گنجور

بخش ۵۸ - پیغام سلطان شهید به رود کاویری

حقیقت حیات و مرگ و شهادت
رود کاویری یکی نرمک خرام
خسته ئی شاید که از سیر دوام
در کهستان عمر ها نالیده ئی
راه خود را با مژه کاویده ئی
ای مرا خوشتر ز جیحون و فرات
ای دکن را آب تو آب حیات
آه شهری کو در آغوش تو بود
حسن نوشین جلوه از نوش تو بود
کهنه گردیدی شباب تو همان
پیچ و تاب و رنگ و آب تو همان
موج تو جز دانه گوهر نزاد
طره تو تا ابد شوریده باد
ای ترا سازی که سوز زندگی است
هیچ میدانی که این پیغام کیست؟
آنکه میکردی طواف سطوتش
بوده ئی آئینه دار دولتش
آنکه صحرا ها ز تدبیرش بهشت
آنکه نقش خود بخون خود نوشت
آنکه خاکش مرجع صد آرزوست
اضطراب موج تو از خون اوست
آنکه گفتارش همه کردار بود
مشرق اندر خواب و او بیدار بود
ای من و تو موجی از رود حیات
هر نفس دیگر شود این کائنات
زندگانی انقلاب هر دمی است
زانکه او اندر سراغ عالمی است
تار و پود هر وجود از رفت و بود
اینهمه ذوق نمود از رفت و بود
جاده ها چون رهروان اندر سفر
هر کجا پنهان سفر پیدا حضر
کاروان و ناقه و دشت و نخیل
هر چه بینی نالد از درد رحیل
در چمن گل میهمان یک نفس
رنگ و آبش امتحان یک نفس
موسم گل ماتم و هم نای و نوش
غنچه در آغوش و نعش گل بدوش
لاله را گفتم یکی دیگر بسوز
گفت راز ما نمی دانی هنوز
از خس و خاشاک تعمیر وجود
غیر حسرت چیست پاداش نمود
در سرای هست و بود آئی میا
از عدم سوی وجود آئی میا
ور بیائی چون شرار از خود مرو
در تلاش خرمنی آواره شو
تاب و تب داری اگر مانند مهر
پا بنه در وسعت آباد سپهر
کوه و مرغ و گلشن و صحرا بسوز
ماهیان را در ته دریا بسوز
سینه ئی داری اگر در خورد تیر
در جهان شاهین بزی شاهین بمیر
زانکه در عرض حیات آمد ثبات
از خدا کم خواستم طول حیات
زندگی را چیست رسم و دین و کیش
یک دم شیری به از صد سال میش
زندگی محکم ز تسلیم و رضاست
موت نیرنج و طلسم و سیمیاست
بندهٔ حق ضیغم و آهوست مرگ
یک مقام از صد مقام اوست مرگ
می فتد بر مرگ آن مرد تمام
مثل شاهینی که افتد بر حمام
هر زمان میرد غلام از بیم مرگ
زندگی او را حرام از بیم مرگ
بندهٔ آزاد را شأنی دگر
مرگ او را میدهد جانی دگر
او خود اندیش است مرگ اندیش نیست
مرگ آزادان ز آنی بیش نیست
بگذر از مرگی که سازد با لحد
زانکه این مرگست مرگ دام و دد
مرد مؤمن خواهد از یزدان پاک
آن دگر مرگی که بر گیرد ز خاک
آن دگر مرگ انتهای راه شوق
آخرین تکبیر در جنگاه شوق
گرچه هر مرگ است بر مؤمن شکر
مرگ پور مرتضی چیزی دگر
جنگ شاهان جهان غارتگری است
جنگ مؤمن سنت پیغمبری است
جنگ مؤمن چیست؟ هجرت سوی دوست
ترک عالم اختیار کوی دوست
آنکه حرف شوق با اقوام گفت
جنگ را رهبانی اسلام گفت
کس نداند جز شهید این نکته را
کو بخون خود خرید این نکته را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حقیقت حیات و مرگ و شهادت
هوش مصنوعی: زندگی، مرگ و شهادت حقيقت‌های جدانشدنی از هم هستند که هر یک به نوعی به وجود و تجربه انسان معنا می‌بخشند. زندگی تجربه‌ای است که در آن ما شکل می‌گیریم و رشد می‌کنیم، مرگ پایانی است بر این تجربه، و شهادت نمایانگر فداکاری و اراده‌ای است که ممکن است به خاطر آرمان‌ها و عقاید به وقوع بپیوندد. این سه مفهوم، با هم، چرخه وجود انسان را شکل می‌دهند و شناخت آن‌ها به ما کمک می‌کند تا بهتر به حقیقت زندگی پی ببریم.
