بخش ۱۸ - سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی
از نوازشهای سلطان شهید
صبح و شامم ، صبح و شام روز عید
نکته سنج خاوران هندی فقیر
میهمان خسرو کیوان سریر
تا ز شهر خسروی کردم سفر
شد سفر بر من سبکتر از حضر
سینه بگشادم به آن بادی که پار
لاله رست از فیض او در کوهسار
آه غزنی آن حریم علم و فن
مرغزار شیر مردان کهن
دولت محمود را زیبا عروس
از حنا بندان او دانای طوس
خفته در خاکش حکیم غزنوی
از نوای او دل مردان قوی
آن «حکیم غیب» ، آن صاحب مقام
«ترک جوش» رومی از ذکرش تمام
من ز پیدا او ز پنهان در سرور
هر دو را سرمایه از ذوق حضور
او نقاب از چهره ایمان گشود
فکر من تقدیر مؤمن وانمود
هر دو را از حکمت قرآن سبق
او ز حق گوید من از مردان حق
در فضای مرقد او سوختم
تا متاع ناله ئی اندوختم
گفتم ای بینندهٔ اسرار جان
بر تو روشن این جهان و آن جهان
عصر ما وارفتهٔ آب و گل است
اهل حق را مشکل اندر مشکل است
مؤمن از افرنگیان دید آنچه دید
فتنه ها اندر حرم آمد پدید
تا نگاه او ادب از دل نخورد
چشم او را جلوهٔ افرنگ برد
ای «حکیم غیب» ، امام عارفان
پخته از فیض تو خام عارفان
آنچه اندر پردهٔ غیب است گوی
بو که آب رفته باز آید بجوی
بخش ۱۷ - بر مزار شهنشاه بابر خلد آشیانی: بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد: رازدان خیر و شر گشتم ز فقر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از نوازشهای سلطان شهید
صبح و شامم ، صبح و شام روز عید
هوش مصنوعی: از محبتها و لطفهای بینظیر حاکم، در صبح و شام زندگیام مانند روز عید احساس شادی و خوشحالی میکنم.
نکته سنج خاوران هندی فقیر
میهمان خسرو کیوان سریر
هوش مصنوعی: یک نکتهسنج هندی از سرزمین خاوران، درباری فقیر و بیپول است که در مهمانی خسرو کیوان، در کنار تخت سلطنت نشسته است.
تا ز شهر خسروی کردم سفر
شد سفر بر من سبکتر از حضر
هوش مصنوعی: من از شهر خسرو سفر کردم و این سفر برای من آسانتر از زمانی بود که در محل بودم.
سینه بگشادم به آن بادی که پار
لاله رست از فیض او در کوهسار
هوش مصنوعی: سینهام را به روی بادی گشودم که باعث رویش لالهها در کوهها شده است.
آه غزنی آن حریم علم و فن
مرغزار شیر مردان کهن
هوش مصنوعی: غزنی، سرزمین علم و هنر است و مانند دشتهایی است که پر از مردان دلیر و زیکوش قدیم میباشد.
دولت محمود را زیبا عروس
از حنا بندان او دانای طوس
هوش مصنوعی: دولت محمود به عنوان یک قدرت بزرگ با زیبایی و جذابیت خود تشبیه شده است، و این زیبایی را به آن عروس زیبایی که با حنا آرایش شده نسبت میدهند. همچنین، دانای طوس، که نماد علم و دانش است، به این دولت اعتبار و منزلت میبخشد.
خفته در خاکش حکیم غزنوی
از نوای او دل مردان قوی
هوش مصنوعی: حکیم غزنوی در زیر خاک خوابیده است، اما صدای او هنوز دل مردان قوی را به خود جذب میکند.
آن «حکیم غیب» ، آن صاحب مقام
«ترک جوش» رومی از ذکرش تمام
هوش مصنوعی: حکیم و دانای پنهان، صاحب مقام و مرتبهای بلند، هنگامی که نامش برده میشود، همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
من ز پیدا او ز پنهان در سرور
هر دو را سرمایه از ذوق حضور
هوش مصنوعی: من از وجود او در آشکارا و از غیبت او در پنهان، در شادی و خوشحالی هستم؛ زیرا هر دو حالت برای من، نشانهای از لذت و تجربهی حضور او هستند.
او نقاب از چهره ایمان گشود
فکر من تقدیر مؤمن وانمود
هوش مصنوعی: او پرده را از چهره ایمان کنار زد و ذهن من، سرنوشت مؤمن را نشان داد.
هر دو را از حکمت قرآن سبق
او ز حق گوید من از مردان حق
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر دو نفر از دانش و حکمت قرآن بهرهمند هستند و حقایق را از آن میآموزند. شخصی که صحبت میکند، خود را از مردان حقیقی و راستین معرفی میکند که به علوم و معارف الهی دست یافتهاند.
در فضای مرقد او سوختم
تا متاع ناله ئی اندوختم
هوش مصنوعی: در فضای آرامگاه او شعله ور شدم تا این غم و درد را در دل خود جمع کنم.
گفتم ای بینندهٔ اسرار جان
بر تو روشن این جهان و آن جهان
هوش مصنوعی: گفتم ای کسی که رازهای دل را میدانی، این دنیا و دنیای دیگر بر تو واضح و روشن است.
عصر ما وارفتهٔ آب و گل است
اهل حق را مشکل اندر مشکل است
هوش مصنوعی: در دوران ما، انسانها درگیر مشکلات و چالشهای فراوانی شدهاند و برای اهل حقیقت، مسائل به شدت پیچیده و دشوارتر از قبل است.
مؤمن از افرنگیان دید آنچه دید
فتنه ها اندر حرم آمد پدید
هوش مصنوعی: مؤمن از سرزمینهای دور چیزهایی را مشاهده کرد و متوجه شد که مشکلات و نزاعها در مکانهای مقدس به وجود آمده است.
تا نگاه او ادب از دل نخورد
چشم او را جلوهٔ افرنگ برد
هوش مصنوعی: چشمهای او به قدری زیباست که ادب و آداب را از دل آدمی میکاهد و زیباییاش به گونهای است که دل را captivated میکند.
ای «حکیم غیب» ، امام عارفان
پخته از فیض تو خام عارفان
هوش مصنوعی: ای «حکیم غیب»، امام آگاهان، پختههای تو از نعمت و فیض تو به وجود آمدهاند و عارفان نابلد هنوز در حال یادگیری هستند.
آنچه اندر پردهٔ غیب است گوی
بو که آب رفته باز آید بجوی
هوش مصنوعی: هر چیزی که در عالم پنهان و ناپیداست، به تو بگویم که همانند آبی که رفته، دوباره به جوی برمیگردد.