گنجور

بخش ۱۹۳ - عشق

فکرم چو به جستجو قدم زد
در دیر شد و در حرم زد
در دشت طلب بسی دویدم
دامن چون گرد باد چیدم
پویان بی خضر سوی منزل
بر دوش خیال بسته محمل
جویای می و شکسته جامی
چون صبح به باد چیده دامی
پیچیده بخود چو موج دریا
آواره چو گرد باد صحرا
عشق تو دلم ربود ناگاه
از کار گره گشود ناگاه
آگاه ز هستی و عدم ساخت
بتخانهٔ عقل را حرم ساخت
چون برق به خرمنم گذر کرد
از لذت سوختن خبر کرد
سر مست شدم ز پا فتادم
چون عکس ز خود جدا فتادم
خاکم به فراز عرش بردی
زان راز که با دلم سپردی
واصل به کنار کشتیم شد
طوفان جمال زشتیم شد
جز عشق حکایتی ندارم
پروای ملامتی ندارم
از جلوهٔ علم بی نیازم
سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فکرم چو به جستجو قدم زد
در دیر شد و در حرم زد
هوش مصنوعی: زمانی که ذهنم به جستجو و کاوش پرداخته، به مکان عبادت و مقدسی وارد شد.
در دشت طلب بسی دویدم
دامن چون گرد باد چیدم
هوش مصنوعی: در گستره‌ی جستجو بسیار تلاش کردم و همچون باد سرگردان به دنبال خواسته‌هایم بودم.
پویان بی خضر سوی منزل
بر دوش خیال بسته محمل
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی مقصد و پیشرفت هستند، مثل مسافرانی هستند که با خیال و آرزوهایشان، بار و بندیل آماده کرده‌اند و به راه افتاده‌اند.
جویای می و شکسته جامی
چون صبح به باد چیده دامی
هوش مصنوعی: شخصی به دنبال نوشیدنی و تجربه‌ای شکست‌خورده است، درست مانند صبحی که نگاهی به دام‌هایی می‌اندازد که به باد رفته‌اند.
پیچیده بخود چو موج دریا
آواره چو گرد باد صحرا
هوش مصنوعی: مانند موج دریا که به دور خود می‌پیچد، آواره و بی‌قرار مانند گرد و غبار در بیابان هستم.
عشق تو دلم ربود ناگاه
از کار گره گشود ناگاه
هوش مصنوعی: عشق تو ناگهان قلبم را به دست گرفت و به یکباره مشکلم را حل کرد.
آگاه ز هستی و عدم ساخت
بتخانهٔ عقل را حرم ساخت
هوش مصنوعی: آگاهی از وجود و عدم باعث شد که معبد عقل را به مکانی مقدس تبدیل کند.
چون برق به خرمنم گذر کرد
از لذت سوختن خبر کرد
هوش مصنوعی: وقتی برق از خرمن گندم عبور کرد، من از لذت سوختن خبر دار شدم.
سر مست شدم ز پا فتادم
چون عکس ز خود جدا فتادم
هوش مصنوعی: مست شدم و از پا افتادم، مانند تصویری که از خودم جدا شده باشد.
خاکم به فراز عرش بردی
زان راز که با دلم سپردی
هوش مصنوعی: تو به من یک احساس عمیق و خاص بخشیدی که باعث شد تا خودم را در اوج آسمان‌ها احساس کنم.
واصل به کنار کشتیم شد
طوفان جمال زشتیم شد
هوش مصنوعی: هاتف به ما گفت که وقتی به دوست رسیدیم و در کنار هم هستیم، زیبایی و محبت ما به حدی می‌رسد که همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث ایجاد یک طوفان مثبت در احساسات و روحیه‌مان می‌شود.
جز عشق حکایتی ندارم
پروای ملامتی ندارم
هوش مصنوعی: من به جز عشق، داستان دیگری ندارم و از سرزنش و انتقاد دیگران هیچ نگران نیستم.
از جلوهٔ علم بی نیازم
سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم
هوش مصنوعی: من از زیبایی علم بی‌نیازم و در عوض، دلم می‌سوزد، می‌گریم، و به شدت احساسم را بروز می‌دهم.

حاشیه ها

1397/10/14 22:01
حبیب اکبری

بیت سوم بجای بی باید پی بوشته شود

1397/10/14 23:01
حبیب اکبری

فرد آخر - سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم - من درست نفهمیدم هدف از گریم یعنی میگریم است با هدف از گریم اشک میریزم است . اگر معنی دوم در نظر باشد بهتر بود « اشکم » مینوشتند . همچنان امکان میرود بجای تپم شاید تبم باشد

1397/10/15 02:01
محسن,۲

حبیب جان
سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم
می سوزم ،
می گریم / گریه می کنم،
می تپم ی/ مضطرب و نا آرامم
و می گدازم / ذوب می شوم .