رود کاویری یکی نرمک خرام
خسته ئی شاید که از سیر دوام
هوش مصنوعی: رود کاویری به آرامی و به نرمی در حال حرکت است، گویی که خسته و کسل از سفر طولانی‌اش می‌باشد.
در کهستان عمر ها نالیده ئی
راه خود را با مژه کاویده ئی
هوش مصنوعی: در دامان زندگی، با غم و اندوه به جستجوی مسیر خود پرداخته‌ای و با دقت و حوصله، به بررسی جزئیات آن مشغول هستی.
ای مرا خوشتر ز جیحون و فرات
ای دکن را آب تو آب حیات
هوش مصنوعی: تو برای من عزیزتری از جیحون و فرات، آب تو برای من مانند آب حیات است.
آه شهری کو در آغوش تو بود
حسن نوشین جلوه از نوش تو بود
هوش مصنوعی: او شهری که زیبایی‌اش در آغوش تو بود و جلوه‌های دل‌انگیزش ناشی از زیبایی تو بود، اکنون در حسرت تو به سر می‌برد.
کهنه گردیدی شباب تو همان
پیچ و تاب و رنگ و آب تو همان
هوش مصنوعی: شما دیگر جوانی خود را پشت سر گذاشته‌اید و حالا همان ویژگی‌های ظاهری و زیبایی گذشته‌تان را حفظ کرده‌اید.
موج تو جز دانه گوهر نزاد
طره تو تا ابد شوریده باد
هوش مصنوعی: موج تو تنها دانه‌های گرانبهایی به وجود نیاورده است، بلکه تار موی تو تا ابد باعث شیدایی و آشفتگی خواهد بود.
ای ترا سازی که سوز زندگی است
هیچ میدانی که این پیغام کیست؟
هوش مصنوعی: ای کسی که زندگی را با نغمه‌های خود می‌سازی، می‌دانی این پیامی که به تو می‌رسد از سوی کدام منبع است؟
آنکه میکردی طواف سطوتش
بوده ئی آئینه دار دولتش
هوش مصنوعی: آنکه به دور قدرتش می‌چرخیدی، خود تو آینه‌ای از دولت و زیبایی‌اش بودی.
آنکه صحرا ها ز تدبیرش بهشت
آنکه نقش خود بخون خود نوشت
هوش مصنوعی: آن کسی که با تدبیر و اندیشه‌اش بیابان‌ها را به بهشت تبدیل کرده، همان کسی است که سرنوشت خود را با خون خود رقم زده است.
آنکه خاکش مرجع صد آرزوست
اضطراب موج تو از خون اوست
هوش مصنوعی: کسی که خاکش محل رجوع بسیاری از آرزوهاست، نگرانی و هیجان تو ناشی از خون اوست.
آنکه گفتارش همه کردار بود
مشرق اندر خواب و او بیدار بود
هوش مصنوعی: کسی که سخنانش با اعمالش همخوانی دارد، در حالی که دیگران در خواب و غفلت به سر می‌برند، او در بیداری و هوشیاری زندگی می‌کند.
