گنجور

بخش ۲۵۱ - جهان عشق نه میری نه سروری داند

جهان عشق نه میری نه سروری داند
همین بس است که آئین چاکری داند
نه هر که طوف بتی کرد و بست زناری
صنم پرستی و آداب کافری داند
هزار خیبر و صد گونه اژدر است اینجا
نه هر که نان جوین خورد حیدری داند
بچشم اهل نظر از سکندر افزون است
گداگری که مآل سکندری داند
به عشوه های جوانان ماه سیما چیست؟
در آبه حلقهٔ پیری که دلبری داند
فرنگ شیشه گری کرد و جام و مینا ریخت
به حیرتم که همین شیشه را پری داند
چه گویمت ز مسلمان نا مسلمانی
جز اینکه پور خلیل است و آزری داند
یکی به غمکدهٔ من گذر کن و بنگر
ستاره سوخته ئی کیمیا گری داند
بیا به مجلس اقبال و یک دو ساغر کش
اگرچه سر نتراشد قلندری داند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان عشق نه میری نه سروری داند
همین بس است که آئین چاکری داند
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، نه کسی از مرگ خبر دارد و نه از سلطنت. تنها چیزی که مهم است، این است که هنر خدمتگزاری را بشناسد و به آن پایبند باشد.
نه هر که طوف بتی کرد و بست زناری
صنم پرستی و آداب کافری داند
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر یک بت را بوسه می‌زند و زیورآلاتی به آن می‌آویزد، به معنای واقعی و عمیق عبادت و پرستش آن بت را نمی‌شناسد و نمی‌داند که چه اصول و آداب نادرستی را دنبال می‌کند.
هزار خیبر و صد گونه اژدر است اینجا
نه هر که نان جوین خورد حیدری داند
هوش مصنوعی: در اینجا، افراد زیادی وجود دارند که به نظر می‌رسد قوی و شجاع هستند، اما فقط کسانی که واقعاً با ویژگی‌های واقعی شجاعت و قدرت آشنا هستند، می‌توانند آنها را بشناسند. این به این معنی است که تنها خوردن نان و زندگی عادی نمی‌تواند نشان‌دهنده‌ی شجاعت واقعی باشد.
بچشم اهل نظر از سکندر افزون است
گداگری که مآل سکندری داند
هوش مصنوعی: به نظر اهل دانش، فردی که در فقر و گدایی زندگی می‌کند، از کسی که به مقام و قدرتی مانند سکندر دست یافته، برتر است؛ چرا که آن فقیر می‌داند که نتیجه و پایان کار سکندر چیست و حقیقت زندگی را می‌شناسد.
به عشوه های جوانان ماه سیما چیست؟
در آبه حلقهٔ پیری که دلبری داند
هوش مصنوعی: جوانان زیبا با جذبه‌ها و نازهایشان چه ارزشی دارند؟ در حالی که پیران هم می‌توانند دلربایی کنند و جذاب باشند در حلقهٔ زندگی.
فرنگ شیشه گری کرد و جام و مینا ریخت
به حیرتم که همین شیشه را پری داند
هوش مصنوعی: فرنگی‌ها صنعت شیشه‌گری را یاد گرفته و جام و مینا درست کرده‌اند، اما من در تعجبم که چگونه می‌تواند این شیشه را پری بشناسد.
چه گویمت ز مسلمان نا مسلمانی
جز اینکه پور خلیل است و آزری داند
هوش مصنوعی: چه بگویم از مسلمان و غیر مسلمان، جز اینکه او فرزند خلیل (ابراهیم) است و به فرهنگ و آداب متعلق به خود آشناست.
یکی به غمکدهٔ من گذر کن و بنگر
ستاره سوخته ئی کیمیا گری داند
هوش مصنوعی: کسی به محفل غم من سری بزند و ببیند که من چقدر دردمند و باخته‌ام و آیا کسی می‌تواند به من کمک کند؟
بیا به مجلس اقبال و یک دو ساغر کش
اگرچه سر نتراشد قلندری داند
هوش مصنوعی: بیایید به جمع شادی و خوشی بیاییم و چند لیوان نوشیدنی بنوشیم. حتی اگر کسی سرش را نتراشد، می‌دانیم که او هم از جمع ماست و روح آزاد و هنری دارد.

حاشیه ها

1395/07/07 23:10
محمد حسن

به نطر این شعر در رابطه با غزل 177 حافظ باشد که با این بیت شروع شده :
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
زیرا در پایان آن غزل حافظ می گوید :
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
که به نظر می رسد اقبال خواسته لطف طبع خویش و سخن دری را با همان قافیه در اشعار فوق نشان دهد.