بخش ۲۲۶ - از ما بگو سلامی آن ترک تند خو را
از ما بگو سلامی آن ترک تند خو را
کاتش زد از نگاهی یک شهر آرزو را
این نکته را شناسد آندل که دردمند است
من گرچه توبه گفتم نشکسته ام سبو را
ای بلبل از وفایش صد بار با تو گفتم
تو در کنار گیری باز این رمیده بو را
رمز حیات جوئی جز در تپش نیابی
در قلزم آرمیدن ننگ است آب جو را
شادم که عاشقان را سوز دوام دادی
درمان نیافریدی آزار جستجو را
گفتی مجو وصالم بالا تر از خیالم
عذر نو آفریدی اشک بهانه جو را
از ناله بر گلستان آشوب محشر آور
تا دم به سینه پیچد مگذار های و هو را
بخش ۲۲۵ - هوای فرودین در گلستان میخانه میسازد: هوای فرودین در گلستان میخانه میسازدبخش ۲۲۷ - آشنا هر خار را از قصهٔ ما ساختی: آشنا هر خار را از قصهٔ ما ساختی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از ما بگو سلامی آن ترک تند خو را
کاتش زد از نگاهی یک شهر آرزو را
هوش مصنوعی: به او سلامی بفرست که آن جوان با چهره تند و تیزش، با یک نگاه خود، شعلهای به جان آرزوهای یک شهر زد.
این نکته را شناسد آندل که دردمند است
من گرچه توبه گفتم نشکسته ام سبو را
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق یک شخص در مورد درد و رنج اوست. شاعر به این نکته اشاره میکند که کسی که به عمق درد او واقف است، در واقع همان دلی است که درک میکند که او با وجود اعلام توبه، همچنان درگیر مشکلات خود است و نتوانسته نقصها و شکستهایش را کاملاً برطرف کند. در واقع، او هنوز هم با مسائل و چالشهایش دست و پنجه نرم میکند.
ای بلبل از وفایش صد بار با تو گفتم
تو در کنار گیری باز این رمیده بو را
هوش مصنوعی: ای بلبل، من بارها درباره وفای او با تو صحبت کردهام. تو دوباره در کنار او هستی، اما همچنان از این بوی رمیده و گمشده دوری میکنی.
رمز حیات جوئی جز در تپش نیابی
در قلزم آرمیدن ننگ است آب جو را
هوش مصنوعی: برای یافتن حقیقت زندگی، باید به تپش و حرکت زندگی توجه کرد، و بیتحرکی در زندگی همچون نشستن در آب را ننگین میداند.
شادم که عاشقان را سوز دوام دادی
درمان نیافریدی آزار جستجو را
هوش مصنوعی: خوشحالم که عشق را پایدار ساختی و از درد و رنج جستجو، درمانی برای عاشقان نیافریدهای.
گفتی مجو وصالم بالا تر از خیالم
عذر نو آفریدی اشک بهانه جو را
هوش مصنوعی: تو گفتی که وصالم را جستجو نکن، زیرا بالاتر از خیال من است. برای این حالتی که دارم، عذری نو به وجود آوردی که آن اشکها بهانهای برای جستجوی تو شدند.
از ناله بر گلستان آشوب محشر آور
تا دم به سینه پیچد مگذار های و هو را
هوش مصنوعی: از ناله و آواز غمناک بر گلستان، غوغایی برپا کن تا زمانی که درد در سینه فشرده شود و اجازه ندهی سر و صدا و گلایهای باشد.