ای من و تو موجی از رود حیات
هر نفس دیگر شود این کائنات
هوش مصنوعی: تو و من همچون موج‌هایی از جریان زندگی هستیم که با هر نفسی که می‌کشیم، این جهان و هستی دستخوش تغییر می‌شود.
زندگانی انقلاب هر دمی است
زانکه او اندر سراغ عالمی است
هوش مصنوعی: زندگی در دوران انقلاب هر لحظه تازه و متفاوت است، زیرا او (انقلاب) به دنبال جهانی جدید و بهتر است.
تار و پود هر وجود از رفت و بود
اینهمه ذوق نمود از رفت و بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، به خاطر تجربه‌های رفتن و بودن شکل گرفته است. این تجربه‌ها، باعث ایجاد احساسات و شوق در زندگی می‌شوند.
جاده ها چون رهروان اندر سفر
هر کجا پنهان سفر پیدا حضر
هوش مصنوعی: جاده‌ها مانند مسافرانی هستند که در حال سفرند و هرجا که پنهان می‌شوند، سفرشان به نمایش درمی‌آید.
کاروان و ناقه و دشت و نخیل
هر چه بینی نالد از درد رحیل
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از سفر و دشواری‌های آن اشاره شده است. کاروان، شتر و زمین‌های وسیع و درختان نخل همگی از درد و رنجی که سفر برایشان به همراه دارد، ناله می‌کنند. این وضعیت نشان‌دهنده سختی‌های ناشی از حرکت و کوچ است.
در چمن گل میهمان یک نفس
رنگ و آبش امتحان یک نفس
هوش مصنوعی: در میان چمن، گل به طور موقت وجود دارد و زیبایی و صفای آن در یک لحظه آزمون می‌شود.
موسم گل ماتم و هم نای و نوش
غنچه در آغوش و نعش گل بدوش
هوش مصنوعی: زمانی است که گل‌ها در حال شکفتن هستند، اما در عین حال، حالتی غمگین حاکم است. در این دوره، گل‌های تازه در آغوش هستند و در عین حال، نمایی از مرگ گل‌ها نیز مشاهده می‌شود.
لاله را گفتم یکی دیگر بسوز
گفت راز ما نمی دانی هنوز
هوش مصنوعی: به لاله گفتم که دیگر کسی را بسوزاند، ولی او جواب داد که هنوز راز ما را نمی‌دانی.
از خس و خاشاک تعمیر وجود
غیر حسرت چیست پاداش نمود
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که از چیزهای جزئی و بی‌ارزش نمی‌توان انتظار پاداش یا نتیجه‌ای بزرگ داشت. اگر کسی تنها بر روی موارد کم‌اهمیت و ناچیز تمرکز کند، نباید منتظر دستیابی به چیزهای بزرگ و ارزشمند باشد. در واقع، برای رسیدن به هدف‌های مهم و بزرگ، باید از منابع و عناصر با ارزش و worthy استفاده کرد.
در سرای هست و بود آئی میا
از عدم سوی وجود آئی میا
هوش مصنوعی: به این مکان که پر از هستی و وجود است، بیا و از هیچ و پوچی دوری کن. به سوی حقیقت و زندگی واقعی بشتاب.
ور بیائی چون شرار از خود مرو
در تلاش خرمنی آواره شو
هوش مصنوعی: اگر به من بیایی، مانند شعله‌ای، از خودت غافل نشو و در تلاشی بی‌پایان، به دنبال جمع کردن خرمن خود باش.
تاب و تب داری اگر مانند مهر
پا بنه در وسعت آباد سپهر
هوش مصنوعی: اگر شور و شوقی داری، مانند خورشید دو پا در گسترش آسمان بگذار.
کوه و مرغ و گلشن و صحرا بسوز
ماهیان را در ته دریا بسوز
هوش مصنوعی: کوه‌ها، پرندگان، باغ‌ها و دشت‌ها را بسوزان، و ماهی‌ها را در عمق دریا نابود کن.
