گنجور

بخش ۸ - حکایت شیر و شهنشاه عالمگیررحمة الله علیه

شاه عالمگیر گردون آستان
اعتبار دودمان گورگان
پایه ی اسلامیان برتر ازو
احترام شرع پیغمبر ازو
در میان کارزار کفر و دین
ترکش ما را خدنگ آخرین
تخم الحادی که اکبر پرورید
باز اندر فطرت دارا دمید
شمع دل در سینه ها روشن نبود
ملت ما از فساد ایمن نبود
حق گزید از هند عالمگیر را
آن فقیر صاحب شمشیر را
از پی احیای دین مأمور کرد
بهر تجدید یقین مأمور کرد
برق تیغش خرمن الحاد سوخت
شمع دین در محفل ما بر فروخت
کور ذوقان داستانها ساختند
وسعت ادراک او نشناختند
شعله ی توحید را پروانه بود
چون براهیم اندرین بتخانه بود
در صف شاهنشان یکتاستی
فقر او از تربتش پیداستی
روزی آن زیبنده ی تاج و سریر
آن سپهدار و شهنشاه و فقیر
صبحگاهان شد به سیر بیشه ئی
با پرستاری وفا اندیشه ئی
سر خوش از کیفیت باد سحر
طایران تسبیح خوان بر هر شجر
شاه رمز آگاه شد محو نماز
خیمه بر زد در حقیقت از مجاز
شیر ببر آمد پدید از طرف دشت
از خروش او فلک لرزنده گشت
بوی انسان دادش از انسان خبر
پنجه عالمگیر را زد بر کمر
دست شه نادیده خنجر بر کشید
شرزه شیری را شکم از هم درید
دل بخود راهی نداد اندیشه را
شیر قالین کرد شیر بیشه را
باز سوی حق رمید آن ناصبور
بود معراجش نماز با حضور
این چنین دل خود نما و خود شکن
دارد اندر سینه ی مؤمن وطن
بنده ی حق پیش مولا لاستی
پیش باطل از نعم بر جاستی
تو هم ای نادان دلی آور بدست
شاهدی را محملی آور بدست
خویش را در باز و خود را بازگیر
دام گستر از نیاز و ناز گیر
عشق را آتش زن اندیشه کن
روبه حق باش و شیری پیشه کن
خوف حق عنوان ایمان است و بس
خوف غیر از شرک پنهان است و بس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاه عالمگیر گردون آستان
اعتبار دودمان گورگان
هوش مصنوعی: پادشاهی که در تمام جهان شناخته شده است و دروازه‌ای معتبر برای خاندان گورگان‌ها است.
پایه ی اسلامیان برتر ازو
احترام شرع پیغمبر ازو
هوش مصنوعی: احترام و ارادت به اصول اسلامی و قوانین پیامبر، از هر چیزی بالاتر و مهم‌تر است.
در میان کارزار کفر و دین
ترکش ما را خدنگ آخرین
هوش مصنوعی: در میدان نبرد بین حق و باطل، تیر آخر ما، نشانگر شجاعت و تصمیم‌گیری نهایی ماست.
تخم الحادی که اکبر پرورید
باز اندر فطرت دارا دمید
هوش مصنوعی: تخم بی‌دینی که اکبر (شخصی) کاشت، دوباره در ذات و طبیعت دارا (شخص دیگری) جوانه زد.
شمع دل در سینه ها روشن نبود
ملت ما از فساد ایمن نبود
هوش مصنوعی: دل‌های مردم ما همچنان روشن و پرنور نیست و به همین دلیل در برابر فساد و آسیب‌ها احساس امنیت نمی‌کنند.
حق گزید از هند عالمگیر را
آن فقیر صاحب شمشیر را
هوش مصنوعی: آن فقیر صاحب شمشیر، که جهانی را در بر گرفته، به حق و حقیقت انتخاب شده است.
از پی احیای دین مأمور کرد
بهر تجدید یقین مأمور کرد
هوش مصنوعی: برای تقویت و زنده کردن دین، مأمور شد و به منظور تازه کردن یقین و باورها، نیز مأمور شد.
برق تیغش خرمن الحاد سوخت
شمع دین در محفل ما بر فروخت
هوش مصنوعی: تیغ او به اندازه‌ای تند و خطرناک است که با یک ضربه، تمامی بی faithی و کفر را از بین می‌برد. شمع دین در محفل ما نیز به خاطر شدت این قدرت خاموش شده و به سرنوشت خود دچار آسیب شده است.
کور ذوقان داستانها ساختند
وسعت ادراک او نشناختند
هوش مصنوعی: افراد بی‌ذوق داستان‌هایی را ایجاد کردند، اما ظرفیت فهم و درک آن را نداشتند.
شعله ی توحید را پروانه بود
چون براهیم اندرین بتخانه بود
هوش مصنوعی: شعله‌ی عشق به خداوند در دل پروانه‌ای می‌سوزد که همچون ابراهیم در میانه‌ی جمع بت‌ها ایستاده است.
