گنجور

بخش ۴ - حکمت کلیمی

تا نبوت حکم حق جاری کند
پشت پا بر حکم سلطان میزند
در نگاهش قصر سلطان کهنه دیر
غیرت او بر نتابد حکم غیر
پخته سازد صحبتش هر خام را
تازه غوغائی دهد ایام را
درس او «الله بس باقی هوس»
تا نیفتد مرد حق در بند کس
از نم او آتش اندر شاخ تاک
در کف خاک از دم او جان پاک
معنی جبریل و قرآن است او
فطرة الله را نگهبان است او
حکمتش برتر ز عقل ذوفنون
از ضمیرش امتی آید برون
حکمرانی بی نیاز از تخت و تاج
بی کلاه و بی سپاه و بی خراج
از نگاهش فرودین خیزد ز دی
درد هر خم تلخ تر گردد ز می
اندر آه صبحگاه او حیات
تازه از صبح نمودش کائنات
بحر و بر از زور طوفانش خراب
در نگاه او پیام انقلاب
درس «لا خوف علیهم» می دهد
تا دلی در سینهٔ آدم نهد
عزم و تسلیم و رضا آموزدش
در جهان مثل چراغ افروزدش
من نمیدانم چه افسون می کند
روح را در تن دگرگون می کند
صحبت او هر خزف را در کند
حکمت او هر تهی را پر کند
بندهٔ درمانده را گوید که خیز
هر کهن معبود را کن ریز ریز»
مرد حق افسون این دیر کهن
از دو حرف «ربی الاعلی» شکن
فقر خواهی از تهی دستی منال
عافیت در حال و نی در جاه و مال
صدق و اخلاص و نیاز و سوز و درد
نی زر و سیم و قماش سرخ و زرد
بگذر از کاؤس و کی ای زنده مرد
طوف خود کن گرد ایوانی مگرد
از مقام خویش دور افتاده ئی
کرگسی کم کن که شاهین زاده ئی
مرغک اندر شاخسار بوستان
بر مراد خویش بندد آشیان
تو که داری فکرت گردون مسیر
خویش را از مرغکی کمتر مگیر
دیگر این نه آسمان تعمیر کن
بر مراد خود جهان تعمیر کن
چون فنا اندر رضای حق شود
بندهٔ مؤمن قضای حق شود
چار سوی با فضای نیلگون
از ضمیر پاک او آید برون
در رضای حق فنا شو چون سلف
گوهر خود را برون آر از صدف
در ظلام این جهان سنگ و خشت
چشم خود روشن کن از نور سرشت
تا نگیری از جلال حق نصیب
هم نیابی از جمال حق نصیب
ابتدای عشق و مستی قاهری است
انتهای عشق و مستی دلبری است
مرد مؤمن از کمالات وجود
او وجود و غیر او هر شی نمود
گر بگیرد سوز و تاب از لااله
جز بکام او نگردد مهر و مه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا نبوت حکم حق جاری کند
پشت پا بر حکم سلطان میزند
هوش مصنوعی: تا زمانی که پیامبری حقیقت را به اجرای خود درآورد، بی‌چون و چرا بر دستورات پادشاهان پا می‌گذارد.
در نگاهش قصر سلطان کهنه دیر
غیرت او بر نتابد حکم غیر
هوش مصنوعی: در چشمانش، شکوه و grandeur یک کاخ سلطنتی به چشم می‌آید و غیرت و غیرت او به هیچ چیز دیگری اجازه نمی‌دهد تا بر او حاکم شود.
پخته سازد صحبتش هر خام را
تازه غوغائی دهد ایام را
هوش مصنوعی: صحبت او می‌تواند هر کس خام و ناپخته‌ای را پخته و成熟 کند و به روزهای زندگی شور و هیجان ببخشد.
درس او «الله بس باقی هوس»
تا نیفتد مرد حق در بند کس
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که اگر انسان به خداوند و حقیقت وجودی او وابسته باشد، هرگز در دام و وابستگی های دنیا گرفتار نخواهد شد. درس زندگی حقیقی این است که تنها به خدا تکیه کنیم تا درگیر مشکلات و محدودیت‌های دیگران نشویم.
