گنجور

بخش ۱۱۲ - دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا

دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا
به ذره ذره توان دیده جان پاک آنجا
می مغانه ز مغ زادگان نمی گیرند
نگاه می شکند شیشه های تاک آنجا
به ضبط جوش جنون کوش در مقام نیاز
بهوش باش و مرو با قبای چاک آنجا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا
به ذره ذره توان دیده جان پاک آنجا
هوش مصنوعی: محلی که عشق در آن آشناست و درد را می‌شناسد، خاک آنجا به اندازه هر ذره، حس خوبی به جان پاک انسان می‌بخشد.
می مغانه ز مغ زادگان نمی گیرند
نگاه می شکند شیشه های تاک آنجا
هوش مصنوعی: شراب را از نسل مغان نمی‌گیرند، زیرا در آنجا به راحتی شیشه‌های تاک شکسته می‌شود.
به ضبط جوش جنون کوش در مقام نیاز
بهوش باش و مرو با قبای چاک آنجا
هوش مصنوعی: برای تلاش و کوشش در راستای جنون و دیوانگی آماده باش و در حالی که نیاز و فقر را احساس می‌کنی، هشیار باش و با ظاهری نا‌آراسته و بی‌توجه به آنجا نرو.