بخش ۱۸۱ - لاله
آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق
پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید
افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم
گردون شرار خویش ز تاب من آفرید
در سینه چمن چو نفس کردم آشیان
یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید
سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست
لیکن دل ستم زدهٔ من نیارمید
در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد
تا جوهرم به جلوه گه رنگ و بو رسید
شبنم براه من گهر آبدار ریخت
خندید صبح و باد صبا گرد من وزید
بلبل ز گل شنید که سوزم ربوده اند
نالید و گفت جامهٔ هستی گران خرید
وا کرده سینه منت خورشید می کشم
آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟
بخش ۱۸۰ - کبر و ناز: یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفتبخش ۱۸۲ - حکمت و شعر: بوعلی اندر غبار ناقه گم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق
پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید
هوش مصنوعی: من همان شعلهای هستم که از صبح ازل، در کنار عشق، پیش از آنکه بلبل و پروانه ظاهر شوند، میتپیدم.
افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم
گردون شرار خویش ز تاب من آفرید
هوش مصنوعی: من بیشتر از عشق و محبت پرم، و برای هر ذرهای از وجودم به خاطر شعلهای که در من وجود دارد، آسمان را میسوزانم.
در سینه چمن چو نفس کردم آشیان
یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید
هوش مصنوعی: زمانی که در دل چمن نفسی کشیدم، مکانی از یک شاخه نرم و لطیف را که از عمق خاک به بیرون آمده بود، احساس کردم که رطوبت به آن رسیده است.
سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست
لیکن دل ستم زدهٔ من نیارمید
هوش مصنوعی: عشق آتشینی وجودم را میسوزاند و تنها حرف او این است که در کنارم بایست، اما قلب مظلوم و رنجدیدهام تاب این را ندارد.
در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد
تا جوهرم به جلوه گه رنگ و بو رسید
هوش مصنوعی: در مسیر سختیها و دشواریها، تجربیات و تحولات زیادی را پشت سر گذاشتم تا بتوانم به حقیقت وجودی و زیباییام دست پیدا کنم.
شبنم براه من گهر آبدار ریخت
خندید صبح و باد صبا گرد من وزید
هوش مصنوعی: شبنم بر سر راهم مانند مرواریدهای درخشان ریخته است، صبح با خنده آغاز شده و باد صبحگاهی دور من پیچیده و می وزد.
بلبل ز گل شنید که سوزم ربوده اند
نالید و گفت جامهٔ هستی گران خرید
هوش مصنوعی: بلبل از گل خبر شنید که دلی را به درد آوردهاند و با نالهاش گفت که زندگی و وجودش قیمت بالایی دارد.
وا کرده سینه منت خورشید می کشم
آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟
هوش مصنوعی: با دلتنگی و امید به دیدار دوباره خورشید، در دل خود آرزوی شعلهور شدن دوباره آتش عشق را دارم. آیا ممکن است که این آتش دوباره زنده شود؟