گنجور

بخش ۱۲۲ - ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است

ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است
دل شاهین نسوزد بهر آن مرغی که در چنگ است
پشیمان شو اگر لعلی ز میراث پدر خواهی
کجا عیش برون آوردن لعلی که در سنگ است
سخن از بود و نابود جهان با من چه میگوئی
من این دانم که من هستم ندانم این چه نیرنگ است
درین میخانه هر مینا ز بیم محتسب لرزد
مگر یک شیشهٔ عاشق که از وی لرزه بر سنگ است
خودی را پرده میگوئی بگو من با تو این گویم
مزن این پرده را چاکی که دامان نگه تنگ است
کهن شاخی که زیر سایه او پر بر آوردیی
چو برگش ریخت از وی آشیان برداشتن ننگ است
غزل آن گو که فطرت ساز خود را پرده گرداند
چه آید زان غزل خوانی که با فطرت هماهنگ است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است
دل شاهین نسوزد بهر آن مرغی که در چنگ است
هوش مصنوعی: امید نداشته باش که از غرب (افرنگ) کسی برایت دل‌داری دهد، زیرا دل شاهین به خاطر آن پرنده‌ای که در چنگ آمده، نمی‌سوزد.
پشیمان شو اگر لعلی ز میراث پدر خواهی
کجا عیش برون آوردن لعلی که در سنگ است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از میراث پدرت بهره‌برداری کنی، باید پشیمان شوی. لالی که در سنگ است، نمی‌تواند شادی و خوشی را بیرون بیاورد.
سخن از بود و نابود جهان با من چه میگوئی
من این دانم که من هستم ندانم این چه نیرنگ است
هوش مصنوعی: در مورد وجود و عدم جهان با من صحبت نکن، من فقط می‌دانم که هستم و نمی‌دانم این چه بازی پیچیده‌ای است.
درین میخانه هر مینا ز بیم محتسب لرزد
مگر یک شیشهٔ عاشق که از وی لرزه بر سنگ است
هوش مصنوعی: در این میخانه، هر ظرف شرابی به خاطر ترس از نگهبان قانون می‌لرزد، اما یک شیشهٔ عشق است که با وجود همه‌ی این خطرات، لرزشی بر سنگ دارد و حضورش محسوس و قوی است.
خودی را پرده میگوئی بگو من با تو این گویم
مزن این پرده را چاکی که دامان نگه تنگ است
هوش مصنوعی: خود را از دیگران جدا نکن و احساس نکن که با تو تفاوت دارد. من به تو می‌گویم که هرگز پرده‌های پنهانی را نمی‌زنم، زیرا در نهایت، همه چیز به هم وابسته است و باید به هم نزدیک باشیم.
کهن شاخی که زیر سایه او پر بر آوردیی
چو برگش ریخت از وی آشیان برداشتن ننگ است
هوش مصنوعی: زمانی که شما در زیر سایه یک درخت بزرگ و کهن رشد کرده‌اید و از برکات آن بهره‌مند شده‌اید، بی‌احترامی و ننگ است که وقتی آن درخت خشک شد، از آن دور شوید و آشیانه‌تان را ترک کنید.
غزل آن گو که فطرت ساز خود را پرده گرداند
چه آید زان غزل خوانی که با فطرت هماهنگ است
هوش مصنوعی: غزل را به گونه‌ای بگو که مطابق با فطرت و ذات خودت باشد؛ چه فایده‌ای دارد از خواندن غزلی که با فطرت تو هماهنگ نیست؟

حاشیه ها

1391/12/03 23:03
بتشکن

جالبه اینجا باید نگاه کسایی که میگفتن قالب غزل تنها عاشقانست و... رو جلب کنم به اقبالی که داره عاشقانه کنایه به شرق و میراثشون میزنه و با تمام وجود معتقده که اشتباه از ماست که چشممون تنگه نه از فرهنگمون توجه دوستان رو جلب میکنم به معنای بیت به بیت که از حوصله ی یک حاشیه بدوره
دوستان حواستون باشه اقبال کسی نیست که فرهنگ غرب و نشناسه و ندیده باشه چه بسا درک چهره اصلیه فرهنگ غرب رو بهتراز خوده غربی ها باجان و دل شناخته و الان داره این شعر رو تحویل میده
شعرهای اقبال نیاز به تفسیر ونگاه های نقادانه ی فلسفی تاریخی اجتماعی و ادبی داره و این حاشیه ها فقط یک تلنگر برای خوانندست که بدونه چه حد باید توجه داشته باشه

1394/12/06 22:03
معلم نهاوندی

اقبال یک متفکر و فیلسوف اجتماعی و یک مبارز انقلابی هست که با شناخت عالمانه از غرب، اون رو نقد میکنه...این بزرگ مرد مسلمان از شعر به عنوان یک رسانه برای بیداری امت اسلام و مردم مشرق زمین استفاده میکنه...ایشون امید بستن به غرب برای رفع مشکلات رو نادانی محض میدونه هر چند که در شعری دیگه به حق استفاده از دانش غربی رو تایید و دنباله روی از فرهنگ غرب رو مذمت میکنه