گنجور

بخش ۱۰ - اشکی چند بر افتراق هندیان

ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ
زیستن تا کی چنان بی آب و رنگ
پیر مردان از فراست بی نصیب
نوجوانان از محبت بی نصیب
شرق و غرب آزاد و ما نخچیر غیر
خشت ما سرمایهٔ تعمیر غیر
زندگانی بر مراد دیگران
جاودان مرگست ، نی خواب گران
نیست این مرگی که آید ز آسمان
تخم او می بالد ز اعماق جان
صید او نی مرده شو خواهد نه گور
نی هجوم دوستان از نزد و دور
جامهٔ کس در غم او چاک نیست
دوزخ او آنسوی افلاک نیست
در هجوم روز حشر او را مجو
هست در امروز او فردای او
هر که اینجا دانه کشت اینجا درود
پیش حق آن بنده را بردن چه سود
امتی کز آرزو نیشی نخورد
نقش او را فطرت از گیتی سترد
اعتبار تخت و تاج از ساحری است
سخت چون سنگ این زجاج از ساحریست
در گذشت از حکم این سحر مبین
کافری از کفر ، دینداری ز دین
هندیان با یکدگر آویختند
فتنه های کهنه باز انگیختند
تا فرنگی قومی از مغرب زمین
ثالث آمد در نزاع کفر و دین
کس نداند جلوهٔ آب از سراب
انقلاب ای انقلاب ای انقلاب
ای ترا هر لحظه فکر آب و گل
از حضور حق طلب یک زنده دل
آشیانش گرچه در آب و گل است
نه فلک سر گشته این یک دل است
تا نپنداری که از خاک است او
از بلندی های افلاک است او
این جهان او را حریم کوی دوست
از قبای لاله گیرد بوی دوست
هر نفس با روزگار اندر ستیز
سنگ ره از ضربت او ریز ریز
آشنای منبر و دار است او
آتش خود را نگهدار است او
آب جوی و بحر ها دارد به بر
می دهد موجش ز طوفانی خبر
زنده و پاینده بی نان تنور
میرد آن ساعت که گردد بی حضور
چون چراغ اندر شبستان بدن
روشن از وی خلوت و هم انجمن
اینچنین دل ، خود نگر ، الله مست
جز به درویشی نمی آید بدست
ای جوان دامان او محکم بگیر
در غلامی زاده ئی آزاد میر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ
زیستن تا کی چنان بی آب و رنگ
هوش مصنوعی: ای همسر! ای دوست گرامی، زندگی همچنان بدون شور و رنگ و طراوت تا کی ادامه خواهد داشت؟
پیر مردان از فراست بی نصیب
نوجوانان از محبت بی نصیب
هوش مصنوعی: افراد سالخورده از دانایی و تجربه برخوردارند، اما جوانان از عشق و محبت محرومند.
شرق و غرب آزاد و ما نخچیر غیر
خشت ما سرمایهٔ تعمیر غیر
هوش مصنوعی: در شرق و غرب دنیا آزادی وجود دارد، اما ما گرفتار هستیم و تنها دارایی‌مان، مصالحی است که برای ساختن و تعمیر آینده‌مان به کار می‌آید.
زندگانی بر مراد دیگران
جاودان مرگست ، نی خواب گران
هوش مصنوعی: زندگی که بر اساس خواسته‌ها و آرزوهای دیگران سپری شود، همچون مرگ دائمی است و به نوعی خواب عمیق و بی‌حرکت به حساب می‌آید.
نیست این مرگی که آید ز آسمان
تخم او می بالد ز اعماق جان
هوش مصنوعی: این مرگ نیست که از آسمان بیافتد، بلکه جوانه‌ای از دل وجود انسان رشد می‌کند.
صید او نی مرده شو خواهد نه گور
نی هجوم دوستان از نزد و دور
هوش مصنوعی: او نه به دنبال شکار مرده است و نه به قبر، بلکه دوستانش از نزدیک و دور به او حمله می‌کنند.
جامهٔ کس در غم او چاک نیست
دوزخ او آنسوی افلاک نیست
هوش مصنوعی: اندوه او باعث نمی‌شود که کسی لباسش را پاره کند و دوزخی که برای او به وجود آمده، فراتر از آسمان‌ها نیست.
در هجوم روز حشر او را مجو
هست در امروز او فردای او
هوش مصنوعی: در روز قیامت او را جستجو نکن، زیرا که در این روز، او ویژگی‌های امروز خود را دارد و فردای او نیز متفاوت خواهد بود.
هر که اینجا دانه کشت اینجا درود
پیش حق آن بنده را بردن چه سود
هوش مصنوعی: هر کس در این دنیا اعمال نیکو و نیکی انجام دهد، در روز قیامت با دعای خیر و رحمت خداوند مواجه خواهد شد و آن وقت دردی به حال او نخواهد داشت.
