بخش ۵ - حکمت فرعونی
حکمت ارباب دین کردم عیان
حکمت ارباب کین را هم بدان
حکمت ارباب کین مکر است و فن
مکر و فن تخریب جان ، تعمیر تن
حکمتی از بند دین آزاده ئی
از مقام شوق دور افتاده ئی
مکتب از تدبیر او گیرد نظام
تا بکام خواجه اندیشد غلام
شیخ ملت با حدیث دلنشین
بر مراد او کند تجدید دین
از دم او وحدت قومی دو نیم
کس حریفش نیست جز چوب کلیم
وای قومی کشتهٔ تدبیر غیر
کار او تخریب خود تعمیر غیر
می شود در علم و فن صاحب نظر
از وجود خود نگردد با خبر
نقش حق را از نگین خود سترد
در ضمیرش آرزوها زاد و مرد
بی نصیب آمد ز اولاد غیور
جان بتن چون مرده ئی در خاک گور
از حیا بیگانه پیران کهن
نوجوانان چون زنان مشغول تن
در دل شان آرزوها بی ثبات
مرده زایند از بطون امهات
دختران او بزلف خود اسیر
شوخ چشم و خود نما و خرده گیر
ساخته پرداخته دل باخته
ابروان مثل دو تیغ آخته
ساعد سیمین شان عیش نظر
سینهٔ ماهی بموج اندر نگر
ملتی خاکستر او بی شرر
صبح او از شام او تاریکتر
هر زمان اندر تلاش ساز و برگ
کار او فکر معاش و ترس مرگ
منعمان او بخیل و عیش دوست
غافل از مغزاند و اندر بند پوست
قوت فرمانروا معبود او
در زیان دین و ایمان سود او
از حد امروز خود بیرون نجست
روزگارش نقش یک فردا نبست
از نیاکان دفتری اندر بغل
الامان از گفته های بی عمل
دین او عهد وفا بستن بغیر
یعنی از خشت حرم تعمیر دیر
آه قومی دل ز حق پرداخته
مرد و مرگ خویش را نشناخته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حکمت ارباب دین کردم عیان
حکمت ارباب کین را هم بدان
هوش مصنوعی: من حقایق و آموزههای دین را به روشنی بیان کردم و همچنین دانش و بینش کسانی را که به دشمنی و کینهورزی میپردازند نیز دریافتم.
حکمت ارباب کین مکر است و فن
مکر و فن تخریب جان ، تعمیر تن
هوش مصنوعی: حکمت کسانی که در کین و عداوت مهارت دارند، تزویر و فریب است و آنها از هنر فریب و تخریب جان استفاده میکنند، در حالی که در عین حال سعی دارند بدن را تعمیر کنند.
حکمتی از بند دین آزاده ئی
از مقام شوق دور افتاده ئی
هوش مصنوعی: اگر کسی در بند قوانین و مقررات دینی باشد، از آزادی و اشتیاق واقعی خود دور شده است.
مکتب از تدبیر او گیرد نظام
تا بکام خواجه اندیشد غلام
هوش مصنوعی: مدرسه به وسیله تدبیر او سامان میگیرد تا خواجه به فکر آینده خود باشد و غلام به خوبی و درستی عمل کند.
شیخ ملت با حدیث دلنشین
بر مراد او کند تجدید دین
هوش مصنوعی: رئیس جامعه با سخنانی دلنشین، معتقد به احیای دین و برآورده کردن آرزوهای مردم است.
از دم او وحدت قومی دو نیم
کس حریفش نیست جز چوب کلیم
هوش مصنوعی: از نفَس او، تودهای از انسانها به دو دسته تقسیم شدهاند و هیچکس نمیتواند با او رقابت کند، جز عصای کلیم (موسى).
وای قومی کشتهٔ تدبیر غیر
کار او تخریب خود تعمیر غیر
هوش مصنوعی: آه بر قومی که به خاطر تدبیرهای دیگران، خود را از بین میبرند و تنها به تأسیس چیزی میپردازند که از آن خود نیست.
می شود در علم و فن صاحب نظر
از وجود خود نگردد با خبر
هوش مصنوعی: انسان میتواند در زمینه دانش و مهارتهای خود تبحر پیدا کند، اما باید از نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد.
نقش حق را از نگین خود سترد
در ضمیرش آرزوها زاد و مرد
هوش مصنوعی: انسان با پاک کردن نشانههای حقیقت از دل خود، آرزوهای گوناگونی در درونش شکل میگیرد و در نهایت به مرگ آرزوها میرسد.
