بخش ۲۵۶ - نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی
راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی
حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی
مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی
نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی
ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی
بخش ۲۵۵ - عرب از سرشک خونم همه لالهزار بادا: عرب از سرشک خونم همه لالهزار بادابخش ۲۵۷ - سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست: سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه تو، تمام گناهان و کمکاریهای من قابل بخشش است، و من نمیتوانم به جز با درخواست و درخواست از خداوند به مقام بزرگتری برسم.
راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی
هوش مصنوعی: در این بیت به مسافر یا جوینده حقیقت توصیه میشود که در مسیر خود دقت کند و به عمق درون خود برود. او باید مراقب باشد که در پیچیدگیها و تاریکیهای راه گم نشود، چرا که اگر به خودشناسی و درونی خود بپردازد، مانند ماهی در دریا نمیتواند گم شود. به عبارت دیگر، توجه به درون و شناخت خود میتواند او را از موانع راه عبور دهد و به مقصد برساند.
حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی
هوش مصنوعی: مرد شجاع و غیرتمند به سلاطین درخواست نمیکند، زیرا نمیشود انتظار داشت از کوه، کاه به پایین بیفتد.
مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی
هوش مصنوعی: به آهنگ شیداییام توجه نکن، زیرا در آن میتوانی نشانههای زندگی پر برکت یک درویش و ثروت یک پادشاه را ببینی.
نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی
هوش مصنوعی: جان من در حضور تو همانند نسیم است که با گل رفتار میکند. اگر از لذت آه سحرگاهی آگاه باشی، میبینی که نفسم چگونه به تو عشق میورزد.
ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی
هوش مصنوعی: ای آسمان، چشمان تو بیپروا و پر از درد و سختی است، هنوز میدانم که میخواهی به تماشای چیز دیگری بپردازی.