بخش ۸ - فلک قمر
این زمین و آسمان ملک خداست
این مه و پروین همه میراث ماست
اندرین ره هر چه آید در نظر
با نگاه محرمی او را نگر
چون غریبان در دیار خود مرو
ای ز خود گم اندکی بیباک شو
این و آن حکم ترا بر دل زند
گر تو گوئی این مکن آن کن ،کند
نیست عالم جز بتان چشم و گوش
اینکه هر فردای او میرد چو دوش
در بیابان طلب دیوانه شو
یعنی ابراهیم این بتخانه شو
چون زمین و آسمان را طی کنی
این جهان و آن جهان را طی کنی
از خدا هفت آسمان دیگر طلب
صد زمان و صد مکان دیگر طلب
بی خود افتادن لب جوی بهشت
بی نیاز از حرب و ضرب خوب و زشت
گر نجات ما فراغ از جستجوست
گور خوشتر از بهشت رنگ و بوست
ای مسافر جان بمیرد از مقام
زنده تر گردد ز پرواز مدام
هم سفر با اختران بودن خوش است
در سفر یک دم نیاسودن خوش است
تا شدم اندر فضاها پی سپر
آنچه بالا بود ، زیر آمد نظر
تیره خاکی برتر از قندیل شب
سایهٔ من بر سر من ای عجب
هر زمان نزدیک تر نزدیکتر
تا نمایان شد کهستان قمر
گفت «رومی از گمانها پاک شو
خوگر رسم و ره افلاک شو
ماه از ما دور و با ما آشناست
این نخستین منزل اندر راه ماست
دیر و زود روزگارش دیدنی است
غارهای کوهسارش دیدنی است»
آن سکوت آن کوهسار هولناک
اندرون پر سوز و بیرون چاک چاک
صد جبل از خافطین و یلدرم
بر دهانش درد و نار اندر شکم
از درونش سبزه ئی سر بر نزد
طایری اندر فضایش پر نزد
ابر ها بی نم ، هوا ها تند و تیز
با زمین مرده ئی اندر ستیز
عالم فرسوده ئی بی رنگ و صوت
نی نشان زندگی در وی نه موت
نی بنافش ریشهٔ نخل حیات
نی به صلب روزگارش حادثات
گرچه هست از دودمان آفتاب
صبح و شام او نزاید انقلاب
گفت رومی «خیز و گامی پیش نه
دولت بیدار را از کف مده
باطنش از ظاهر او خوشتر است
در قفار او جهانی دیگر است
هر چه پیش آید ترا ای مرد هوش
گیر اندر حلقه های چشم و گوش
چشم اگر بیناست هر شی دیدنی است
در ترازوی نگه سنجیدنی است
هر کجا رومی برد آنجا برو
یک دو دم از غیر او بیگانه شو»
دست من آهسته سوی خود کشید
تند رفت و بر سر غاری رسید
بخش ۷ - زمزمهٔ انجم: عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائناتبخش ۹ - عارف هندی که به یکی از غار های قمر خلوت گرفته ، و اهل هند او را «جهان دوست» میگویند: من چوکوران دست بر دوش رفیق
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این زمین و آسمان ملک خداست
این مه و پروین همه میراث ماست
هوش مصنوعی: این زمین و آسمان متعلق به خداوند است و این ماه و ستارهها نیز به ما تعلق دارند.
اندرین ره هر چه آید در نظر
با نگاه محرمی او را نگر
هوش مصنوعی: در این مسیر، هر چیزی که به چشمت میآید را با نگاه یک دوست و آشنا ببین.
چون غریبان در دیار خود مرو
ای ز خود گم اندکی بیباک شو
هوش مصنوعی: بهتر است هنگام سفر به سرزمین دیگر، مثل غریبان رفتار نکنی و خودت را گم نکنی. کمی شجاع و بیباک باش و از تواناییهایت استفاده کن.
این و آن حکم ترا بر دل زند
گر تو گوئی این مکن آن کن ،کند
هوش مصنوعی: اگر تو به دل کسی فرمان دهی که این کار را نکن و آن کار را انجام بده، او باز هم طبق فرمان تو عمل خواهد کرد.
نیست عالم جز بتان چشم و گوش
اینکه هر فردای او میرد چو دوش
هوش مصنوعی: هیچ عالمی وجود ندارد جز اینکه دنیا پر از بتهاست که فقط گوش میشنوند و چشم میبینند. باید دانست که هر روزی که میگذرد، مانند دیشب میمیرد.
در بیابان طلب دیوانه شو
یعنی ابراهیم این بتخانه شو
هوش مصنوعی: در بیابان دنبال حقیقت باش و همچون ابراهیم، از پرستش بتها دوری کن.
چون زمین و آسمان را طی کنی
این جهان و آن جهان را طی کنی
هوش مصنوعی: وقتی که مراحل مختلف زندگی و دنیا را پشت سر بگذاری، به درک عمیقتری از وجود و معنای زندگی در این دنیا و دنیای دیگر دست پیدا میکنی.
از خدا هفت آسمان دیگر طلب
صد زمان و صد مکان دیگر طلب
هوش مصنوعی: از خدا بخواه تا به تو تجربههای تازه و فضاهای جدید را بدهد که بتوانی به آرزوها و خواستههای بیشتری دست یابی.
بی خود افتادن لب جوی بهشت
بی نیاز از حرب و ضرب خوب و زشت
هوش مصنوعی: افتادن ناآگاهانه در کنار جوی بهشت، نیازی به جنگ و نزاع ندارد و در کنار آن، خوب و بد یکسان به نظر میرسند.
گر نجات ما فراغ از جستجوست
گور خوشتر از بهشت رنگ و بوست
هوش مصنوعی: اگر نجات ما در رهایی از جستوجو باشد، پس خاک برای ما بهتر از بهشت پر ز رنگ و بوست.
