بخش ۳۰ - لم یلد و لم یولد
قوم تو از رنگ و خون بالاتر است
قیمت یک اسودش صد احمر است
قطرهٔ آب وضوی قنبری
در بها برتر ز خون قیصری
فارغ از باب و ام و اعمام باش
همچو سلمان زادهٔ اسلام باش
نکته ئی ای همدم فرزانه بین
شهد را در خانه های لانه بین
قطره ئی از لالهٔ حمراستی
قطره ئی از نرگس شهلاستی
این نمی گوید که من از عبهرم
آن نمی گوید من از نیلوفرم
ملت ما شان ابراهیمی است
شهد ما ایمان ابراهیمی است
گر نسب را جزو ملت کرده ئی
رخنه در کار اخوت کرده ئی
در زمین ما نگیرد ریشه ات
هست نا مسلم هنوز اندیشه ات
ابن مسعود آن چراغ افروز عشق
جسم و جان او سراپا سوز عشق
سوخت از مرگ برادر سینه اش
آب گردید از گداز آئینه اش
گریه های خویش را پایان ندید
در غمش چون مادران شیون کشید
« ای دریغا آن سبق خوان نیاز
یار من اندر دبستان نیاز»
«آه آن سرو سهی بالای من
در ره عشق نبی همپای من»
«حیف او محروم دربار نبی
چشم من روشن ز دیدار نبی»
نیست از روم و عرب پیوند ما
نیست پابند نسب پیوند ما
دل به محبوب حجازی بسته ایم
زین جهت با یکدگر پیوسته ایم
رشتهٔ ما یک تولایش بس است
چشم ما را کیف صهبایش بس است
مستی او تا بخون ما دوید
کهنه را آتش زد و نو آفرید
عشق او سرمایهٔ جمعیت است
همچو خون اندر عروق ملت است
عشق در جان و نسب در پیکر است
رشتهٔ عشق از نسب محکم تر است
عشق ورزی از نسب باید گذشت
هم ز ایران و عرب باید گذشت
امت او مثل او نور حق است
هستی ما از وجودش مشتق است
«نور حق را کس نجوید زاد و بود
خلعت حق را چه حاجت تار و پود»
هر که پا در بند اقلیم و جد است
بی خبر از لم یلد لم یولد است
بخش ۲۹ - الله الصمد: گر به الله الصمد دل بستهایبخش ۳۱ - ولم یکن له کفواً احد: مسلم چشم از جهان بر بسته چیست؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوم تو از رنگ و خون بالاتر است
قیمت یک اسودش صد احمر است
هوش مصنوعی: مردم تو از رنگ و نژاد فراترند و ارزش هر فرد سیاهپوستشان به اندازه صد نفر سفیدپوست است.
قطرهٔ آب وضوی قنبری
در بها برتر ز خون قیصری
هوش مصنوعی: قطرهای از آب وضوی عابد، در ارزش بالاتر از خونی است که از یک پادشاه ریخته شده است.
فارغ از باب و ام و اعمام باش
همچو سلمان زادهٔ اسلام باش
هوش مصنوعی: از وابستگیهای خانوادگی و خویشاوندی صرف نظر کن و مانند سلمان، که از زادگان اسلام بود، به اصول و ارزشهای اسلامی پایبند باش.
نکته ئی ای همدم فرزانه بین
شهد را در خانه های لانه بین
هوش مصنوعی: دقت کن که دوست دانای تو چه چیزی را در زندگیاش تجربه کرده است؛ مانند شهدی که در خانهها پیدا میشود.
قطره ئی از لالهٔ حمراستی
قطره ئی از نرگس شهلاستی
هوش مصنوعی: یک قطره از گل لاله، نشانهای از زیبایی و شادابی است و یک قطره از گل نرگس، نمایانگر لطافت و جذابیت خاصی است.
این نمی گوید که من از عبهرم
آن نمی گوید من از نیلوفرم
هوش مصنوعی: این به این معناست که هر کسی هویت و شخصیت خاص خود را دارد و به نوعی نمیتواند خود را به دیگری تشبیه کند. هر کس ویژگیها و تمایلات خود را دارد و این تفاوتها را باید در نظر گرفت.
ملت ما شان ابراهیمی است
شهد ما ایمان ابراهیمی است
هوش مصنوعی: مردم ما دارای جایگاهی مشابه ابراهیم هستند و ایمان ما همچون شهدی است که به صداقت و ایمان ابراهیمی وابسته است.
گر نسب را جزو ملت کرده ئی
رخنه در کار اخوت کرده ئی
هوش مصنوعی: اگر نسبت و خویشاوندی را فقط به ملت محدود کنی، در حقیقت، روابط برادرانه را مختل کردهای.
