بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
جوهر ما با مقامی بسته نیست
باده ی تندش بجامی بسته نیست
هندی و چینی سفال جام ماست
رومی و شامی گل اندام ماست
قلب ما از هند و روم و شام نیست
مرز و بوم او به جز اسلام نیست
پیش پیغمبر چو کعب پاک زاد
هدیه یی آورد از بانت سعاد
در ثنایش گوهر شب تاب سفت
سیف مسلول از سیوف الهند گفت
آن مقامش برتر از چرخ بلند
نامدش نسبت به اقلیمی پسند
گفت سیف من سیوف الله گو
حق پرستی جز براه حق مپو
همچنان آن رازدان جزو و کل
گرد پایش سرمه ی چشم رسل
گفت با امتز دنیای شما
دوست دارم طاعت و طیب و نسا
گر ترا ذوق معانی رهنماست
نکته ئی پوشیده در حرف «شما»ست
یعنی آن شمع شبستان وجود
بود در دنیا و از دنیا نبود
جلوه ی او قدسیان را سینه سوز
بود اندر آب و گل آدم هنوز
من ندانم مرز و بوم او کجاست
این قدر دانم که با ما آشناست
این عناصر را جهان ما شمرد
خویشتن را میهمان ما شمرد
زانکه ما از سینه جان گم کرده ایم
خویش را در خاکدان گم کرده ایم
مسلم استی دل به اقلیمی مبند
گم مشو اندر جهان چون و چند
می نگنجد مسلم اندر مرز و بوم
در دل او یاوه گردد شام و روم
دل بدست آور که در پهنای دل
می شود گم این سرای آب و گل
عقده ی قومیت مسلم گشود
از وطن آقای ما هجرت نمود
حکمتش یک ملت گیتی نورد
بر اساس کلمه ئی تعمیر کرد
تا ز بخششهای آن سلطان دین
مسجد ما شد همه روی زمین
آنکه در قرآن خدا او را ستود
آن که حفظ جان او موعود بود
دشمنان بی دست و پا از هیبتش
لرزه بر تن از شکوه فطرتش
پس چرا از مسکن آبا گریخت
تو گمان داری که از اعدا گریخت
قصه گویان حق ز ما پوشیده اند
معنی هجرت غلط فهمیده اند
هجرت آئین حیات مسلم است
این ز اسباب ثبات مسلم است
معنی او از تنک آبی رم است
ترک شبنم بهر تسخیر یم است
بگذر از گل گلستان مقصود تست
این زیان پیرایه بند سود تست
مهر را آزاده رفتن آبروست
عرصه ی آفاق زیر پای اوست
همچو جو سرمایه از باران مخواه
بیکران شو در جهان پایان مخواه
بود بحر تلخ رو یک ساده دشت
ساحلی ورزید و از شرم آب گشت
بایدت آهنگ تسخیر همه
تا تو می باشی فراگیر همه
صورت ماهی به بحر آباد شو
یعنی از قید مقام آزاد شو
هر که از قید جهات آزاد شد
چون فلک در شش جهت آباد شد
بوی گل از ترک گل جولانگر است
در فراخای چمن خود گسترست
ای که یک جا در چمن انداختی
مثل بلبل با گلی در ساختی
چون صبا بار قبول از دوش گیر
گلشن اندر حلقه ی آغوش گیر
از فریب عصر نو هشیار باش
ره فتد ای رهرو هشیار باش
بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا: هر که پیمان با هوالموجود بستبخش ۱۵ - در معنی اینکه وطن اساس ملت نیست: آنچنان قطع اخوت کرده اند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوهر ما با مقامی بسته نیست
باده ی تندش بجامی بسته نیست
هوش مصنوعی: ما دارای صفاتی هستیم که به مقام و جایگاه خاصی محدود نمیشوند، مانند اینکه اثر و طعم خوب شراب تند درون جام نمیتواند به خود جام وابسته باشد.
هندی و چینی سفال جام ماست
رومی و شامی گل اندام ماست
هوش مصنوعی: ظرفهای سفالی ما از هند و چین هستند و زیبایی ما به جمال رومیها و شامیها مربوط میشود.
قلب ما از هند و روم و شام نیست
مرز و بوم او به جز اسلام نیست
هوش مصنوعی: دل ما متعلق به هیچ سرزمینی نیست؛ مرز و میهن آن جز اسلام چیز دیگری نیست.
