بخش ۱۷۹ - کرم کتابی
شنیدم شبی در کتب خانهٔ من
به پروانه می گفت کرم کتابی
به اوراق سینا نشیمن گرفتم
بسی دیدم از نسخهٔ فاریابی
نفهمیده ام حکمت زندگی را
همان تیره روزم ز بی آفتابی
نکو گفت پروانهٔ نیم سوزی
که این نکته را در کتابی نیابی
تپش می کند زنده تر زندگی را
تپش می دهد بال و پر زندگی را
بخش ۱۷۸ - پند باز با بچهٔ خویش: تو دانی که بازان ز یک جوهرندبخش ۱۸۰ - کبر و ناز: یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم شبی در کتب خانهٔ من
به پروانه می گفت کرم کتابی
هوش مصنوعی: روزی در کتابخانهام شنیدم که پروانه به کرم کتابی میگفت.
به اوراق سینا نشیمن گرفتم
بسی دیدم از نسخهٔ فاریابی
هوش مصنوعی: در صفحات کتاب سینا نشستهام و بسیار دیدم از نسخههایی که فاریابی نوشته است.
نفهمیده ام حکمت زندگی را
همان تیره روزم ز بی آفتابی
هوش مصنوعی: من هنوز نتوانستهام راز زندگی را درک کنم، چرا که روزهایم مانند روزهای سخت و تاریکی است که از نبود آفتاب رنج میبرم.
نکو گفت پروانهٔ نیم سوزی
که این نکته را در کتابی نیابی
هوش مصنوعی: پروانهای که در حال سوختن است به زیبایی میگوید که این نکته خاص را در هیچ کتابی پیدا نخواهی کرد.
تپش می کند زنده تر زندگی را
تپش می دهد بال و پر زندگی را
هوش مصنوعی: زندگی با تپش خود، بیشتر از همیشه احساس میشود و به آن شتاب و حرکت میبخشد. این تپش همچون بال و پر، به زندگی انرژی و جنب و جوش میدهد.