بخش ۳۱ - ولم یکن له کفواً احد
مسلم چشم از جهان بر بسته چیست؟
فطرت این دل بحق پیوسته چیست؟
لاله ئی کو بر سر کوهی دمید
گوشهٔ دامان گلچینی ندید
آتش او شعله ئی گیرد به بر
از نفس های نخستین سحر
آسمان ز آغوش خود نگذاردش
کوکب وامانده ئی پنداردش
بوسدش اول شعاع آفتاب
شبنم از چشمش بشوید گرد خواب
رشتهٔ ئی با لم یکن باید قوی
تا تو در اقوام بی همتا شوی
آنکه ذاتش واحد است و لاشریک
بنده اش هم در نسازد با شریک
مؤمن بالای هر بالاتری
غیرت او بر نتابد همسری
خرقهٔ «لا تحزنوا» اندر برش
«انتم الاعلون» تاجی بر سرش
می کشد بار دو عالم دوش او
بحر و بر پروردهٔ آغوش او
بر غو تندر مدام افکنده گوش
برق اگر ریزد همی گیرد بدوش
پیش باطل تیغ و پیش حق سپر
امر و نهی او عیار خیر و شر
در گره صد شعله دارد اخگرش
زندگی گیرد کمال از جوهرش
در فضای این جهان های و هو
نغمه پیدا نیست جز تکبیر او
عفو و عدل و بذل و احسانش عظیم
هم بقهر اندر مزاج او کریم
ساز او در بزم ها خاطر نواز
سوز او در رزم ها آهن گداز
در گلستان با عنادل هم صفیر
در بیابان جره باز صید گیر
زیر گردون می نیاساید دلش
بر فلک گیرد قرار آب و گلش
طایرش منقار بر اختر زند
آنسوی این کهنه چنبر بر زند
تو به پروازی پری نگشوده ئی
کرمک استی زیر خاک آسوده ئی
خوار از مهجوری قرآن شدی
شکوه سنج گردش دوران شدی
ای چو شبنم بر زمین افتنده ئی
در بغل داری کتاب زنده ئی
تا کجا در خاک می گیری وطن
رخت بردار و سر گردون فکن
بخش ۳۰ - لم یلد و لم یولد: قوم تو از رنگ و خون بالاتر استبخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین: ای ظهور تو شباب زندگی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسلم چشم از جهان بر بسته چیست؟
فطرت این دل بحق پیوسته چیست؟
هوش مصنوعی: چرا مسلم به دنیا پشت کرده و چشم از آن برداشته است؟ حقیقت این دل چه چیزی را به درستی درک کرده است؟
لاله ئی کو بر سر کوهی دمید
گوشهٔ دامان گلچینی ندید
هوش مصنوعی: گل لالهای که در بالای کوه شکوفا شد، هیچ نشانی از گلچینی و جمعآوری گلها را ندید.
آتش او شعله ئی گیرد به بر
از نفس های نخستین سحر
هوش مصنوعی: آتش عشق او، در دل شعلهای ایجاد میکند که از نفسهای اولیه صبح برمیخیزد.
آسمان ز آغوش خود نگذاردش
کوکب وامانده ئی پنداردش
هوش مصنوعی: آسمان اجازه نمیدهد که ستارهای از آن خارج شود و آن ستارهای که در آن مانده، خود را گم کرده و فراموش کرده است.
بوسدش اول شعاع آفتاب
شبنم از چشمش بشوید گرد خواب
هوش مصنوعی: اولین نور آفتاب او را میبوسد و شبنم را از چشمانش دور میکند و خواب را از صورتش میزداید.
رشتهٔ ئی با لم یکن باید قوی
تا تو در اقوام بی همتا شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه در میان مردم بینظیر و بیهمتا شوی، باید رشتهای قوی از وجودت داشته باشی که به راحتی نتوان آن را از هم گسست.
آنکه ذاتش واحد است و لاشریک
بنده اش هم در نسازد با شریک
هوش مصنوعی: کسی که ذاتش یگانه و بیهمتاست، بندهاش نباید با کسی که شریک دارد، ارتباط برقرار کند یا خود را به او وابسته کند.
مؤمن بالای هر بالاتری
غیرت او بر نتابد همسری
هوش مصنوعی: مؤمن به خاطر غیرت و شرافتش هرگز نمیتواند همسر دیگری را قبول کند که از خود بالاتر باشد.
