بخش ۱۸۰ - کبر و ناز
یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت
ما را ز مویهٔ تو شود تلخ روزگار
گستاخ می سرائی و بیباک میروی
هر سال شوخ دیده و آواره تر ز پار
شایان دودمان کهستانیان نئی
خود را مگوی دخترک ابر کوهسار
گردنده و فتنده و غلطنده ئی بخاک
راه دگر بگیر و برو سوی مرغزار
گفت آب جو چنین سخن دل شکن مگوی
بر خویشتن مناز و نهال منی مکار
من میروم که در خور این دودمان نیم
تو خویش را ز مهر درخشان نگاه دار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت
ما را ز مویهٔ تو شود تلخ روزگار
هوش مصنوعی: یخ به خاطر برتری و غرور خود، به جوی آب کوه میگوید که سرخی و غم تو باعث تلخی زندگی ما خواهد شد.
گستاخ می سرائی و بیباک میروی
هر سال شوخ دیده و آواره تر ز پار
هوش مصنوعی: شجاعانه شعر میگویی و بیپروا به سفر میروی، هر سال با چشمان شیطون و آوارهتر از سالهای قبل.
شایان دودمان کهستانیان نئی
خود را مگوی دخترک ابر کوهسار
هوش مصنوعی: به کسی که از خانوادهای بزرگ و با احترام میآید، نیازی نیست که در مورد ریشه و هویت خودش صحبت کند. دخترکی که در ابر کوهسار است، باید به خود ببالد.
گردنده و فتنده و غلطنده ئی بخاک
راه دگر بگیر و برو سوی مرغزار
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که در حال حرکت و چرخش هستی، حال باید مسیر جدیدی انتخاب کنی و به سمت دشت و فضایی باز بروی.
گفت آب جو چنین سخن دل شکن مگوی
بر خویشتن مناز و نهال منی مکار
هوش مصنوعی: آب جو به من گفت که دلسردکننده سخن نگو و با خودت درگیر نشو، تو مانند نهالی هستی که نباید فریب بخوری.
من میروم که در خور این دودمان نیم
تو خویش را ز مهر درخشان نگاه دار
هوش مصنوعی: من میروم تا این خانواده را درخور خود بکنم و تو را از عشق روشن و درخشانم حفظ کنم.