گنجور

بخش ۲۶۰ - بتان تازه تراشیده‌ای دریغ از تو

بتان تازه تراشیده‌ای دریغ از تو
درون خویش نگاه دیده‌ای دریغ از تو
چنان گداخته‌ای از حرارت افرنگ
ز چشم خویش تراویده‌ای دریغ از تو
به کوچه‌ای که دهد خاک را بهای بلند
به نیم غمزه نیرزیده‌ای دریغ از تو
گرفتم اینکه کتاب خرد فروخواندی
حدیث شوق نفهمیده‌ای دریغ از تو
طواف کعبه زدی گرد دیر گردیدی
نگه به خویش نپیچیده‌ای دریغ از تو

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتان تازه تراشیده‌ای دریغ از تو
درون خویش نگاه دیده‌ای دریغ از تو
هوش مصنوعی: مجسمه‌های زیبا و تازه‌ی تراشیده‌ای که داری، ای کاش درون خود را هم نیکو و ارزشمند نگاه می‌کردی. افسوس که این کار را نکردی.
چنان گداخته‌ای از حرارت افرنگ
ز چشم خویش تراویده‌ای دریغ از تو
هوش مصنوعی: تو به اندازه‌ای از شدت عشق و اشتیاق می‌درخشی که گویی به شکل گدازده‌ای درآمده‌ای و این شعله‌ور شدن، از چشمانت به بیرون سرازیر گشته است. باید افسوس خورد به حال تو.
به کوچه‌ای که دهد خاک را بهای بلند
به نیم غمزه نیرزیده‌ای دریغ از تو
هوش مصنوعی: در کوچه‌ای که خاک آن با ارزش و گرامی است، تو که به سبب اندکی غمزه و ناز خود ارزشمند نیستی، افسوس که به اینجا نیامده‌ای.
گرفتم اینکه کتاب خرد فروخواندی
حدیث شوق نفهمیده‌ای دریغ از تو
هوش مصنوعی: من فهمیدم که تو کتاب دانایی را خواندی، اما گفتار عشق را درک نکردی. ای کاش تو را درک می‌کردیم و بیشتر توجه می‌کردی.
طواف کعبه زدی گرد دیر گردیدی
نگه به خویش نپیچیده‌ای دریغ از تو
هوش مصنوعی: به دور کعبه چرخیدی و به دور آتشگاه هم سر زدی، اما افسوس که به خودت نگاهی نکردی و از خودت غافل ماندی.

حاشیه ها

1393/10/16 00:01
جواد

مصرع دوم بیت اول. در نسخه دیگری میگوید: درون خویش نکاویده ای دریغ از تو. گمان من اینست که سکنر اشتباه کرده است. افسوس که شمار زیادی این اشتباه را تکرار کرده و در تارنما هایشان بدون ذکر مرجع آورده اند. دریغ از ما.