گنجور

بخش ۱۰۵ - بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند

بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند
کیمیا ساز است و اکسیری بسیمابی زند
من ندانم نور یا نار است اندر سینه ام
این قدر دانم بیاض او به مهتابی زند
بر دل من فطرت خاموش می آرد هجوم
ساز از ذوق نوا خود را به مضرابی زند
غم مخور نادان که گردون در بیابان کم آب
چشمه ها دارد که شبخونی به سیلابی زند
ایکه نوشم خورده ئی از تیزی نیشم مرنج
نیش هم باید که آدم را رگ خوابی زند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند
کیمیا ساز است و اکسیری بسیمابی زند
هوش مصنوعی: ای ساقی، نیکویی و زیبایی تو بر دل بی‌تاب من تاثیر عمیقی دارد؛ گویی که تو با نوشیدنی‌های خود، تحولی مانند جادو به آن می‌بخشی و روحم را با آن پر می‌کنی.
من ندانم نور یا نار است اندر سینه ام
این قدر دانم بیاض او به مهتابی زند
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که در درونم نور است یا آتش، اما می‌دانم که سفیدی او چنان است که نور ماه را به یاد می‌آورد.
بر دل من فطرت خاموش می آرد هجوم
ساز از ذوق نوا خود را به مضرابی زند
هوش مصنوعی: در دل من احساسات خاموش و درونی به شدت جریان دارد، مانند سازی که از ذوق و هنر خود برمی‌خیزد و به نوا می‌پردازد.
غم مخور نادان که گردون در بیابان کم آب
چشمه ها دارد که شبخونی به سیلابی زند
هوش مصنوعی: نگران نباش، ای نادان، زیرا حتی در بیابان خشک، آسمان به سختی باران می‌بارد و پس از آن، چشمه‌های کمی پدید می‌آید که می‌تواند طوفانی را به همراه داشته باشد.
ایکه نوشم خورده ئی از تیزی نیشم مرنج
نیش هم باید که آدم را رگ خوابی زند
هوش مصنوعی: هر که از شیرینی و لذت زندگی بهره‌مند شده‌ است، نباید از تلخی‌ها و دردهای آن ناراحت شود، زیرا همین تلخی‌ها و دشواری‌ها نیز بخشی از زندگی هستند و می‌توانند انسان را به خودآگاهی و درک بهتر نسبت به وجودش برسانند.