گنجور

بخش ۲۸۳ - نوای مزدور

ز مزد بندهٔ کرپاس پوش محنت کش
نصیب خواجهٔ ناکرده کار رخت حریر
ز خوی فشانی من لعل خاتم والی
ز اشک کودک من گوهر ستام امیر
ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را
بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر
خرابه رشک گلستان ز گریهٔ سحرم
شباب لاله و گل از طراوت جگرم
بیا که تازه نوا می تراود از رگ ساز
مئی که شیشه گدازد به ساغر اندازیم
مغان و دیر مغان را نظام تازه دهیم
بنای میکده های کهن بر اندازیم
ز رهزنان چمن انتقام لاله کشیم
به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیم
به طوف شمع چو پروانه زیستن تا کی؟
ز خویش اینهمه بیگانه زیستن تا کی؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز مزد بندهٔ کرپاس پوش محنت کش
نصیب خواجهٔ ناکرده کار رخت حریر
هوش مصنوعی: از زحمت و تلاش کارگرانی که لباس‌های ساده می‌پوشند، ثمره‌اش به کسی می‌رسد که هیچ زحمتی نکشیده و در زندگی از امکانات لوکس بهره‌مند است.
ز خوی فشانی من لعل خاتم والی
ز اشک کودک من گوهر ستام امیر
هوش مصنوعی: از طبع و ویژگی من، مانند لعل زیبای انگشتر حاکم است و اشک‌های کودک من، همچون گوهر ارزشمند امیر می‌درخشد.
ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را
بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر
هوش مصنوعی: با اشاره به قدرت و دلیری نویسنده، او می‌گوید که با تلاش و قدرت خودش، می‌تواند بر کلیسا و سلطنت تسلط یابد و از خون و جانش برای این هدف استفاده کند. در واقع، او می‌خواهد نشان دهد که اراده و نیروی او قادر است بر محدودیت‌ها فائق آید و بر دیگران تسلط پیدا کند.
خرابه رشک گلستان ز گریهٔ سحرم
شباب لاله و گل از طراوت جگرم
هوش مصنوعی: خرابه‌ها به خاطر روزگار بد و غم‌انگیز سحر، حسرت گلستان را می‌خورند. جوانی لاله و گل، به خاطر سرسبزی و طراوت دلم، حسرت به دل می‌آورند.
بیا که تازه نوا می تراود از رگ ساز
مئی که شیشه گدازد به ساغر اندازیم
هوش مصنوعی: بیا که صدای تازه‌ای از ساز به گوش می‌رسد، انگار که شراب در حال جوشیدن است. بیا تا در لیوان بریزیم و از نوشیدنی‌ لذت ببریم.
مغان و دیر مغان را نظام تازه دهیم
بنای میکده های کهن بر اندازیم
هوش مصنوعی: ما باید نظم و ترتیبی نوین به بزرگان و میخانه‌های قدیمی بدهیم و ساختار میکده‌های باستانی را از نو بنا کنیم.
ز رهزنان چمن انتقام لاله کشیم
به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیم
هوش مصنوعی: از دزدان باغ، ما انتقام لاله‌ها را خواهیم گرفت و در مهمانی گل‌ها و غنچه‌ها، نقشه‌ای نو خواهیم کشید.
به طوف شمع چو پروانه زیستن تا کی؟
ز خویش اینهمه بیگانه زیستن تا کی؟
هوش مصنوعی: چقدر می‌خواهی مثل پروانه دور شمع بچرخی و زندگی کنی؟ این‌قدر از خودت دور و بیگانه بودن چه فایده دارد و تا کی می‌خواهی این‌طور ادامه دهی؟