از نم او آتش اندر شاخ تاک
در کف خاک از دم او جان پاک
هوش مصنوعی: از رطوبت او، آتش در شاخه‌های درخت تاک به وجود می‌آید و از نفس او جان پاکی به وجود می‌آید.
معنی جبریل و قرآن است او
فطرة الله را نگهبان است او
هوش مصنوعی: معانی عمیق و الهام‌بخش جبریل و قرآن، او نمایانگر حقیقت فطرت الهی است و حافظ آن می‌باشد.
حکمتش برتر ز عقل ذوفنون
از ضمیرش امتی آید برون
هوش مصنوعی: حکمت او از تمام دانایی‌ها فراتر است و از دل او چیزهای برجسته‌ای به وجود می‌آید.
حکمرانی بی نیاز از تخت و تاج
بی کلاه و بی سپاه و بی خراج
هوش مصنوعی: حکومت کردن نیازی به سلطنت و امکانات ظاهری ندارد؛ بلکه می‌تواند بدون قدرت نظامی، مالیات و تجملات هم وجود داشته باشد.
از نگاهش فرودین خیزد ز دی
درد هر خم تلخ تر گردد ز می
هوش مصنوعی: از نگاه او بهار آغاز می‌شود و دردهای گذشته را از یاد می‌برد، اما هر بار که به تلخی‌ها فکر می‌کند، احساسش تلخ‌تر می‌شود.
اندر آه صبحگاه او حیات
تازه از صبح نمودش کائنات
هوش مصنوعی: صبحگاه با آرایش خاص خود زندگی جدیدی را به کائنات می‌بخشد و روح تازه‌ای در آن دمیده می‌شود.
بحر و بر از زور طوفانش خراب
در نگاه او پیام انقلاب
هوش مصنوعی: دریا و خشکی به خاطر قدرت طوفان او ویران شده‌اند و در نظر او نشانه‌ای از انقلاب به شمار می‌آید.
درس «لا خوف علیهم» می دهد
تا دلی در سینهٔ آدم نهد
هوش مصنوعی: این بیان به ما می‌آموزد که نباید از آینده یا مشکلات ترس داشته باشیم، زیرا امید و اطمینان به رحمت و حمایت الهی در دل ما جای می‌گیرد.
عزم و تسلیم و رضا آموزدش
در جهان مثل چراغ افروزدش
هوش مصنوعی: انسان باید عزم، تسلیم و رضایت را در زندگی یاد بگیرد؛ مانند اینکه چراغی را روشن کند که راه را نمایان سازد.
من نمیدانم چه افسون می کند
روح را در تن دگرگون می کند
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه جادو یا تاثیری وجود دارد که روح را به نوعی تغییر می‌دهد و در بدن تاثیر می‌گذارد.
صحبت او هر خزف را در کند
حکمت او هر تهی را پر کند
هوش مصنوعی: گفتگوی او می‌تواند بی‌مزه‌ترین حرف‌ها را نیز به عمق معنای واقعی برساند و دانش و خرد او می‌تواند هر چیزی که خالی و بی‌محتوا به نظر می‌رسد را پر از معنی و ارزش کند.
بندهٔ درمانده را گوید که خیز
هر کهن معبود را کن ریز ریز»
هوش مصنوعی: به بنده‌ی درمانده می‌گوید که برخیز و بت‌های کهنه را بشکن و تکه‌تکه کن.
مرد حق افسون این دیر کهن
از دو حرف «ربی الاعلی» شکن
هوش مصنوعی: مرد حق با دو کلمه «ربی الاعلی» قدرت و شگفتی این مکان قدیمی را از بین می‌برد و به راستی شگفتی‌های آن را در هم می‌شکند.
