گنجور

بخش ۱۱۴ - قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند

قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند
به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند
به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند
بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر
بروز رزم خود آگاه و تن فراموشند
نظام تازه بچرخ دو رنگ می بخشند
ستاره های کهن را جنازه بر دوشند
زمانه از رخ فردا گشود بند نقاب
معاشران همه سر مست بادهٔ دوشند
بلب رسید مرا آن سخن که نتوان گفت
بحیرتم که فقیهان شهر خاموشند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند
هوش مصنوعی: در اینجا به کسانی اشاره می‌شود که به دنبال تسلط بر مادیات و دنیا هستند. این افراد همچنان از مقام و موقعیت‌های اجتماعی خود بهره می‌برند و در عین حال ظاهری زاهدانه و معنوی دارند. در واقع، آنها در پی دستیابی به قدرت و ثروت‌اند در حالی که خود را به نوعی عارف یا مسلمان نشان می‌دهند.
به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند
به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند
هوش مصنوعی: در جلو شما، با محبت و زیبایی، محبت و عشق را به هم می‌پیچند، و در تنهایی، زمان و مکان در آغوش هم هستند.
بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر
بروز رزم خود آگاه و تن فراموشند
هوش مصنوعی: در روز گردهمایی، همه مثل پارچه‌های نرم و لطیف به نظر می‌رسند، اما هنگام جنگ، با آگاهی کامل به میدان می‌آیند و هیچ چیزی به جز مبارزه را در نظر نمی‌گیرند.
نظام تازه بچرخ دو رنگ می بخشند
ستاره های کهن را جنازه بر دوشند
هوش مصنوعی: نظام تازه‌ای شکل می‌گیرد و دو رنگی جدیدی را به دنیا می‌آورد، در حالی که ستاره‌های قدیمی مانند جنازه‌ای بر دوش دارند.
زمانه از رخ فردا گشود بند نقاب
معاشران همه سر مست بادهٔ دوشند
هوش مصنوعی: زمانه از صبح فردا پرده‌اش را کنار زد و مشخص شد که دوستان همه سرخوش و مست از شراب دیشب هستند.
بلب رسید مرا آن سخن که نتوان گفت
بحیرتم که فقیهان شهر خاموشند
هوش مصنوعی: به من خبری رسید که نمی‌توانم درست بیانش کنم، زیرا در حیرت‌ام؛ فقیهان شهر در سکوت به سر می‌برند.