیگری دارم؟
چه شود اگر خرامی به سرای کاروانی
که متاع ناروانش دلکی است پاره پاره
هوش مصنوعی: چه میشود اگر کسی با ناز و زیبایی به کاروانی بیاید که بارش دلهای شکسته است؟
غزلی زدم که شاید به نوا قرارم آید
تب شعله کم نگردد ز گسستن شراره
هوش مصنوعی: غزلی سرودم که شاید به آن آرامش یابم، اما تب و تابی که دارم از شدت احساس کم نمیشود و شعلهورتر میشود.
دل زنده ئی که دادی به حجاب در نسازد
نگهی بده که بیند شرری بسنگ خاره
هوش مصنوعی: دل زندهای که تحت پوشش قرار گرفته، نمیتواند نگاهی به سوی تو بیندازد. نگاهی که بتواند حس شعلهای را در دل سنگهای سخت ایجاد کند.
همه پارهٔ دلم را ز سرور او نصیبی
غم خود چسان نهادی به دل هزار پاره
هوش مصنوعی: تمامی احساسات و دردهای من به خاطر شادی او است، حال چگونه توانستی غم را به دل من که هزار قطعه شده بیفکنی؟
نکشد سفینه کس به یمی بلند موجی
خطری که عشق بیند بسلامت کناره
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمیتواند کشتی را در دریای طوفانی به سلامت به ساحل برساند، مگر آنکه عشق راه را برای او هموار کند.
به شکوه بی نیازی ز خدایگان گذشتم
صفت مه تمامی که گذشت بر ستاره
هوش مصنوعی: من از بزرگی و بینیازی خداوند عبور کردم و به توصیف زیبایی ماه پرداختم که از میان ستارهها عبور کرده است.