گنجور

بخش ۲۲۵ - هوای فرودین در گلستان میخانه می‌سازد

هوای فرودین در گلستان میخانه می‌سازد
سبو از غنچه می‌ریزد ز گل پیمانه می‌سازد
محبت چون تمام افتد رقابت از میان خیزد
به طوف شعله‌ای پروانه با پروانه می‌سازد
به ساز زندگی سوزی به سوز زندگی سازی
چه بی‌دردانه می‌سوزد چه بی‌تابانه می‌سازد
تنش از سایهٔ بال تذروی لرزه می‌گیرد
چو شاهین زادهٔ اندر قفس با دانه می‌سازد
بگو اقبال را ای باغبان رخت از چمن بندد
که این جادو نوا ما را ز گل بیگانه می‌سازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوای فرودین در گلستان میخانه می‌سازد
سبو از غنچه می‌ریزد ز گل پیمانه می‌سازد
هوش مصنوعی: در هوای دلپذیر فرودین، باغ میخانه به زیبایی می‌آراسته می‌شود. درختان گل، غنچه‌های خود را به سبو تبدیل می‌کنند و از گل، پیمانه‌ای برای نوشیدن تهیه می‌شود.
محبت چون تمام افتد رقابت از میان خیزد
به طوف شعله‌ای پروانه با پروانه می‌سازد
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تمام شود، رقابت‌ها و دشمنی‌ها آغاز می‌شود؛ مانند آتش که شعله‌ور می‌شود و پروانه‌ها به دور آن جمع می‌شوند.
به ساز زندگی سوزی به سوز زندگی سازی
چه بی‌دردانه می‌سوزد چه بی‌تابانه می‌سازد
هوش مصنوعی: زندگی مانند سازی است که همواره در حال نواخته شدن و سوختن است. در اینجا، کسی بدون احساس درد و رنج می‌سوزد و با شوق و اشتیاق می‌سازد.
تنش از سایهٔ بال تذروی لرزه می‌گیرد
چو شاهین زادهٔ اندر قفس با دانه می‌سازد
هوش مصنوعی: تن انسان از سایهٔ بال پرنده‌ای که در حال پرواز است، به لرزه می‌آید، همان‌طور که جوجه‌ شاهینی که در قفس است، با دانه‌ای که دارد، زندگی می‌کند.
بگو اقبال را ای باغبان رخت از چمن بندد
که این جادو نوا ما را ز گل بیگانه می‌سازد
هوش مصنوعی: به باغبان بگو که اقبال رخت را از چمن جدا کند، زیرا این نغمه‌ی جادوئی ما را از گل‌های غریب دور می‌کند.