بخش ۱۹۷ - حکمت فرنگ
شنیدم که در پارس مرد گزین
ادا فهم رمز آشنا نکته بین
بسی سختی از جان کنی دید و مرد
بر آشفت و جان شکوه لبریز برد
به نالش در آمد به یزدان پاک
که دارم دلی از اجل چاک چاک
کمالی ندارد به این یک فنی
نداند فن تازهٔ جان کنی
برد جان و ناپخته در کار مرگ
جهان نو شد و او همان کهنه برگ
فرنگ آفریند هنرها شگرف
بر انگیزد از قطره ئی بحر ژرف
کشد گرد اندیشه پرگار مرگ
همه حکمت او پرستار مرگ
رود چون نهنگ آبدوزش به یم
ز طیارهٔ او هوا خورده بم
نبینی که چشم جهان بین هور
همی گردد از غاز او روز کور
تفنگش به کشتن چنان تیز دست
که افرشتهٔ مرگ را دم گسست
فرست این کهن ابله را در فرنگ
که گیرد فن کشتن بی درنگ
بخش ۱۹۶ - زندگی: پرسیدم از بلند نگاهی حیات چیستبخش ۱۹۸ - حور و شاعر در جواب نظم گوته موسوم به حور و شاعر: حور:
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم که در پارس مرد گزین
ادا فهم رمز آشنا نکته بین
هوش مصنوعی: در پارس مردی را دیدم که با ظرافت و دقت خاصی نکات رمزی و معانی نهفته را درک میکند.
بسی سختی از جان کنی دید و مرد
بر آشفت و جان شکوه لبریز برد
هوش مصنوعی: شخصی در زندگی سختیهای زیادی را متحمل شده و در نتیجه دچار ناراحتی و خشم شده است و نارضایتی خود را از شرایط بیان میکند.
به نالش در آمد به یزدان پاک
که دارم دلی از اجل چاک چاک
هوش مصنوعی: او به خداوند میگوید که دلش از درد و غم پارهپاره شده است و از وضعیتی که دارد، نالان و گلهمند است.
کمالی ندارد به این یک فنی
نداند فن تازهٔ جان کنی
هوش مصنوعی: کسی که در هنر و فنون مهارت ندارد، هیچ کمالی ندارد و نمیتواند به آسانی جان خود را نجات دهد.
برد جان و ناپخته در کار مرگ
جهان نو شد و او همان کهنه برگ
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ با هم تجربه میشوند، هر بار که زندگی جدیدی آغاز میشود، به دنیای تازهای پیوسته میشود، در حالی که چیزی از گذشته هنوز باقی مانده است.
فرنگ آفریند هنرها شگرف
بر انگیزد از قطره ئی بحر ژرف
هوش مصنوعی: فرنگ با استعداد و خلاقیتهای خود هنرهای شگفتانگیزی را به وجود میآورد که از یک قطره، عمق دریا را نمایان میسازد.
کشد گرد اندیشه پرگار مرگ
همه حکمت او پرستار مرگ
هوش مصنوعی: مرگ به دور اندیشهها میچرخد و همهی دانایی و حکمت انسان، در نهایت به مراقبت از مرگ منجر میشود.
رود چون نهنگ آبدوزش به یم
ز طیارهٔ او هوا خورده بم
هوش مصنوعی: رود به اندازهای بزرگ و پرعمق است که مانند نهنگی در آبهای عمیق غوطهور است و در آنجا، چیزی شبیه به یک هواپیما به نظر میرسد که از دور به آن نزدیک شده و در سرزمین آبها غرق شده است.
نبینی که چشم جهان بین هور
همی گردد از غاز او روز کور
هوش مصنوعی: چشم بینای دنیا مانند خورشید به روشنی و روشنگری پرداخته است، اما در این روز، به خاطر غیبت او، همه چیز در تاریکی است.
تفنگش به کشتن چنان تیز دست
که افرشتهٔ مرگ را دم گسست
هوش مصنوعی: تفنگ او به قدری سریع و مرگبار است که حتی فرشته مرگ هم از آن میترسد و نمیتواند به راحتی نزدیک شود.
فرست این کهن ابله را در فرنگ
که گیرد فن کشتن بی درنگ
هوش مصنوعی: این شخص نادان را به سرزمین فرنگ بفرست، تا هنر کشتن را بدون تأخیر یاد بگیرد.