بخش ۲۱۶ - بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما
که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود
به علم غره مشو کار می کشی دگر است
فقیه شهر گریبان و آستین آلود
بهار ، برگ پراکنده را بهم بر بست
نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود
نظر بخویش فروبسته را نشان این است
دگر سخن نسراید ز غایب و موجود
شبی به میکده خوش گفت پیر زنده دلی
به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود
چه نقشها که نبستم به کارگاه حیات
چه رفتنی که نرفت و چه بودنی که نبود
به دیریان سخن نرم گو که عشق غیور
بنای بتکده افکند در دل محمود
بخاک هند نوای حیات بی اثر است
که مرده زنده نگردد ز نغمه داود
بخش ۲۱۵ - تهذیب: انسان که رخ ز غازهٔ تهذیب بر فروختبخش ۲۱۷ - حلقه بستند سر تربت من نوحه کران: حلقه بستند سر تربت من نوحه کران
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
هوش مصنوعی: بهار که آمد، جشن و شادی در گلستان برپا شد و بلبل با آوازش سرود تازهای را میخواند. غنچهها با شوق و اشتیاق، چشمان خود را به روی نور و زندگی گشودند.
گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما
که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که در ازل ما را از گل سرشتهاند، زیرا ما هنوز در عمق وجودمان در حال خیالپردازی هستیم.
به علم غره مشو کار می کشی دگر است
فقیه شهر گریبان و آستین آلود
هوش مصنوعی: به دانش خود مغرور نشو، زیرا کار تو با مسائل دیگر سر و کار دارد. فقیه شهر خود را در مشکلات غرق کرده است و ممکن است دستش به کارهای ناپسند آلوده شود.
بهار ، برگ پراکنده را بهم بر بست
نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود
هوش مصنوعی: بهار مانند تلاشی است که برگهای پراکنده را دوباره کنار هم میآورد. این نگاه ماست که به گل لاله زیبایی و زندگی میبخشد.
نظر بخویش فروبسته را نشان این است
دگر سخن نسراید ز غایب و موجود
هوش مصنوعی: به کسی که به خود مشغول است، نمیتواند درباره مسائل دیگر یا آنچه در عالم وجود دارد صحبت کند.
شبی به میکده خوش گفت پیر زنده دلی
به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود
هوش مصنوعی: شبی در میخانه، فردی با روحی شاداب و زنده گفت که در هر دورهای، شخصی مانند خلیل (ابراهیم) وجود دارد و آتش نمرود (ظالم) نیز همیشه حاضر است.
چه نقشها که نبستم به کارگاه حیات
چه رفتنی که نرفت و چه بودنی که نبود
هوش مصنوعی: در زندگی چه طرحها و الگوهایی که نداشتم، چه سفرهایی که نکردم و چه چیزهایی که هرگز به واقعیت نپیوستند.
به دیریان سخن نرم گو که عشق غیور
بنای بتکده افکند در دل محمود
هوش مصنوعی: با زبان ملایم و لطیف با دیوانگان حرف بزن، زیرا عشق شجاع و غیرتمند، بنیاد بتخانه را در دل محمود بنا کرده است.
بخاک هند نوای حیات بی اثر است
که مرده زنده نگردد ز نغمه داود
هوش مصنوعی: آوای حیات در خاک هند تاثیری ندارد، چراکه مردهای با نغمه داود زنده نخواهد شد.
حاشیه ها
1397/10/15 20:01
حبیب اکبری
فقیه شهر گریبان و آستین آلود چه تفسیری داررد ؟
1397/10/15 23:01
محسن ، ۲
حبیب جان
فقیه شهر گریبان و آستین آلود
فقیه شهر که پاکدامن به نظر میرسد و از گناه می گریزد آنقدر در مِی گساری زیاده روی کرد تا گریبان و آستین را هم به شراب آلوده کرد