بخش ۱۲ - نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
بخاشاکم شرار افتاد و باد صبحدم تیز است
ندارد عشق سامانی ولیکن تیشه ئی دارد
خراشد سینهٔ کهسار و پاک از خون پرویز است
مرا در دل خلید این نکته از مرد ادا دانی
ز معشوقان نگه کاری تر از حرف دلاویز است
به بالینم بیا ، یکدم نشین ، کز درد مهجوری
تهی پیمانه بزم ترا پیمانه لبریز است
به بستان جلوه دادم آتش داغ جدائی را
نسیمش تیز تر می سازد و شبنم غلط ریز است
اشارتهای پنهان خانمان برهم زند لیکن
مرا آن غمزه می باید که بیباک است و خونریز است
نشیمن هر دو را در آب و گل لیکن چه رازست این
خرد را صحبت گل خوشتر آید دل کم آمیز است
مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمی بینی
برهمن زاده ئی رمز آشنای روم و تبریز است
بخش ۱۱ - بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را: بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش رابخش ۱۳ - دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره: دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
بخاشاکم شرار افتاد و باد صبحدم تیز است
هوش مصنوعی: صدای من از عشق و احساسات عمیق پر است و حاکی از غم و شجاعت است. در این حال، جرقههای عشق من در دل احساساتم برافروخته شده و نسیم صبحگاهی با سرعت میوزد.
ندارد عشق سامانی ولیکن تیشه ئی دارد
خراشد سینهٔ کهسار و پاک از خون پرویز است
هوش مصنوعی: عشق به خودی خود نظم و ترتیبی ندارد، اما با این حال، به قدری قدرت و شدت دارد که میتواند دل و جان را به سختی زخم بزند. این عشق در عمق خود، پاک و خالی از هر نوع آلودگی است، مشابه به زخمهایی که بر روی کوهها ایجاد میشود و نشانهای از نیرو و سختکوشی را در خود دارد.
مرا در دل خلید این نکته از مرد ادا دانی
ز معشوقان نگه کاری تر از حرف دلاویز است
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که در دل من این نکته جا گرفته است که از معشوقان، نگاهی چشمی موثرتر و تاثیرگذارتر از کلمات زیبا و دلنشین است.
به بالینم بیا ، یکدم نشین ، کز درد مهجوری
تهی پیمانه بزم ترا پیمانه لبریز است
هوش مصنوعی: به کنارم بیا و برای مدتی بمان، زیرا از درد دوری تو بغض و اندوه من پر شده است و دل تنگی من مثل جامی پر از شراب است.
به بستان جلوه دادم آتش داغ جدائی را
نسیمش تیز تر می سازد و شبنم غلط ریز است
هوش مصنوعی: در باغ، حس جدایی را به نمایش گذاشتم و نسیم شدیدتر آن را منتقل میکند و شبنم به آرامی بر روی آن مینشیند.
اشارتهای پنهان خانمان برهم زند لیکن
مرا آن غمزه می باید که بیباک است و خونریز است
هوش مصنوعی: اشارههای پنهان میتوانند زندگی را به هم بریزند، اما من به آن نگاه جذاب و خطرناک نیاز دارم که هم بیپرواست و هم خشن.
نشیمن هر دو را در آب و گل لیکن چه رازست این
خرد را صحبت گل خوشتر آید دل کم آمیز است
هوش مصنوعی: هر دو در محیط زمینی زندگی میکنند، اما چه رازی وجود دارد که صحبت با گل برای دل خوشایندتر است و دل کمتر به آنچه که در آن محیط است، وابسته میشود.
مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمی بینی
برهمن زاده ئی رمز آشنای روم و تبریز است
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که در هندوستان همچون برهمن زادهای نمیبینی و من رمزها و علائم آشنای روم و تبریز را با خود دارم.