پیش پیغمبر چو کعب پاک زاد
هدیه یی آورد از بانت سعاد
هوش مصنوعی: هنگامی که فردی پاک و نجیب به حضور پیامبر میرسد، هدیهای از طرف بانوی سعاد به او تقدیم میکند.
در ثنایش گوهر شب تاب سفت
سیف مسلول از سیوف الهند گفت
هوش مصنوعی: در ستایش او، مانند جواهر درخشانی میدرخشد که تیزی شمشیر مسلول را از شمشیرهای هندی نشان میدهد.
آن مقامش برتر از چرخ بلند
نامدش نسبت به اقلیمی پسند
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او بالاتر از آسمان است و هیچ منطقهای نمیتواند او را در زیبایی و شایستگی توصیف کند.
گفت سیف من سیوف الله گو
حق پرستی جز براه حق مپو
هوش مصنوعی: سیف گفت که من شمشیر خدا هستم، پس به جز در راه حقیقت، حق پرستی نکن.
همچنان آن رازدان جزو و کل
گرد پایش سرمه ی چشم رسل
هوش مصنوعی: او همچنان که رازدار خرد و کل است، دور پایش سرمهی چشمان پیامبران قرار دارد.
گفت با امتز دنیای شما
دوست دارم طاعت و طیب و نسا
هوش مصنوعی: گفت من دنیا را به خاطر شما دوست دارم، به خاطر بندگی، پاکی و همکاریتان.
گر ترا ذوق معانی رهنماست
نکته ئی پوشیده در حرف «شما»ست
هوش مصنوعی: اگر حس شعری و درک عمیق داری، نکتهای پنهان در کلمه «شما» وجود دارد.
یعنی آن شمع شبستان وجود
بود در دنیا و از دنیا نبود
هوش مصنوعی: شمعی که در شبستان وجود روشنایی میبخشید، در این دنیا بود اما به دنیا تعلق نداشت.
جلوه ی او قدسیان را سینه سوز
بود اندر آب و گل آدم هنوز
هوش مصنوعی: جاذبه و نمای او برای پاکان و فرشتگان چنان سوزاننده است که هنوز هم در جسم و وجود انسانی احساس میشود.
من ندانم مرز و بوم او کجاست
این قدر دانم که با ما آشناست
هوش مصنوعی: من نمیدانم کشور و سرزمین او کجاست، اما میدانم که با ما آشنایی دارد.
این عناصر را جهان ما شمرد
خویشتن را میهمان ما شمرد
هوش مصنوعی: این دنیا عناصر خود را حساب کرد و وجود خودش را به عنوان مهمانی در نظر گرفت.
زانکه ما از سینه جان گم کرده ایم
خویش را در خاکدان گم کرده ایم
هوش مصنوعی: زیرا ما به دلیل از دست دادن نفس و وجود خود، در دنیای مادی و ظاهری گم شدهایم.
مسلم استی دل به اقلیمی مبند
گم مشو اندر جهان چون و چند
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که نباید دل خود را به جایی محدود کنی و در شگفتی جهان گم نشوی.
می نگنجد مسلم اندر مرز و بوم
در دل او یاوه گردد شام و روم
هوش مصنوعی: مسلمان نمیتواند در مرز و سرزمین خود محدود بماند، بلکه در دل او افکار و فرهنگها به دور از باورهای صحیح و واقعی شکل میگیرد.
دل بدست آور که در پهنای دل
می شود گم این سرای آب و گل
هوش مصنوعی: دل را به دست آور، زیرا در وسعت دل آدمی میتوان از این دنیای مادی و فانی گم شد.
عقده ی قومیت مسلم گشود
از وطن آقای ما هجرت نمود
هوش مصنوعی: مشکل وابستگی به قومیت را حل کرد و از سرزمین خود به جایی دیگر رفت.
حکمتش یک ملت گیتی نورد
بر اساس کلمه ئی تعمیر کرد
هوش مصنوعی: حکمت او به خاطر یک کلمه، ملتی را که در جهان سفر میکند، ساخت و ساماندهی کرد.
تا ز بخششهای آن سلطان دین
مسجد ما شد همه روی زمین
هوش مصنوعی: به لطف و نعمتهای آن حاکم دین، مسجد ما در میان تمام بلاد عالم مشهور و معتبر شد.
آنکه در قرآن خدا او را ستود
آن که حفظ جان او موعود بود
هوش مصنوعی: آن کس که در قرآن به او احترام گذاشته شده و از او تمجید شده است، همان کسی است که نگهداری از جانش وعدهای الهی بود.
