گنجور

بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است

ای که با نادیده پیمان بسته‌ای
همچو سیل از قید ساحل رسته‌ای
چون نهال از خاک این گلزار خیز
دل بغائب بند و با حاضر ستیز
هستی حاضر کند تفسیر غیب
می شود دیباچهٔ تسخیر غیب
ما سوا از بهر تسخیر است و بس
سینهٔ او عرضهٔ تیر است و بس
از کن حق ما سوا شد آشکار
تا شود پیکان تو سندان گذار
رشته ئی باید گره اندر گره
تا شود لطف گشودن را فره
غنچه ئی؟ از خود چمن تعبیر کن
شبنمی؟ خورشید را تسخیر کن
از تو می آید اگر کار شگرف
از دمی گرمی گداز این شیر برف
هر که محسوسات را تسخیر کرد
عالمی از ذره ئی تعمیر کرد
آنکه تیرش قدسیان را سینه خست
اول آدم را سر فتراک بست
عقدهٔ محسوس را اول گشود
همت از تسخیر موجود آزمود
کوه و صحرا دشت و دریا بحر و بر
تختهٔ تعلیم ارباب نظر
ای که از تأثیر افیون خفته ئی
عالم اسباب را دون گفته ئی
خیز و وا کن دیدهٔ مخمور را
دون مخوان این عالم مجبور را
غایتش توسیع ذات مسلم است
امتحان ممکنات مسلم است
می زند شمشیر دوران بر تنت
تا ببینی هست خون اندر تنت
سینه را از سنگ زوری ریش کن
امتحان استخوان خویش کن
حق جهان را قسمت نیکان شمرد
جلوه اش با دیدهٔ مؤمن سپرد
کاروان را رهگذار است این جهان
نقد مؤمن را عیار است این جهان
گیر او را تا نه او گیرد ترا
همچو می اندر سبو گیرد ترا
دلدل اندیشه ات طوطی پر است
آنکه گامش آسمان پهناور است
احتیاج زندگی میراندش
بر زمین گردون سپر گرداندش
تا ز تسخیر قوای این نظام
ذوفنونیهای تو گردد تمام
نایب حق در جهان آدم شود
بر عناصر حکم او محکم شود
تنگی ات پهنا پذیرد در جهان
کار تو اندام گیرد در جهان
خویش را بر پشت باد اسوار کن
یعنی این جمازه را ماهار کن
دست رنگین کن ز خون کوهسار
جوی آب گوهر از دریا برآر
صد جهان در یک فضا پوشیده اند
مهر ها در ذره ها پوشیده اند
از شعاعش دیده کن نادیده را
وا نما اسرار نافهمیده را
تابش از خورشید عالم تاب گیر
برق طاق افروز از سیلاب گیر
ثابت و سیاره گردون وطن
آن خداوندان اقوام کهن
اینهمه ای خواجه آغوش تو اند
پیش خیز وحلقه در گوش تو اند
جستجو را محکم از تدبیر کن
انفس و آفاق را تسخیر کن
چشم خود بگشا و در اشیا نگر
نشه زیر پردهٔ صهبا نگر
تا نصیب از حکمت اشیا برد
ناتوان باج از توانایان خورد
صورت هستی ز معنی ساده نیست
این کهن ساز از نوا افتاده نیست
برق آهنگ است هشیارش زنند
خویش را چون زخمه بر تارش زنند
تو که مقصود خطاب انظری
پس چرا این راه چون کوران بری
قطره ئی کز خود فروزی محرم است
باده اندر تاک و بر گل شبنم است
چون بدریا در رود گوهر شود
جوهرش تابنده چون اختر شود
چون صبا بر صورت گلها متن
غوطه اندر معنی گلزار زن
آنکه بر اشیا کمند انداخت است
مرکب از برق و حرارت ساخت است
حرف چون طایر به پرواز آورد
نغمه را بی زخمه از ساز آورد
ای خرت لنگ از ره دشوار زیست
غافل از هنگامهٔ پیکار زیست
همرهانت پی به منزل برده اند
لیلی معنی ز محمل برده اند
تو بصحرا مثل قیس آواره ئی
خسته ئی وامانده ئی بیچاره ئی
علم اسما اعتبار آدم است
حکمت اشیا حصار آدم است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که با نادیده پیمان بسته‌ای
همچو سیل از قید ساحل رسته‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که با نادانی و بی‌خبری ارتباط برقرار کرده‌ای، همانند سیلی هستی که از مرز و محدودیت‌های خود رها شده‌ای.