بی نصیب آمد ز اولاد غیور
جان بتن چون مرده ئی در خاک گور
هوش مصنوعی: مردی که شجاعت و غیرت دارد، از داشتن فرزندان بی بهره مانده و به مانند کسی است که در خاک قبر به خواب رفته است.
از حیا بیگانه پیران کهن
نوجوانان چون زنان مشغول تن
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره شده که جوانان امروزی مانند زنان در پردهداری و حیای خودشان کمی فاصله گرفتهاند و از عفت و حیا که باید از نسلهای قبلی آموخته میشد، دور شدهاند. این موضوع به نوعی به تغییرات اجتماعی و فرهنگی در نسلهای جدید اشاره دارد.
در دل شان آرزوها بی ثبات
مرده زایند از بطون امهات
هوش مصنوعی: در دل آنها آرزوها به طور مداوم تغییر میکنند و از دل مادرانشان، آرزوها و امیدهای ناپایدار به دنیا میآیند.
دختران او بزلف خود اسیر
شوخ چشم و خود نما و خرده گیر
هوش مصنوعی: دختران او با موهای خود در دام جذابیت و زیبایی خود گرفتار شدهاند، در حالی که خود را به نمایش میگذارند و بر جزئیات انتقاد میکنند.
ساخته پرداخته دل باخته
ابروان مثل دو تیغ آخته
هوش مصنوعی: ابروان زیبا و دلربا مانند دو تیغ تیز و آماده به نبرد، به دلی که عاشق شده، شکل و زیبایی خاصی میبخشند.
ساعد سیمین شان عیش نظر
سینهٔ ماهی بموج اندر نگر
هوش مصنوعی: دستهای نقرهای او را ببین و از زندگی لذت ببر، مانند ماهی که در موجها شنا میکند.
ملتی خاکستر او بی شرر
صبح او از شام او تاریکتر
هوش مصنوعی: ملتی که به خاکستر تبدیل شده و شعلهای از خود ندارد، صبح او از شبش هم تیرهتر است.
هر زمان اندر تلاش ساز و برگ
کار او فکر معاش و ترس مرگ
هوش مصنوعی: هر لحظه در تلاش برای کسب روزی و تأمین نیازهای زندگی هستیم، در حالی که همواره ترس از مرگ نیز با ما همراه است.
منعمان او بخیل و عیش دوست
غافل از مغزاند و اندر بند پوست
هوش مصنوعی: آدم ثروتمند و بخیل از لذتهای زندگی بیخبر است و فقط به ظواهر و خوشیهای سطحی توجه دارد، در حالی که واقعیتهای عمیقتر و معنوی را نادیده میگیرد.
قوت فرمانروا معبود او
در زیان دین و ایمان سود او
هوش مصنوعی: قدرت و اقتدار حاکم به اعتقادات و اصول دینیاش وابسته است و در نتیجه، در شرایطی که دین و ایمانش آسیب ببیند، خود نیز سودی نخواهد دید.
از حد امروز خود بیرون نجست
روزگارش نقش یک فردا نبست
هوش مصنوعی: کسی که امروز به فکر فردا نباشد و از شرایط کنونی خود فراتر نرود، نمیتواند آیندهای برای خود ترسیم کند.
از نیاکان دفتری اندر بغل
الامان از گفته های بی عمل
هوش مصنوعی: از پیشینیان کتابی در دلم دارم که نگذارید از حرفهای بیعملشان ناراحت شوم.
دین او عهد وفا بستن بغیر
یعنی از خشت حرم تعمیر دیر
هوش مصنوعی: او به وعده و عهد خود پایبند است و وفاداریاش فقط به معبد و مکان مقدس نیست، بلکه میتواند از آنجا شروع کند و برای ساختن و احیای دیگر مکانها و ارتباطات معنوی نیز تلاش کند.
آه قومی دل ز حق پرداخته
مرد و مرگ خویش را نشناخته
هوش مصنوعی: آه، گروهی به خاطر حق دل میزنند و بیخبر از مرگ خود زندگی میکنند.
حاشیه ها
1392/10/27 22:12
S.F.H
نمود جامعه و حکومت امروزی ماست
دمش گرم و سرش خوش باد
1395/11/08 12:02
یوسف
خدا رحمتش کند متفکر و اندیشمند بزرگی بود