دشمنان بی دست و پا از هیبتش
لرزه بر تن از شکوه فطرتش
هوش مصنوعی: دشمنان ناتوان و بیقدرت از عظمت او به شدت دچار ترس و لرزش میشوند و شکوه و زیبایی ذات او آنقدر زیاد است که بر همگان تأثیر میگذارد.
پس چرا از مسکن آبا گریخت
تو گمان داری که از اعدا گریخت
هوش مصنوعی: چرا از خانه و کاشانهی اجدادی خود فرار کردی؟ فکر نکن که از دشمنان خود دور شدهای.
قصه گویان حق ز ما پوشیده اند
معنی هجرت غلط فهمیده اند
هوش مصنوعی: قصهگویان حقیقت را از ما پنهان کردهاند و مفهوم هجرت را به اشتباه درک کردهاند.
هجرت آئین حیات مسلم است
این ز اسباب ثبات مسلم است
هوش مصنوعی: هجرت بخشی از زندگی مسلمانان است و باعث استواری و ثبات آنها میشود.
معنی او از تنک آبی رم است
ترک شبنم بهر تسخیر یم است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تلاش برای کنترل و تسلط بر یک منبع آب، شبیه به تلاش برای تسخیر نعمتهای طبیعی میپردازد. در واقع، اشاره میکند که در پس هر تلاش و کوشش، باید از عواملی چون باران و شبنم بهرهمند شد تا به هدف مورد نظر دست یافت. به طور خلاصه، این شعر نشاندهنده ضرورت استفاده از منابع طبیعی و تلاش در کنار آنهاست.
بگذر از گل گلستان مقصود تست
این زیان پیرایه بند سود تست
هوش مصنوعی: از زیباییهای ظاهری و تزیینات بگذر، زیرا هدف واقعی تو در این دنیا بالاتر از اینهاست و این دلبستگیها تنها به تو ضرر میزنند و تو را از بهرهمندی واقعی دور میکنند.
مهر را آزاده رفتن آبروست
عرصه ی آفاق زیر پای اوست
هوش مصنوعی: محبت و عشق همیشه با شجاعت و آزادگی همراه است و جایی که او قدم میگذارد، تمام جهان به زیر پای او است.
همچو جو سرمایه از باران مخواه
بیکران شو در جهان پایان مخواه
هوش مصنوعی: مانند جو، از باران انتظار ثروت نداشته باش؛ بلکه به بینهایتی در جهان فکر کن و به دنبال پایان نباش.
بود بحر تلخ رو یک ساده دشت
ساحلی ورزید و از شرم آب گشت
هوش مصنوعی: در کنار دریا، دشت سبزی وجود دارد که در آن طراوت و زیبایی خود را نشان میدهد. در این دشت، دریا به خاطر احساس شرم و حیا، به آرامی موج دار شده و جلوهای دلنشین به فضا بخشیده است.
بایدت آهنگ تسخیر همه
تا تو می باشی فراگیر همه
هوش مصنوعی: برای دستیابی به همه جا باید تلاش کنی، زیرا تو در مرکز توجه همه امور هستی.
صورت ماهی به بحر آباد شو
یعنی از قید مقام آزاد شو
هوش مصنوعی: به آرامش و زیبایی درونی دست پیدا کن، مثل ماهی که در دریا زندگی میکند و از محدودیتها رها میشود.
هر که از قید جهات آزاد شد
چون فلک در شش جهت آباد شد
هوش مصنوعی: هر کسی که از بندهای دنیوی رها شود، مانند آسمان در تمامی جهات آباد و سرشار از نعمت خواهد بود.
بوی گل از ترک گل جولانگر است
در فراخای چمن خود گسترست
هوش مصنوعی: عطر گل به وسیله ی شکوفه هایش در فضای وسیع چمن پخش میشود.
ای که یک جا در چمن انداختی
مثل بلبل با گلی در ساختی
هوش مصنوعی: ای کسی که در باغ، جایی را برای نشستن انتخاب کردی و همانند بلبل با گلی خوش آواز شدی.
چون صبا بار قبول از دوش گیر
گلشن اندر حلقه ی آغوش گیر
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم صبحگاهی بویی خوش از باغ میآورد، وارد گلستان شو و در آغوش آن نعمتهای زیبا را در بر بگیر.
از فریب عصر نو هشیار باش
ره فتد ای رهرو هشیار باش
هوش مصنوعی: از گول زدنهای زمانهی جدید آگاه باش، ای مسافر راه! هوشیار باش تا دچار فریب نشوی.