چون نهال از خاک این گلزار خیز
دل بغائب بند و با حاضر ستیز
هوش مصنوعی: مثل نهالی که از خاک این باغ می‌روید، دل خود را به یادغایب بغل کنید و با آنچه در حال حاضر هست، به چالش بپردازید.
هستی حاضر کند تفسیر غیب
می شود دیباچهٔ تسخیر غیب
هوش مصنوعی: وجود به ما می‌آموزد که چگونه واقعیت‌های پنهان را درک کنیم و همین درک، مقدمه‌ای برای تسلط بر اسرار و غیبیات می‌شود.
ما سوا از بهر تسخیر است و بس
سینهٔ او عرضهٔ تیر است و بس
هوش مصنوعی: همه چیز جز برای تسلیم شدن در برابر اوست و تنها قلب او مانند هدفی برای تیر است.
از کن حق ما سوا شد آشکار
تا شود پیکان تو سندان گذار
هوش مصنوعی: از زمانی که حق ما جدا شد، همه چیز واضح‌تر گردید تا اینکه تیر تو به نشانه‌اش برخورد کند.
رشته ئی باید گره اندر گره
تا شود لطف گشودن را فره
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانیم لطف و زیبایی را به طور کامل درک کنیم، لازم است که مسائل مختلف و پیچیدگی‌ها را در هم در نظر بگیریم. هر چه این گره‌ها بیشتر شوند، درک ما از زیبایی و لطف نیز عمیق‌تر خواهد بود.
غنچه ئی؟ از خود چمن تعبیر کن
شبنمی؟ خورشید را تسخیر کن
هوش مصنوعی: اگر غنچه‌ای هستی، خودت را شبیه به چمن نشان بده و اگر شبنمی، باید خورشید را به تسخیر خود درآوری.
از تو می آید اگر کار شگرف
از دمی گرمی گداز این شیر برف
هوش مصنوعی: اگر از تو کار شگفتی سر بزند، به خاطر لحظه‌ای گرمی و انرژی است که مانند شعله‌ای در میان برف می‌درخشد.
هر که محسوسات را تسخیر کرد
عالمی از ذره ئی تعمیر کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که به تسلط بر چیزهای ملموس و محسوس نائل شد، توانسته است جهانی را از یک ذره ایجاد کند.
آنکه تیرش قدسیان را سینه خست
اول آدم را سر فتراک بست
هوش مصنوعی: آن کسی که با تیرش فرشتگان را زخمی می‌کند، همان کسی است که سر افراد را با فتراک به زمین می‌زند.
عقدهٔ محسوس را اول گشود
همت از تسخیر موجود آزمود
هوش مصنوعی: همت و اراده قوی، نخستین گامی را در باز کردن مشکلات و مسائلی که به وضوح حس می‌شوند، برمی‌دارد و از طریق آزمایش و تلاش برای تسلط بر چیزهایی که وجود دارند، به پیش می‌رود.
کوه و صحرا دشت و دریا بحر و بر
تختهٔ تعلیم ارباب نظر
هوش مصنوعی: کوه و دشت و دریا و زمین، همه جاهایی هستند که می‌توان در آنها علم و آگاهی را یاد گرفت و به دست آورد.
ای که از تأثیر افیون خفته ئی
عالم اسباب را دون گفته ئی
هوش مصنوعی: ای کسی که از تأثیر افیون خواب‌آلودی و در نتیجه، عالم اسباب را بی‌ارزش می‌دانی.
خیز و وا کن دیدهٔ مخمور را
دون مخوان این عالم مجبور را
هوش مصنوعی: برخیز و چشمان خمار خود را بگشای، این جهان را که مجبور به بودن است، دون و پست نخوان.
غایتش توسیع ذات مسلم است
امتحان ممکنات مسلم است
هوش مصنوعی: هدف نهایی آن گسترش وجود حقیقت خالص است، و آزمایش موجودات ممکن نیز در این راستا قرار دارد.
