گنجور

بخش ۲۵۸ - اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست

اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست
گدای کوی تو کمتر ز پادشاهی نیست
بخواب رفته جوانان و مرده دل پیران
نصیب سینهٔ کس آه صبحگاهی نیست
به این بهانه بدشت طلب ز پا منشین
که در زمانهٔ ما آشنای راهی نیست
ز وقت خویش چه غافل نشسته ئی دریاب
زمانه ئی که حسابش ز سال و ماهی نیست
درین رباط کهن چشم عافیت داری
ترا به کشمکش زندگی نگاهی نیست
گناه ما چه نویسند کاتبان عمل
نصیب ما ز جهان تو جز نگاهی نیست
بیا که دامن اقبال را بدست آریم
که او ز خرقه فروشان خانقاهی نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست
گدای کوی تو کمتر ز پادشاهی نیست
هوش مصنوعی: اگرچه زیب (زیبایی) در سرش تاج و کلاهی ندارد، اما گدای کوی تو (شما) از پادشاهی کمتر نیست.
بخواب رفته جوانان و مرده دل پیران
نصیب سینهٔ کس آه صبحگاهی نیست
هوش مصنوعی: جوانان در خواب غفلت هستند و پیران هم چون دل‌هایشان مرده است، کسی از دل‌شکسته نمی‌تواند فریاد صبحگاهی بزند.
به این بهانه بدشت طلب ز پا منشین
که در زمانهٔ ما آشنای راهی نیست
هوش مصنوعی: به این دلیل به دنبال خواسته‌هایت نرو که در این دوران کسی وجود ندارد که راه را بهت نشان دهد.
ز وقت خویش چه غافل نشسته ئی دریاب
زمانه ئی که حسابش ز سال و ماهی نیست
هوش مصنوعی: زمان خود را هدر نده و غافل نباش، زیرا این دنیا چیزی جز سال‌ها و ماه‌ها نیست و باید به معنای آن توجه کرد.
درین رباط کهن چشم عافیت داری
ترا به کشمکش زندگی نگاهی نیست
هوش مصنوعی: در این مکان قدیمی، اگر آرامش و آسایش داشته باشی، به زحمت‌ها و دغدغه‌های زندگی توجهی نخواهی کرد.
گناه ما چه نویسند کاتبان عمل
نصیب ما ز جهان تو جز نگاهی نیست
هوش مصنوعی: ما چه چیزی را به عنوان گناه‌مان به ثبت برسانند، وقتی که سهم ما از این دنیا جز یک نگاه تو نیست؟
بیا که دامن اقبال را بدست آریم
که او ز خرقه فروشان خانقاهی نیست
هوش مصنوعی: بیایید با هم به موفقیت و خوشبختی دست یابیم؛ زیرا این شانس و اقبال، وابسته به افرادی نیستند که فقط در پی ظواهر و تشریفات مذهبی هستند.