در صف شاهنشان یکتاستی
فقر او از تربتش پیداستی
هوش مصنوعی: در میان صف پادشاهان، فقر او به وضوح از خاک او مشهود است.
روزی آن زیبنده ی تاج و سریر
آن سپهدار و شهنشاه و فقیر
هوش مصنوعی: روزی فردی که شایسته‌ی تاج و تخت و مقام سلطنت است، به عنوان یک سپهدار و پادشاه، به همراه انسان‌های فقیر و بی‌بضاعت خواهد بود.
صبحگاهان شد به سیر بیشه ئی
با پرستاری وفا اندیشه ئی
هوش مصنوعی: صبحگاهان به گردش در جنگل رفتم و با پرستاری، به وفای فکر و اندیشه‌ام پرداختم.
سر خوش از کیفیت باد سحر
طایران تسبیح خوان بر هر شجر
هوش مصنوعی: خوشحال از هوای صبحگاهی، پرندگان مانند دانه‌های تسبیح بر روی هر درختی نشسته‌اند.
شاه رمز آگاه شد محو نماز
خیمه بر زد در حقیقت از مجاز
هوش مصنوعی: شاه به عمق و حقیقت معنای نماز پی برد و دریافت که آنچه در ظاهر است نماد و نشانه‌ای از حقیقت عظیم‌تری است.
شیر ببر آمد پدید از طرف دشت
از خروش او فلک لرزنده گشت
هوش مصنوعی: شیری از دشت ظاهر شد و به صدا درآمد، به طوری که آسمان به لرزه درآمد.
بوی انسان دادش از انسان خبر
پنجه عالمگیر را زد بر کمر
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که انسان گرچه در زندگی خود با مشکلات و چالش‌هایی مواجه است، اما وجود او و احساساتش نشانه‌ای از وجود انسانی و ارتباط با دنیای بزرگتر دارد. این بوی انسانی و احساسات عمیق، او را به سبک زندگی‌های بزرگ‌تر و خطوط وجودی متصل می‌کند. به نوعی، نشان‌دهنده این است که هر فرد در زندگی‌اش تاثیری جهانی دارد و از طریق انسانیتش با جهان در ارتباط است.
دست شه نادیده خنجر بر کشید
شرزه شیری را شکم از هم درید
هوش مصنوعی: شه در خفا و ناگهانی شمشیری را برکشید و شیر نیرومندی را به دو نیم کرد.
دل بخود راهی نداد اندیشه را
شیر قالین کرد شیر بیشه را
هوش مصنوعی: دل اجازه نداد که به فکر و اندیشه مشغول شود، مانند این که شیر درون جنگل را به کلاهی نرم و زیبا تشبیه کرد.
باز سوی حق رمید آن ناصبور
بود معراجش نماز با حضور
هوش مصنوعی: پرنده، که ناامید و نادان است، بار دیگر به سوی حقیقت فرار کرد و در نهایت، به نزدیکی خداوند رسید، در حالی که نماز او با دل و جان بود.
این چنین دل خود نما و خود شکن
دارد اندر سینه ی مؤمن وطن
هوش مصنوعی: دل مؤمن همچون آینه‌ای است که همیشه در جستجوی حقیقت و زیبایی است. این دل در عین لطافت و شکنندگی، قدرت و استقامت خاصی دارد. به نوعی، دل مؤمن جایی است که احساسات و عواطف عمیق در آن جریان دارد و این احساسات او را به دیار و وطن خود پیوند می‌دهد.
بنده ی حق پیش مولا لاستی
پیش باطل از نعم بر جاستی
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای زیر نظر خداوند باشد، جایگاه او نزد مولا بسیار ارزشمند است؛ اما اگر شخصی به باطل و گمراهی روی آورد، در حقیقت از نعمت‌ها و فرصت‌های خوب زندگی دور شده است.
تو هم ای نادان دلی آور بدست
شاهدی را محملی آور بدست
هوش مصنوعی: ای نادان، تو نیز باید دل و احساس خود را به دست بیاوری و شاهدی را که می‌خواهی، به همراه خود داشته باشی.
خویش را در باز و خود را بازگیر
دام گستر از نیاز و ناز گیر
هوش مصنوعی: خودت را در آغوش بکش و به نیاز و欲های خود اجازه نده که تو را در تنگنای واماندگی قرار دهند.
عشق را آتش زن اندیشه کن
روبه حق باش و شیری پیشه کن
هوش مصنوعی: عشق را مانند آتش زنده نگه‌دار و در تفکراتت به سوی حقیقت هدایت شو، به مانند شیر با قدرت و شجاعت عمل کن.
خوف حق عنوان ایمان است و بس
خوف غیر از شرک پنهان است و بس
هوش مصنوعی: ترس از خدا نشانه واقعی ایمان است و تنها همین. ترس از چیز دیگری جز شرک درونی نیست.