می زند شمشیر دوران بر تنت
تا ببینی هست خون اندر تنت
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که زمان و سرنوشت مانند شمشیری بر تن انسان فرود می‌آید و او را به چالش می‌کشد تا واقعیت وجودی‌اش را درک کند، یعنی اینکه در وجودش نشانه‌هایی از رنج و درد وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کند.
سینه را از سنگ زوری ریش کن
امتحان استخوان خویش کن
هوش مصنوعی: دل را از سختی‌ها آزمایش کن و قدرت درون خود را بسنج.
حق جهان را قسمت نیکان شمرد
جلوه اش با دیدهٔ مؤمن سپرد
هوش مصنوعی: خداوند آفریده‌ها و نعمت‌های جهان را میان انسان‌های نیکوکار تقسیم کرده و نمایان شدن این زیبایی‌ها را به چشمان مؤمنان واگذار کرده است.
کاروان را رهگذار است این جهان
نقد مؤمن را عیار است این جهان
هوش مصنوعی: این جهان همچون راهی است که کاروان در آن در حال حرکت است، و ایمان انسان را به عنوان معیاری برای ارزش‌گذاری در این دنیا قرار می‌دهد.
گیر او را تا نه او گیرد ترا
همچو می اندر سبو گیرد ترا
هوش مصنوعی: او را در دست بگیر و اجازه نده که او تو را بگیرد؛ همانند می که در کاسه نگه داشته شده است، تو را به خود نمی‌گیرد.
دلدل اندیشه ات طوطی پر است
آنکه گامش آسمان پهناور است
هوش مصنوعی: ذهن تو پر از افکار زیبا و ارزشمند است، مانند طوطی که با زیبایی و رنگارنگی خود جلب توجه می‌کند. کسی که در مسیر خود قدم می‌زند، همچون کسی است که به سمت آسمان وسیع و بی‌کران حرکت می‌کند.
احتیاج زندگی میراندش
بر زمین گردون سپر گرداندش
هوش مصنوعی: نیازهای زندگی او را وادار کرد تا در دنیای بزرگتر یک حفاظ و سپر برای خود بسازد.
تا ز تسخیر قوای این نظام
ذوفنونیهای تو گردد تمام
هوش مصنوعی: تا زمانی که تمامی قدرت‌های این نظام تحت تسلط و چیرگی تو قرار بگیرد.
نایب حق در جهان آدم شود
بر عناصر حکم او محکم شود
هوش مصنوعی: کسی که نقش نمایندگی حق را در دنیا بر عهده دارد، بر عناصر و اجزای عالم فرمانروایی می‌کند و حکم او استوار و قوی می‌گردد.
تنگی ات پهنا پذیرد در جهان
کار تو اندام گیرد در جهان
هوش مصنوعی: در جهانی که با تنگی و سختی مواجهی، آن محدودیت‌ها به نوعی گشایش و وسعت پیدا می‌کنند و کار تو را در این دنیا شکل می‌دهد و سامان می‌بخشد.
خویش را بر پشت باد اسوار کن
یعنی این جمازه را ماهار کن
هوش مصنوعی: خودت را بر روی باد سوار کن و به معنای دیگر، این بار را به خوبی کنترل و مدیریت کن.
دست رنگین کن ز خون کوهسار
جوی آب گوهر از دریا برآر
هوش مصنوعی: دست خود را به رنگ خون کوه‌ها آغشته کن و از دریا جوی آب گوهرین برآور.
صد جهان در یک فضا پوشیده اند
مهر ها در ذره ها پوشیده اند
هوش مصنوعی: در یک فضای محدود، جهانی بی‌نهایت و گسترده وجود دارد و در هر ذره، عشق و زیبایی نهفته است.
از شعاعش دیده کن نادیده را
وا نما اسرار نافهمیده را
هوش مصنوعی: از نور او، چیزهایی که نادیدنی‌اند را ببین و اسرار ناپیدا را آشکار کن.
تابش از خورشید عالم تاب گیر
برق طاق افروز از سیلاب گیر
هوش مصنوعی: از نور خورشید پرنفوذ بهره ببر و از درخشندگی طاق از شدت سیلاب استفاده کن.
ثابت و سیاره گردون وطن
آن خداوندان اقوام کهن
هوش مصنوعی: وطن برادران اقوام قدیمی، همچون ستاره‌ای است که ثابت و پایدار در آسمان می‌درخشد.