ای مسافر جان بمیرد از مقام
زنده تر گردد ز پرواز مدام
هوش مصنوعی: ای مسافر، جان از مقام رفیع میمیرد و در عوض، با پرواز مداوم زندهتر میشود.
هم سفر با اختران بودن خوش است
در سفر یک دم نیاسودن خوش است
هوش مصنوعی: خوشا اینکه همراه ستارهها باشیم و در سفر هرگز خسته نشویم.
تا شدم اندر فضاها پی سپر
آنچه بالا بود ، زیر آمد نظر
هوش مصنوعی: هنگامی که به آسمان رفتم و به دنبال پناهگاهی بودم، آنچه که در آسمان بود، زیر پایم نمایان شد.
تیره خاکی برتر از قندیل شب
سایهٔ من بر سر من ای عجب
هوش مصنوعی: خاک تیرهای که در شب مانند یک قندیل میدرخشد، بر سر من سایه افکنده است و این واقعیت برایم عجیب و شگفتانگیز است.
هر زمان نزدیک تر نزدیکتر
تا نمایان شد کهستان قمر
هوش مصنوعی: هر بار که زمان میگذرد، به طور پیوسته به قمر نزدیکتر میشویم تا اینکه درخشش و زیباییاش را به وضوح ببینیم.
گفت «رومی از گمانها پاک شو
خوگر رسم و ره افلاک شو
هوش مصنوعی: شخصی به شما میگوید که برای درک بهتر حقیقت و واقعیت، باید از تصورات و گمانها آزاد شوید و برای رسیدن به دانش و درک عمیقتر، باید به اصول و قوانین کیهان و جهان طبیعی آشنا شوید.
ماه از ما دور و با ما آشناست
این نخستین منزل اندر راه ماست
هوش مصنوعی: ماه از ما فاصله دارد اما با ما احساس نزدیکی میکند. این مکان، اولین مرحله سفر ما به سوی هدف است.
دیر و زود روزگارش دیدنی است
غارهای کوهسارش دیدنی است»
هوش مصنوعی: مدت زمان گذرایی که هر کسی تجربه میکند، جالب و جذاب است. همچنین زیباترین و منحصر به فردترین مکانها و ویژگیهای طبیعی افرادی را که در آن زندگی میکنند، تحت تأثیر قرار میدهد.
آن سکوت آن کوهسار هولناک
اندرون پر سوز و بیرون چاک چاک
هوش مصنوعی: این سکوت در این کوههای ترسناک، درونش پر از آتش و در بیرونش پارهپاره به نظر میرسد.
صد جبل از خافطین و یلدرم
بر دهانش درد و نار اندر شکم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که شخصی به شدت غمگین و دچار درد است. گویا او بار سنگینی را بر دوش دارد و در درونش احساس ناراحتی و رنج میکند. به عبارتی، او تحت فشار و درد و رنجی عمیق قرار دارد که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است.
از درونش سبزه ئی سر بر نزد
طایری اندر فضایش پر نزد
هوش مصنوعی: از دلش جوانهای میروید و پرندهای در آسمانش پرواز میکند.
ابر ها بی نم ، هوا ها تند و تیز
با زمین مرده ئی اندر ستیز
هوش مصنوعی: ابرها بیباران هستند و بادها تند و تیز میوزند، در حالی که زمین حالت مرده و خشکی دارد و در این میان درگیری و تضادی حس میشود.
عالم فرسوده ئی بی رنگ و صوت
نی نشان زندگی در وی نه موت
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک ساختمان قدیمی و بیروح است که نه نشانهای از زندگی در آن وجود دارد و نه نشانهای از مرگ.
نی بنافش ریشهٔ نخل حیات
نی به صلب روزگارش حادثات
هوش مصنوعی: درخت زندگی مانند نخل است که ریشهاش به عمق زمین نفوذ کرده، و حوادث روزگار نمیتوانند به آن صدمه بزنند.
گرچه هست از دودمان آفتاب
صبح و شام او نزاید انقلاب
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او از نسل خورشید صبح و بعد از ظهر است، اما تغییر و تحولی از او به وجود نمیآید.
گفت رومی «خیز و گامی پیش نه
دولت بیدار را از کف مده
هوش مصنوعی: شخصی از رومی میگوید: برخیز و قدمی به جلو بردار، تا فرصت طلایی را از دست ندهی.
باطنش از ظاهر او خوشتر است
در قفار او جهانی دیگر است
هوش مصنوعی: درون او از ظاهرش زیباتر است و در دل او دنیایی متفاوت و شگفتانگیز وجود دارد.
هر چه پیش آید ترا ای مرد هوش
گیر اندر حلقه های چشم و گوش
هوش مصنوعی: هر چیزی که برایت پیش میآید، ای مرد، توجهت را به آنچه میبینی و میشنوی معطوف کن.
چشم اگر بیناست هر شی دیدنی است
در ترازوی نگه سنجیدنی است
هوش مصنوعی: اگر چشم انسان بصیرت داشته باشد، هر چیزی را میتواند ببیند و در نظر عقل و فکر خود مورد ارزیابی قرار دهد.
هر کجا رومی برد آنجا برو
یک دو دم از غیر او بیگانه شو»
هوش مصنوعی: هر جا که معشوق یا انسان بزرگتر (رومی) میرود، تو هم به دنبال او برو و برای لحظهای هر چیزی که از او بیگانه است را فراموش کن.
دست من آهسته سوی خود کشید
تند رفت و بر سر غاری رسید
هوش مصنوعی: دست من به آرامی به سمت خودم آمد، ولی ناگهان به سرعت پیش رفت و به دهانه یک غار رسید.