امتی کز آرزو نیشی نخورد
نقش او را فطرت از گیتی سترد
هوش مصنوعی: مردمی که آرزوهایشان به آنها آسیب نرسانده، ذات و فطرتشان موجب شده تا از دنیا و مسائل آن دوری کنند.
اعتبار تخت و تاج از ساحری است
سخت چون سنگ این زجاج از ساحریست
هوش مصنوعی: قدرت و ارزش سلطنت و جلال و شکوه، همانند جادوگری است که ظاهری فریبنده دارد، در حالی که در باطن مانند شیشه‌ای شکننده و بی‌ثبات است.
در گذشت از حکم این سحر مبین
کافری از کفر ، دینداری ز دین
هوش مصنوعی: از نفوذ و تاثیر این سحر دوری کن، زیرا در اینجا نمی‌توان به راحتی بین کافر و مؤمن فرق گذاشت. دینداری و کفر در هم آمیخته شده‌اند.
هندیان با یکدگر آویختند
فتنه های کهنه باز انگیختند
هوش مصنوعی: هندی‌ها به یکدیگر پیوستند و درگیری‌ها و اختلافات قدیمی را دوباره به وجود آوردند.
تا فرنگی قومی از مغرب زمین
ثالث آمد در نزاع کفر و دین
هوش مصنوعی: مردمی از سرزمین‌های غربی به‌خاطر دعوای بین حق و باطل و مذهب و کفر به میدان آمده‌اند.
کس نداند جلوهٔ آب از سراب
انقلاب ای انقلاب ای انقلاب
هوش مصنوعی: هیچکس نمی‌داند که زیبایی و جلوهٔ آب واقعی چگونه است، زیرا همه به سراب و تصویر خیالی از آن چشم دوخته‌اند. ای انقلاب، ای انقلاب!
ای ترا هر لحظه فکر آب و گل
از حضور حق طلب یک زنده دل
هوش مصنوعی: ای تو که هر لحظه به فکر خاک و آب هستی، از حضور خداوند آگاهی و زندگی را طلب می‌کنی.
آشیانش گرچه در آب و گل است
نه فلک سر گشته این یک دل است
هوش مصنوعی: زندگی‌اش هرچند در دنیای مادی و ظاهری است، اما دلش به آسمان می‌نگرد و پر از احساسات عمیق است.
تا نپنداری که از خاک است او
از بلندی های افلاک است او
هوش مصنوعی: نپندار که او از زمین و خاک این دنیا است، بلکه او از جایگاه‌های بلند و آسمانی و عالم بالاست.
این جهان او را حریم کوی دوست
از قبای لاله گیرد بوی دوست
هوش مصنوعی: این جهان مانند باغی است که عطر دوستی را از لاله‌ها می‌گیرد و به حریم دوست، رونق می‌بخشد.
هر نفس با روزگار اندر ستیز
سنگ ره از ضربت او ریز ریز
هوش مصنوعی: هر لحظه در حال مبارزه با زمان هستیم و سنگ‌های مسیر زندگی به خاطر ضربات او خرد خرد می‌شوند.
آشنای منبر و دار است او
آتش خود را نگهدار است او
هوش مصنوعی: او با منبر و دار آشناست و توانایی کنترل آتش خود را دارد.
آب جوی و بحر ها دارد به بر
می دهد موجش ز طوفانی خبر
هوش مصنوعی: آب جوی و دریا هر دو از طوفان خبر می‌دهند و امواج‌شان نشان‌دهنده‌ای از این طوفان هستند.
زنده و پاینده بی نان تنور
میرد آن ساعت که گردد بی حضور
هوش مصنوعی: زندگی و دوام انسان به نان و غذا بستگی دارد و در حقیقت زندگی او در آن لحظه که از حضور دیگران یا برکت معیشت بی‌نصیب باشد، به پایان می‌رسد.
چون چراغ اندر شبستان بدن
روشن از وی خلوت و هم انجمن
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، مانند چراغی که روشنی می‌بخشد، بدن انسان باعث می‌شود که در عین تنهایی، فضایی برای جمع شدن و هم‌صحبتی فراهم گردد.
اینچنین دل ، خود نگر ، الله مست
جز به درویشی نمی آید بدست
هوش مصنوعی: این دل را خوب نگاه کن، زیرا خداوند جز از طریق درویشی و سادگی به کسی نمی‌رسد.
ای جوان دامان او محکم بگیر
در غلامی زاده ئی آزاد میر
هوش مصنوعی: ای جوان، محکم به دامن او چنگ بزن و در کشوری که غلام زاده‌ای آزاد است، آموزش بگیر.