گنجور

بخش ۱۷۷ - نسیم صبح

ز روی بحر و سر کوهسار می آیم
ولیک می نشناسم که از کجا خیزم
دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار
ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم
به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم
که رنگ و بو ز مسامات او بر انگیزم
خمیده تا نشود شاخ او ز گردش من
به برگ لاله و گل نرم نرمک آویزم
چو شاعری ز غم عشق در خروش آید
نفس نفس به نوا های او در آمیزم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز روی بحر و سر کوهسار می آیم
ولیک می نشناسم که از کجا خیزم
هوش مصنوعی: از کنار دریا و از بالای کوه‌ها می‌آیم، اما نمی‌دانم از کدام‌جا شروع کرده‌ام.
دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار
ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم
هوش مصنوعی: من به پرنده‌ای غمگین پیام بهار را می‌فرستم و روی زمین او، گل‌های یاسمن را پاشیده‌ام.
به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم
که رنگ و بو ز مسامات او بر انگیزم
هوش مصنوعی: در میان سبزه‌ها می‌غلطم و بر سر شاخه‌ی لاله پیچ می‌خورم تا عطر و رنگ او را از لابه‌لای برگ‌هایش بیرون بیاورم.
خمیده تا نشود شاخ او ز گردش من
به برگ لاله و گل نرم نرمک آویزم
هوش مصنوعی: من به آرامی برگ‌های لاله و گل را به شاخی که به خاطر نوسانات زندگی خمیده شده است، آویزان می‌کنم تا آن شاخ شکسته نشود.
چو شاعری ز غم عشق در خروش آید
نفس نفس به نوا های او در آمیزم
هوش مصنوعی: وقتی شاعری به خاطر غم عشق به صدا در می‌آید، من هم با نفس‌هایش هم‌صدایی می‌کنم و در کنار نغمه‌های او می‌رقصم.