بخش ۲۵۵ - عرب از سرشک خونم همه لالهزار بادا
عرب از سرشک خونم همه لالهزار بادا
عجم رمیده بو را نفسم بهار بادا
تپش است زندگانی تپش است جاودانی
همه ذرههای خاکم دل بیقرار بادا
نه به جادهای قرارش نه به منزلی مقامش
دل من مسافر من که خداش یار بادا
حذر از خرد که بندد همه نقش نامرادی
دل ما برد به سازی که گسسته تار بادا
تو جوان خام سوزی ، سخنم تمام سوزی
غزلی که میسرایم به تو سازگار بادا
چو به جان من درآیی دگر آرزو نبینی
مگر اینکه شبنم تو یم بیکنار بادا
نشود نصیب جانت که دمی قرار گیرد
تب و تاب زندگانی به تو آشکار بادا
بخش ۲۵۴ - خاکیم و تند سیر مثال ستارهایم: خاکیم و تند سیر مثال ستارهایمبخش ۲۵۶ - نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی: نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عرب از سرشک خونم همه لالهزار بادا
عجم رمیده بو را نفسم بهار بادا
هوش مصنوعی: عرب به خیال خون من، همه جا را پر از گلهای قرمز خواهد کرد و عجم (شاعر به خودش اشاره دارد) از بوی خوش آن گیاه رمیده است. نفس من همچون بهار تازه و زنده خواهد بود.
تپش است زندگانی تپش است جاودانی
همه ذرههای خاکم دل بیقرار بادا
هوش مصنوعی: زندگی مانند تپش قلب است و جاودانی نیز به همین تپش وابسته است. تمام ذرات وجودم در این خاک، همواره دلشان بیقرار و پر از اشتیاق است.
نه به جادهای قرارش نه به منزلی مقامش
دل من مسافر من که خداش یار بادا
هوش مصنوعی: دل من، همیشه در جستجوی مقصد و آرامش است، در حالی که نه در راهی خاص قرار دارد و نه در جایی ثابت است. من مانند مسافری هستم که امیدوار است خدا همراهش باشد.
حذر از خرد که بندد همه نقش نامرادی
دل ما برد به سازی که گسسته تار بادا
هوش مصنوعی: از خرد بپرهیز که میتواند همهی نقشهای ناپسند را بسازد و دل ما را به ساز و کارهایی که مانند توری رها شدهاند، دستخوش تغییر کند.
تو جوان خام سوزی ، سخنم تمام سوزی
غزلی که میسرایم به تو سازگار بادا
هوش مصنوعی: تو هنوز جوانی و احساساتت به شدت زنده و خروشان است. من هرچه میگویم، باید به تو مربوط باشد و با حالت و احساساتت سازگاری داشته باشد.
چو به جان من درآیی دگر آرزو نبینی
مگر اینکه شبنم تو یم بیکنار بادا
هوش مصنوعی: وقتی که تو وارد جان من میشوی، دیگر آرزویی نخواهم داشت جز اینکه شبنم تو بیوقفه بر من ببارد.
نشود نصیب جانت که دمی قرار گیرد
تب و تاب زندگانی به تو آشکار بادا
هوش مصنوعی: امیدوارم که جانت هرگز به آرامش نرسد و همواره هیجان و جنبوجوش زندگی به تو نمایان باشد.