در زمین ما نگیرد ریشه ات
هست نا مسلم هنوز اندیشه ات
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در سرزمین ما، اندیشه و تفکر تو هنوز نتوانسته است پایدار شود و ریشه بگیرد.
ابن مسعود آن چراغ افروز عشق
جسم و جان او سراپا سوز عشق
هوش مصنوعی: ابن مسعود، آنکه نور عشق را میافروزد، تمام وجودش پر از آتش عشق است.
سوخت از مرگ برادر سینه اش
آب گردید از گداز آئینه اش
هوش مصنوعی: برادرش را که از دست داده، دلش به شدت داغدار است و به خاطر این فقدان، قلبش میسوزد و مانند آینهای که در اثر گرما به حالت مایع در میآید، احساساتش از شدت درد جاری شده است.
گریه های خویش را پایان ندید
در غمش چون مادران شیون کشید
هوش مصنوعی: او نتوانست به گریههای خود پایان دهد و در غم او مانند مادرانی که گریه و ناله میکنند، زاری کرد.
« ای دریغا آن سبق خوان نیاز
یار من اندر دبستان نیاز»
هوش مصنوعی: ای کاش آن درس عشق و نیازی که یار من در مدرسه دل به من آموخت، در یادم میماند.
«آه آن سرو سهی بالای من
در ره عشق نبی همپای من»
هوش مصنوعی: آه، آن سرو بلند و زیبایی که در مسیر عشق، همیشه همقدم و همراه من است.
«حیف او محروم دربار نبی
چشم من روشن ز دیدار نبی»
هوش مصنوعی: چقدر افسوس که او از حضور در محضر پیامبر محروم است، در حالی که من با دیدن پیامبر، چشمانم روشن و دلشاد میشود.
نیست از روم و عرب پیوند ما
نیست پابند نسب پیوند ما
هوش مصنوعی: ما هیچ ارتباطی با روم و عرب نداریم و وابستگی ما به خویشاهمی نیست.
دل به محبوب حجازی بسته ایم
زین جهت با یکدگر پیوسته ایم
هوش مصنوعی: ما دلمان را به محبوب حجاز سپردهایم و به همین دلیل به هم نزدیک شدهایم و پیوند برقرار کردهایم.
رشتهٔ ما یک تولایش بس است
چشم ما را کیف صهبایش بس است
هوش مصنوعی: رابطهٔ ما به اندازهٔ یک لحظهٔ خوشی کافی است، لذت چشمنوازی او برای ما کافی است.
مستی او تا بخون ما دوید
کهنه را آتش زد و نو آفرید
هوش مصنوعی: مستی او با شور و شوق، خون ما را به حرکت درآورد و زشتی قدیمی را سوزاند و زیبایی جدیدی را به وجود آورد.
عشق او سرمایهٔ جمعیت است
همچو خون اندر عروق ملت است
هوش مصنوعی: عشق او همانند خونی است که در رگهای یک ملت جریان دارد و از این رو، اصل و اساس وجود جمعیت به حساب میآید.
عشق در جان و نسب در پیکر است
رشتهٔ عشق از نسب محکم تر است
هوش مصنوعی: عشق در دل انسان جای دارد و نسب و خونی که به ما میرسد مربوط به ظاهر و جسم ماست. اما پیوند عشق به همدیگر، از پیوند خونی و نسبی قویتر و محکمتر است.
عشق ورزی از نسب باید گذشت
هم ز ایران و عرب باید گذشت
هوش مصنوعی: برای عشق ورزیدن، باید فراتر از روابط نسبی و خویشاوندی رفت و از تفاوتهای ملی مانند ایرانی یا عرب بودن هم عبور کرد.
امت او مثل او نور حق است
هستی ما از وجودش مشتق است
هوش مصنوعی: پیروان او مانند نور الهی هستند و وجود ما به دلیل وجود او شکل گرفته است.
«نور حق را کس نجوید زاد و بود
خلعت حق را چه حاجت تار و پود»
هوش مصنوعی: هیچکس به دنبال نور حقیقت نیست، در حالی که زندگی و وجود او به آن نیازی ندارد. برای دریافت لباسی از حق، تار و پود (دنیا) چه نیازی احساس میشود؟
هر که پا در بند اقلیم و جد است
بی خبر از لم یلد لم یولد است
هوش مصنوعی: هر کسی که در چنگال دنیا و سرنوشت خود گرفتار است، از حقیقتی عمیق و بیزمان بیخبر است.