گنجور

بخش ۲۱۵ - تهذیب

انسان که رخ ز غازهٔ تهذیب بر فروخت
خاک سیاه خویش چو آئینه وانمود
پوشید پنجه را ته دستانه حریر
افسونی قلم شد و تیغ از کمر گشود
این بوالهوس صنم کدهٔ صلح عام ساخت
رقصید گرد او به نواهای چنگ و عود
دیدم چو جنگ پرده ناموس او درید
جز یسفک الدما و «خصیم مبین» نبود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انسان که رخ ز غازهٔ تهذیب بر فروخت
خاک سیاه خویش چو آئینه وانمود
هوش مصنوعی: انسان وقتی که از ظواهر و نمودهای دنیایی فاصله بگیرد و به تهذیب نفس و خودسازی بپردازد، خاک و سیاهی‌های درونش را به شکلی پاک و روشن، مانند یک آئینه، نمایش می‌دهد.
پوشید پنجه را ته دستانه حریر
افسونی قلم شد و تیغ از کمر گشود
هوش مصنوعی: دست‌هایش را در پوشش نرمی از پارچه حریر پنهان کرد و سپس تیغ را از کمرش بیرون کشید.
این بوالهوس صنم کدهٔ صلح عام ساخت
رقصید گرد او به نواهای چنگ و عود
هوش مصنوعی: این معشوقه‌ی نادان، جایی را به عنوان محل صلح و آرامش ایجاد کرده است و دور او را نواهای موسیقی و رقص پر کرده است.
دیدم چو جنگ پرده ناموس او درید
جز یسفک الدما و «خصیم مبین» نبود
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که جنگ، حریم و آبروی او را شکسته است، تنها چیزی که باقی مانده بود، کشته شدن و یک دشمن مشخص بود.