اینهمه ای خواجه آغوش تو اند
پیش خیز وحلقه در گوش تو اند
هوش مصنوعی: این همه افرادی که در اطراف تو هستند، منتظرند که به تو نزدیک شوند و برای تو احترام قائلند.
جستجو را محکم از تدبیر کن
انفس و آفاق را تسخیر کن
هوش مصنوعی: تلاش خود را با تدبیر و برنامه‌ریزی قوی هدایت کن و به این ترتیب می‌توانی دنیای درون و بیرون را تحت کنترل بگیری.
چشم خود بگشا و در اشیا نگر
نشه زیر پردهٔ صهبا نگر
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن و به چیزها نگاه کن، بگذار آنچه در زیر پرده است، نمایان شود.
تا نصیب از حکمت اشیا برد
ناتوان باج از توانایان خورد
هوش مصنوعی: اگر کسی نتوانسته باشد از حکمت چیزها بهره‌مند شود، ناچار باید از کسانی که توانمند هستند، باج بدهد.
صورت هستی ز معنی ساده نیست
این کهن ساز از نوا افتاده نیست
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که وجود و واقعیات دنیا تنها به ظاهر محدود نمی‌شوند و معنای عمیق‌تری دارند. همچنین، نشان می‌دهد که هنر و خلاقیت همچنان زنده و پویا هستند و هرگز از بین نمی‌روند.
برق آهنگ است هشیارش زنند
خویش را چون زخمه بر تارش زنند
هوش مصنوعی: نور برق مانند نغمه‌ای است که انسان را بیدار می‌کند، همان‌طور که ضربه‌ای بر تار ساز او را به نوا درمی‌آورد.
تو که مقصود خطاب انظری
پس چرا این راه چون کوران بری
هوش مصنوعی: تو که هدف توجه هستی، پس چرا این مسیر را مانند کورها طی می‌کنی؟
قطره ئی کز خود فروزی محرم است
باده اندر تاک و بر گل شبنم است
هوش مصنوعی: قطره‌ای که از خود فرو می‌ریزد، به باده‌ای که در تاک وجود دارد و همچنین بر روی گل، شبنم محسوب می‌شود.
چون بدریا در رود گوهر شود
جوهرش تابنده چون اختر شود
هوش مصنوعی: اگر گوهری به دریا بیفتد، درخشندگی و ارزش آن بیشتر می‌شود و مانند ستاره‌ای می‌درخشد.
چون صبا بر صورت گلها متن
غوطه اندر معنی گلزار زن
هوش مصنوعی: وقتی نسیم به گل‌ها می‌وزد و بر روی آن‌ها لطافتی می‌بخشد، به زیبایی و معنای باغ اشاره کن.
آنکه بر اشیا کمند انداخت است
مرکب از برق و حرارت ساخت است
هوش مصنوعی: آن کس که بر اشیاء تسلط و کنترل دارد، از انرژی و حرارت تشکیل شده است.
حرف چون طایر به پرواز آورد
نغمه را بی زخمه از ساز آورد
هوش مصنوعی: سخن مانند پرنده‌ای است که با صدایش به پرواز در می‌آید و نغمه را بدون نیاز به ضربه زدن به ساز به وجود می‌آورد.
ای خرت لنگ از ره دشوار زیست
غافل از هنگامهٔ پیکار زیست
هوش مصنوعی: ای خر ضعیف و ناتوان، از راه سخت زندگی غافل نشوید و بی‌خبر از هیاهوی نبرد زندگی باشید.
همرهانت پی به منزل برده اند
لیلی معنی ز محمل برده اند
هوش مصنوعی: رفیقانت تو را به مقصد رسانده‌اند و لیلی معنی واقعی خود را از محمل خارج کرده‌اند.
تو بصحرا مثل قیس آواره ئی
خسته ئی وامانده ئی بیچاره ئی
هوش مصنوعی: تو در بیابان مانند قیس، آواره و خسته‌ای، و بی‌چاره و بی‌سرانجام مانده‌ای.
علم اسما اعتبار آدم است
حکمت اشیا حصار آدم است
هوش مصنوعی: دانستن نام‌ها و ویژگی‌ها نشانه‌ای از انسانیت آدمی است و دانایی نسبت به اشیاء باعث شکل‌گیری محدوده‌ای برای وجود او می‌شود.