بخش ۲۷۶ - میخانهٔ فرنگ
یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ
جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
چشم مست می فروشش باده را پروردگار
بادهخواران را نگاه ساقیاش پیغمبر است
جلوهٔ او بی کلیم و شعلهٔ او بی خلیل
عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است
در هوایش گرمیٔ یک آهِ بیتابانه نیست
رندِ این میخانه را یک لغزشِ مستانه نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ
جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که در باغهای زیبای فرنگ بودم، جایی که لیوان شرابم از آئینهٔ اسکندر هم درخشانتر بود.
چشم مست می فروشش باده را پروردگار
بادهخواران را نگاه ساقیاش پیغمبر است
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و سرمست آن نوشنده، خالق شراب را به یاد میآورد، و کسی که شراب را در دست دارد، مانند پیغمبری است که نغمههای او را به گوش میرساند.
جلوهٔ او بی کلیم و شعلهٔ او بی خلیل
عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است
هوش مصنوعی: ظاهر او بدون موسی (کلیم) و وجودش بدون ابراهیم خلیل است. عقل سرکش به تنهایی میتواند عشق را به غارت ببرد.
در هوایش گرمیٔ یک آهِ بیتابانه نیست
رندِ این میخانه را یک لغزشِ مستانه نیست
هوش مصنوعی: در هوای این مکان، حس و حال گرمی که ناشی از آه و ناله باشد وجود ندارد. اینجا، در این میخانه، هیچ نشانهای از لغزش و بیتابی خالی از دلمشغولی و بیقیدی نیست.