گنجور

بخش ۱۱ - بر سر کفر و دین فشان رحمتِ عامِ خویش را

بر سر کفر و دین فشان رحمتِ عامِ خویش را
بندِ نقاب بر‌گشا ماهِ تمامِ خویش را
زمزمهٔ کهن سرای گردشِ بادهْ تیز کن
باز به بزمِ ما نگر، آتشِ جامِ خویش را
دام ز گیسوان بدوش، زحمتِ گلستان بری
صید چرا نمی‌کنی طایر بامِ خویش را
ریگِ عراق منتظر‌، کِشتِ حجاز تشنه کام
خون حسین باز‌ده، کوفه و شامِ خویش را
دوش به راهبر زند‌، راهِ یگانه طی کند
می‌ندهد بدست کس عشقْ زمامِ خویش را
ناله به آستانِ دِیر بی‌خبرانه می‌زدم
تا بحرم شناختم راه و مقامِ خویش را
قافلهٔ بهار را طایرِ پیش‌رس نگر
آنکه بخلوتِ قفس گفت پیام خویش را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر کفر و دین فشان رحمتِ عامِ خویش را
بندِ نقاب بر‌گشا ماهِ تمامِ خویش را
هوش مصنوعی: بر سر موضوعاتی چون کفر و ایمان، رحمت وسیع خود را نثار کن و پرده از نوای دلنشین خود بردار، همانند ماه کاملی که نورش را می‌تاباند.
زمزمهٔ کهن سرای گردشِ بادهْ تیز کن
باز به بزمِ ما نگر، آتشِ جامِ خویش را
هوش مصنوعی: با صدای نرم و دلنشینی، ماجرای قدیمی را بگو و دوباره به میهمانی ما بیا، و آتش عشق و شوقت را زنده کن.
دام ز گیسوان بدوش، زحمتِ گلستان بری
صید چرا نمی‌کنی طایر بامِ خویش را
هوش مصنوعی: دامی که بر دوش تو از گیسوانِ آن دختر است، چرا به شکار پرنده‌ی بام خود نمی‌روی؟ چرا از زیبایی‌های خود بهره‌برداری نمی‌کنی؟
ریگِ عراق منتظر‌، کِشتِ حجاز تشنه کام
خون حسین باز‌ده، کوفه و شامِ خویش را
هوش مصنوعی: ریگ‌های عراق در انتظار هستند و زمین‌های حجاز تشنه خون حسین است. ای کوفه و شام، خود را به یاد بیاور.
دوش به راهبر زند‌، راهِ یگانه طی کند
می‌ندهد بدست کس عشقْ زمامِ خویش را
هوش مصنوعی: دیروز به راهنمای خود اعتماد کردم و تنها مسیر را پیمودم. عشق را به هیچ کس نمی‌سپارم و خودم بر آن کنترل دارم.
ناله به آستانِ دِیر بی‌خبرانه می‌زدم
تا بحرم شناختم راه و مقامِ خویش را
هوش مصنوعی: با ناامیدی و بی‌خبر از سرنوشت خود، به درگاه معبد صدایی می‌زدم تا اینکه سرانجام راه و مکان واقعی خود را شناختم.
قافلهٔ بهار را طایرِ پیش‌رس نگر
آنکه بخلوتِ قفس گفت پیام خویش را
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که بهار را پیشواز می‌کند، آن پیام خود را که در تنهایی قفس گفته است، به قافله می‌فرستد.