فقر خواهی از تهی دستی منال
عافیت در حال و نی در جاه و مال
هوش مصنوعی: فقر و نیازمندی را از زندگی خود دور کن و به دنبال سلامتی و رفاه باش، نه در حالتی که به ثروت و مقام رسیده‌ای.
صدق و اخلاص و نیاز و سوز و درد
نی زر و سیم و قماش سرخ و زرد
هوش مصنوعی: راستگویی، افراد با ایمان، نیاز به کمک و احساس سوز و درد درونی، اهمیت بیشتری دارند نسبت به فلزات گرانبها و پارچه‌های رنگین.
بگذر از کاؤس و کی ای زنده مرد
طوف خود کن گرد ایوانی مگرد
هوش مصنوعی: از مشکلات و فتنه‌ها بگذری و ای مرد زنده، خود را درگیر حواشی نکن. به جای چرخیدن در اطراف و انحراف از مسیر اصلی، تمرکز کن و در کارهای مهم و اساسی خود بمان.
از مقام خویش دور افتاده ئی
کرگسی کم کن که شاهین زاده ئی
هوش مصنوعی: از جایگاه و مقام خود دور افتاده‌ای، کمی از خودتان کم کنید تا ارزش و عظمت واقعی شما نمایان شود؛ چرا که شما مثل شاهینی زاده‌اید و باید به این استعداد و قابلیت‌های خود پی ببرید.
مرغک اندر شاخسار بوستان
بر مراد خویش بندد آشیان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در درختان باغ به آرزوی خود دست می‌یابد و در آنجا لانه‌اش را می‌سازد.
تو که داری فکرت گردون مسیر
خویش را از مرغکی کمتر مگیر
هوش مصنوعی: تو که دارای فکر و اندیشه‌ای، باید راه و مسیر خود را از یک مرغک که توان تصمیم‌گیری ندارد، کمتر نگیری.
دیگر این نه آسمان تعمیر کن
بر مراد خود جهان تعمیر کن
هوش مصنوعی: دیگر وقت آن رسیده که دیگران را راضی کنی و دنیای خود را به شیوه‌ای که می‌خواهی سامان دهی.
چون فنا اندر رضای حق شود
بندهٔ مؤمن قضای حق شود
هوش مصنوعی: وقتی که یک بندۀ مؤمن به خوشنودی خداوند دست یابد، آن وقت مقدرات الهی تحقق می‌یابد.
چار سوی با فضای نیلگون
از ضمیر پاک او آید برون
هوش مصنوعی: در چهار سوی این فضا که آبی رنگ است، افکار و احساسات پاک او از درونش بیرون می‌آید.
در رضای حق فنا شو چون سلف
گوهر خود را برون آر از صدف
هوش مصنوعی: برای خشنودی خداوند خود را در راضی کردن او نهادینه کن، مانند مرواریدی که باید از صدف خارج شود.
در ظلام این جهان سنگ و خشت
چشم خود روشن کن از نور سرشت
هوش مصنوعی: در تاریکی‌های این دنیا، با درخشش خویش، بینایی و آگاهی‌ات را افزایش بده.
تا نگیری از جلال حق نصیب
هم نیابی از جمال حق نصیب
هوش مصنوعی: برای بهره‌مندی از زیبایی‌های حق باید ابتدا از عظمت و شکوه او سهمی بگیری.
ابتدای عشق و مستی قاهری است
انتهای عشق و مستی دلبری است
هوش مصنوعی: عشق و شوق در آغاز به شدت و قدرت خود را نشان می‌دهند، اما در پایان، به زیبایی و دلربایی تبدیل می‌شوند.
مرد مؤمن از کمالات وجود
او وجود و غیر او هر شی نمود
هوش مصنوعی: انسان مؤمن به واسطه ویژگی‌های والا و برازنده‌اش، به نوعی وجود خود و دیگران را به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد.
گر بگیرد سوز و تاب از لااله
جز بکام او نگردد مهر و مه
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق و اشتیاق از هیچ چیز جز خدا برآید، هیچ خورشید و ماهی نمی‌تواند به جز او به دل‌ها گرما و روشنی بخشد.