گنجور

بخش ۲۲۰ - به این بهانه درین بزم محرمی جویم

به این بهانه درین بزم محرمی جویم
غزل سرایم و پیغام آشنا گویم
بخلوتی که سخن می شود حجاب آنجا
حدیث دل به زبان نگاه می گویم
پی نظارهٔ روی تو می کنم پاکش
نگاه شوق به جوی سرشک می شویم
چو غنچه گرچه به کارم گره زنند ولی
ز شوق جلوه گه آفتاب می رویم
چو موج ساز وجودم ز سیل بی پرواست
گمان مبر که درین بحر ساحلی جویم
میانه من و او ربط دیده و نظر است
که در نهایت دوری همیشه با اویم
کشید نقش جهانی به پردهٔ چشمم
ز دست شعبده بازی اسیر جادویم
درون گنبد در بسته اش نگنجیدم
من آسمان کهن را چو خار پهلویم
به آشیان ننشینم ز لذت پرواز
گهی به شاخ گلم گاه بر لب جویم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به این بهانه درین بزم محرمی جویم
غزل سرایم و پیغام آشنا گویم
هوش مصنوعی: به خاطر این مناسبت در این مراسم، تصمیم دارم شعری بنویسم و پیامی به دوستان و آشنایان بفرستم.
بخلوتی که سخن می شود حجاب آنجا
حدیث دل به زبان نگاه می گویم
هوش مصنوعی: در جایی که سخن گفتن ممکن نیست، من به زبان چشم‌هایم داستان دل را بیان می‌کنم.
پی نظارهٔ روی تو می کنم پاکش
نگاه شوق به جوی سرشک می شویم
هوش مصنوعی: به خاطر تماشای چهره‌ات، با نگاهی خالص و پرشور به اشک‌هایم می‌نگرم.
چو غنچه گرچه به کارم گره زنند ولی
ز شوق جلوه گه آفتاب می رویم
هوش مصنوعی: اگرچه مانند یک غنچه ممکن است به من آسیب بزنند، اما به خاطر عشق و شوقی که دارم، مانند آفتاب می‌درخشم و می‌رویم.
چو موج ساز وجودم ز سیل بی پرواست
گمان مبر که درین بحر ساحلی جویم
هوش مصنوعی: وجود من مانند موجی است که از طغیانی بی‌پروا ناشی می‌شود. پس فکر نکن که من در این دریا به دنبال یک ساحل می‌گردم.
میانه من و او ربط دیده و نظر است
که در نهایت دوری همیشه با اویم
هوش مصنوعی: بین من و او ارتباطی وجود دارد که به نظر و نگرش وابسته است. حتی اگر از هم دور باشیم، همیشه حس نزدیکی به او دارم.
کشید نقش جهانی به پردهٔ چشمم
ز دست شعبده بازی اسیر جادویم
هوش مصنوعی: چشمم همچون پرده‌ای، تصویری از دنیا را به نمایش گذاشته است که به خاطر جادوگری و فریب کاری به وجود آمده است.
درون گنبد در بسته اش نگنجیدم
من آسمان کهن را چو خار پهلویم
هوش مصنوعی: درون این فضای محدود و بسته نمی‌توانستم جای بگیرم؛ آسمان قدیمی و وسیع مانند برشی از خار در کنارم بود.
به آشیان ننشینم ز لذت پرواز
گهی به شاخ گلم گاه بر لب جویم
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم در آشیانه‌ای قرار بگیرم، زیرا از لذت پرواز کردن لذت می‌برم. گاهی بر روی شاخه گل می‌نشینم و گاهی هم کنار لب جوی.

حاشیه ها

1396/05/14 05:08
سارا

به خلوتی که سخن میشود حجاب انجا
حدیث دل به زبان نگاه میگویم