اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب
هم ز خدا خودی طلب هم ز خودی خدا طلب
هوش مصنوعی: از هر کسی دوری کن و تنها با آنان که به تو نزدیک هستند، صحبت کن. از خدا خواستههای خود را طلب کن و همچنین از خودت آنچه نیاز داری.
از خلش کرشمه ئی کار نمی شود تمام
عقل و دل و نگاه را جلوه جدا جدا طلب
هوش مصنوعی: خود را به زحمت نینداز، زیرا هیچ چیز به اندازه زیبایی و جذابیت واقعی نمیتواند عقل و دل را تحت تأثیر قرار دهد. تلاش برای جداسازی این جذابیتها از یکدیگر نتیجهای نخواهد داشت.
عشق بسر کشیدن است شیشه کائنات را
جام جهان نما مجو دست جهان گشا طلب
هوش مصنوعی: عشق یعنی تحمل کردن و گذراندن زندگی، مانند اینکه دنیای هستی را در یک شیشه نگاه کنیم. نباید به دنبال نشان دادن کامل دنیای هستی باشی، بلکه باید از گسترده بودن زندگی بهرهمند شوی.
راهروانبرهنه پا راه تمام خار زار
تا به مقام خود رسی راحله از رضا طلب
هوش مصنوعی: پیشرفت کردن در زندگی ممکن است با چالشها و موانع زیادی همراه باشد، اما با پای裸 و بدون پوشش، یعنی با شجاعت و اراده میتوان بر تمام سختیها غلبه کرد و به هدف نهایی خود رسید. در این مسیر، باید به رضایت و خواست درونی خود توجه داشته باشی.
چون بکمال میرسد فقر دلیل خسروی است
مسند کیقباد را در ته بوریا طلب
هوش مصنوعی: زمانی که به کمال و پختگی برسیم، فقر میتواند نشانهای از مقام و عظمت باشد. بنابراین، برای رسیدن به جایگاههای بلند و با ارزش، حتی اگر شرایط ظاهری ما ساده باشد، باید از آن بگذریم و تلاش کنیم.
پیش نگر که زندگی راه بعالمی
از سر آنچه بود و رفت در گذر انتها طلب
هوش مصنوعی: به آینده بنگر و توجه کن که زندگی مسیری است به سمت جهانی جدید، که از آنچه گذشته و رفته، عبور میکند و به دنبال پایان مطلوبی است.
ضربت روزگار اگر ناله چو نی دهد تو را
بادهٔ من ز کف بنه چاره ز مومیا طلب
هوش مصنوعی: اگر روزگار بر تو سخت بگذرد و به تو شکایت کند، پس از لذتهای زندگی غافل نشو و به دنبال نوشیدنی دلپذیر بگرد.
حاشیه ها
اینطور بهتر است
راهروان برهنه پا راه تمام خار زار
پیش نگر که زندگی راه بعالمی برد
میگوید آشنای تو خودت هستی و خدای تو
از دیگران بگذر و در آرزوی خود و خدای خود باش
در مقام رضا و استغنا ست که عشق ظهور میکند
منظور از فقر شاید که بی نیازی از غیر خداست
موفق باشید
ناآشنای گرامی
دربیت آخری هم میگوید: اگر از دست روزگار به ناله افتاده ای، از مستی خودخواهی و منیّت دست بردار
ولی ، چاره ز مومیا طلب؟؟؟
شاید مقصود این باشد که چون مومیا شدگان جاودان شوی.
به قول دکتر ترابی : مانا در نهان سراینده
با ایزد جو تماس بگیر ، یا با ایمیل
mercedesmerce@gmail.com
با احترام
1399/08/24 05:10
رضا بنابی
ضربت روزگار اگر ناله چو نی دهد تو را
بادهٔ من ز کف بنه چاره ز مومیا طلب
"مومیایی" در ادبیات فارسی مومیایی کردن به روش مصریان نیست بلکه نوعی درمان بیشتر در درمان شکستگی ها و گاهی برای بیماری های دیگر بکار می رفته
اقبال لاهوری غزل دیگری دارد :
من فقیرم بی نیازم مشربم این است و بس
مومیائی خواستن نتوان ، شکستن میتوان
و در میان شعرا نظامی و بیدل اشعار فراوان در این مورد دارند
چه داند استخوان نشکسته قدر مومیایی را
بیدل
توئی کز شکستم رهائی دهی
وگر بشکنی مومیائی دهی
نظامی