گنجور

بخش ۱۰۴ - عشق را نازم که بودش را غم نابود نی

عشق را نازم که بودش را غم نابود نی
کفر او زنار دار حاضر و موجود نی
عشق اگر فرمان دهد از جان شیرین هم گذر
عشق محبوب است و مقصود است و جان مقصود نی
کافری را پخته تر سازدشکست سومنات
گرمی بتخانه بی هنگامهٔ محمود نی
مسجد و میخانه و دیر و کلیسا و کنشت
صد فسون از بهر دل بستند و دل خوشنود نی
نغمه پردازی ز جوی کوهسار آموختم
در گلستان بوده ام یک ناله درد آلود نی
پیش من آئی دم سردی دل گرمی بیار
جنبش اندر تست اندر نغمهٔ داوود نی
عیب من کم جوی و از جامم عیار خویش گیر
لذت تلخاب من بی جان غم فرسود نی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق را نازم که بودش را غم نابود نی
کفر او زنار دار حاضر و موجود نی
هوش مصنوعی: عشق را می‌ستایم، زیرا که غم او نمی‌تواند او را از بین ببرد و همچنین هیچ نشانه‌ای از کفر در وجود او نیست.
عشق اگر فرمان دهد از جان شیرین هم گذر
عشق محبوب است و مقصود است و جان مقصود نی
هوش مصنوعی: اگر عشق دستور بدهد، حتی از جان عزیزت هم می‌گذری. عشق به محبوب واقعی است و هدف اصلی، خودِ محبوب است، نه جان.
کافری را پخته تر سازدشکست سومنات
گرمی بتخانه بی هنگامهٔ محمود نی
هوش مصنوعی: شکست سومنات، که به معنای پیروزی محمود غزنوی بر بتخانه بزرگ هندوهاست، کافران را بیشتر به عمق و حقیقت ایمان می‌برد و باعث می‌شود که آنها از بت‌پرستی دست بکشند. در واقع، این واقعه، نشان‌دهنده تاثیر عمیق و گرمایی است که دین و ایمان می‌تواند بر دل‌ها بگذارد، حتی بدون وجود سر و صدا و جنگ.
مسجد و میخانه و دیر و کلیسا و کنشت
صد فسون از بهر دل بستند و دل خوشنود نی
هوش مصنوعی: در این دنیا مکان‌های مذهبی و روحانی زیادی وجود دارد که هر یک تلاشی برای جلب دل‌ها و خوشنودی انسان‌ها دارند، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند به معنای واقعی دل را شاد کنند.
نغمه پردازی ز جوی کوهسار آموختم
در گلستان بوده ام یک ناله درد آلود نی
هوش مصنوعی: از صدای خوشی که از جوی کوهسار به گوش می‌رسد، چیزهایی آموخته‌ام. اما من خودم در گلستان زندگی کرده‌ام و همیشه یک ناله‌ی پر از درد در دل دارم.
پیش من آئی دم سردی دل گرمی بیار
جنبش اندر تست اندر نغمهٔ داوود نی
هوش مصنوعی: اگر به نزد من بیایی، در این سرمای دل، گرما و شور را با خود بیاور. تحرک و حال خوشی که در نغمهٔ داوود نهفته است، در وجود توست.
عیب من کم جوی و از جامم عیار خویش گیر
لذت تلخاب من بی جان غم فرسود نی
هوش مصنوعی: ای کاش عیب‌هایم را کم‌تر جستجو کنی و به جای آن، ارزش و کیفیت خودت را بشناس. از تلخی زندگی‌ام نترس، که دردها و غم‌های من مرا ضعیف نکرده‌اند.