گنجور

بخش ۱۹۶ - زندگی

پرسیدم از بلند نگاهی حیات چیست
گفتا مئی که تلخ تر او نکوتر است
گفتم که کرمک است و ز کل سر برون زند
گفتا که شعله زاد مثال سمندر است
گفتم که شر بفطرت خامش نهاده اند
گفتا که خیر او نشناسی همین شر است
گفتم که شوق سیر نبردش بمنزلی
گفتا که منزلش بهمین شوق مضمر است
گفتم که خاکی است و بخاکش همی دهند
گفتا چو دانه خاک شکافد گل تر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرسیدم از بلند نگاهی حیات چیست
گفتا مئی که تلخ تر او نکوتر است
هوش مصنوعی: از کسی که دارای نگاه بلند و عمیقی بود پرسیدم که زندگی چیست. او گفت: زندگی همانند آبی است که اگرچه تلخ‌تر از همه چیز است، اما از همه چیز زیباتر است.
گفتم که کرمک است و ز کل سر برون زند
گفتا که شعله زاد مثال سمندر است
هوش مصنوعی: گفتم که این موجود کوچک است و از هر سو بیرون می‌آید. او پاسخ داد که مثل آتش زاده، شبیه به سمندر است.
گفتم که شر بفطرت خامش نهاده اند
گفتا که خیر او نشناسی همین شر است
هوش مصنوعی: گفتم که طبیعت ناپاک را می‌توان به سکوت واداشت. او پاسخ داد که اگر خیر را نشناسی، خود همین ناپاکی است.
گفتم که شوق سیر نبردش بمنزلی
گفتا که منزلش بهمین شوق مضمر است
هوش مصنوعی: گفتم که علاقه‌ام به سفر او را به منزل می‌رساند، او پاسخ داد که منزل او همین علاقه و اشتیاق نهفته است.
گفتم که خاکی است و بخاکش همی دهند
گفتا چو دانه خاک شکافد گل تر است
هوش مصنوعی: گفتم که او از خاک ساخته شده و به خاک هم برمی‌گردد. او پاسخ داد که مانند دانه‌ای است که وقتی در خاک کاشته می‌شود، گل زیبا و تازه‌ای از آن می‌روید.