خرقهٔ «لا تحزنوا» اندر برش
«انتم الاعلون» تاجی بر سرش
هوش مصنوعی: این متن اشاره به این دارد که کسی با پشتکار و ایمان به خدا، ناراحتیها را کنار میگذارد و با آرامش و اعتماد به نفس به بالاترین مقامها دست پیدا میکند. این شخص در حقیقت با پرهیز از غم و اندوه، درخشان و با سر بلندی در میان دیگران قرار میگیرد.
می کشد بار دو عالم دوش او
بحر و بر پروردهٔ آغوش او
هوش مصنوعی: او در یک شب، تمام بار و مسئولیتهای دو جهان را به دوش میکشد و در آغوشش، دریا و خشکی را پرورش میدهد.
بر غو تندر مدام افکنده گوش
برق اگر ریزد همی گیرد بدوش
هوش مصنوعی: اگر گوینده و صداهای رعد و برق را در طبیعت بشنوی، در آن لحظه اگر برق بزند، آن را به دوش خود میکشد و با خود همراه میکند.
پیش باطل تیغ و پیش حق سپر
امر و نهی او عیار خیر و شر
هوش مصنوعی: در برابر باطل باید تهاجم کرد و در برابر حق باید از خود دفاع نمود. او معیار خوبی و بدی است.
در گره صد شعله دارد اخگرش
زندگی گیرد کمال از جوهرش
هوش مصنوعی: در دل هر آتش زبانهدار، شعلههای بسیاری نهفته است و از این آتش، زندگی و شکوفایی بهدست میآید. این به معنای این است که در عمق وجود ما و در هر چالش و سختی که به آن مواجه میشویم، قدرت و انرژی نهفتهای وجود دارد که میتواند ما را به کمال برساند.
در فضای این جهان های و هو
نغمه پیدا نیست جز تکبیر او
هوش مصنوعی: در این جهان پر از شلوغی و سر و صدا، تنها صدای تکبیر خداوند شنیده میشود و هیچ صدای دیگری وجود ندارد.
عفو و عدل و بذل و احسانش عظیم
هم بقهر اندر مزاج او کریم
هوش مصنوعی: بخشایش، عدالت، generosity و نیکیاش بسیار بزرگ است؛ حتی در دل ظلم، او شخصی بزرگوار است.
ساز او در بزم ها خاطر نواز
سوز او در رزم ها آهن گداز
هوش مصنوعی: نواهای او در مجالس شادابی به دل میبخشد و احساسات عمیق او در جنگها مانند آتش بسیار سوزان است.
در گلستان با عنادل هم صفیر
در بیابان جره باز صید گیر
هوش مصنوعی: در باغ گل، با پرندگان خوش صدا همنوا میشویم و در دشتهای باز میرویم تا از زیباییهای آن بهرهمند شویم.
زیر گردون می نیاساید دلش
بر فلک گیرد قرار آب و گلش
هوش مصنوعی: دلش نمیتواد آرام بگیرد زیر آسمان، بنابراین برای آرامش و سکون به آسمان مینگرد تا دلش را از جهان مادی رها کند.
طایرش منقار بر اختر زند
آنسوی این کهنه چنبر بر زند
هوش مصنوعی: پرندهای که پرواز میکند، نوک خود را به ستارهای در آن سوی این حلقه کهنه میزند.
تو به پروازی پری نگشوده ئی
کرمک استی زیر خاک آسوده ئی
هوش مصنوعی: تو مانند یک پرندهای که نمیتواند پرواز کند، و در نهایت به مانند کرم خاکی هستی که زیر زمین آرام گرفتهای.
خوار از مهجوری قرآن شدی
شکوه سنج گردش دوران شدی
هوش مصنوعی: به خاطر دوری از قرآن، خود را حقیر و بیاعتبار کردی و به سبب تغییرات و گردش زمان، به اندوهی بزرگ دچار شدی.
ای چو شبنم بر زمین افتنده ئی
در بغل داری کتاب زنده ئی
هوش مصنوعی: تو مانند شبنمی هستی که بر زمین افتادهای و در آغوش داری کتابی زنده و پربار.
تا کجا در خاک می گیری وطن
رخت بردار و سر گردون فکن
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در این خاک بمانی؟ رخت و وسایل زندگیات را جمع کن و به سوی آسمان برو.