سینه ئی داری اگر در خورد تیر
در جهان شاهین بزی شاهین بمیر
هوش مصنوعی: اگر در دلت شجاعت و نیاکانت را داری، مانند شاهینی در جهان زندگی کن و اگر قرار باشد بمیری، به همان صورت بمیر.
زانکه در عرض حیات آمد ثبات
از خدا کم خواستم طول حیات
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در طول زندگی، ثبات و استحکام را از خدا خواستم و از او زندگی طولانی‌تری نخواستم.
زندگی را چیست رسم و دین و کیش
یک دم شیری به از صد سال میش
هوش مصنوعی: زندگی چه قاعده و‌ مذهبی دارد، یک لحظه شجاعت و دلیری بهتر است از صد سال زندگی آرام و بی‌تحرک.
زندگی محکم ز تسلیم و رضاست
موت نیرنج و طلسم و سیمیاست
هوش مصنوعی: زندگی واقعی از پذیرش و رضایت به دست می‌آید و مرگ بر اثر رنج و ناامیدی نیست.
بندهٔ حق ضیغم و آهوست مرگ
یک مقام از صد مقام اوست مرگ
هوش مصنوعی: من بندهٔ خدا هستم، همچون شیر و آهو. مرگ فقط یکی از صد مقام و جایگاه اوست.
می فتد بر مرگ آن مرد تمام
مثل شاهینی که افتد بر حمام
هوش مصنوعی: آن مرد به مرگش می‌افتد، مانند شاهینی که بر روی آب‌انبار می‌نشیند.
هر زمان میرد غلام از بیم مرگ
زندگی او را حرام از بیم مرگ
هوش مصنوعی: هر بار که بنده‌ای به خاطر ترس از مرگ می‌میرد، زندگی‌اش به خاطر همین ترس به هدر می‌رود.
بندهٔ آزاد را شأنی دگر
مرگ او را میدهد جانی دگر
هوش مصنوعی: انسان آزاد، در هنگام مرگ به مقام و ارزشی بالاتر دست پیدا می‌کند و جان او به نوعی تازه می‌شود.
او خود اندیش است مرگ اندیش نیست
مرگ آزادان ز آنی بیش نیست
هوش مصنوعی: او خود به فکر و اندیشه است و به فکر مرگ نیست، زیرا مرگ برای آزادگان تنها به اندازه‌ای است که در یک لحظه می‌توانند آن را تجربه کنند.
بگذر از مرگی که سازد با لحد
زانکه این مرگست مرگ دام و دد
هوش مصنوعی: از مرگی که با مرگ و زندگی در ارتباط است عبور کن، زیرا این نوع مرگ، مرگ حیوانات و موجودات دنیایی است.
مرد مؤمن خواهد از یزدان پاک
آن دگر مرگی که بر گیرد ز خاک
هوش مصنوعی: مرد مؤمن از خداوند پاک خواستار آن است که مرگی دیگر برایش رقم بخورد که از خاک به زندگی تازه‌ای برسد.
آن دگر مرگ انتهای راه شوق
آخرین تکبیر در جنگاه شوق
هوش مصنوعی: مرگ پایان راهی است که در آن شوق و آرزوها به اوج خود می‌رسد، همان‌طور که آخرین تکبیر در یک میدان نبرد نشان‌دهنده اوج احساسات و شور و شوق است.
گرچه هر مرگ است بر مؤمن شکر
مرگ پور مرتضی چیزی دگر
هوش مصنوعی: هر مرگ برای مؤمن یک نعمت است، اما مرگ بزرگانی همچون حضرت علی (ع) معنایی متفاوت و خاص دارد که باید بیشتر به آن توجه کرد.
جنگ شاهان جهان غارتگری است
جنگ مؤمن سنت پیغمبری است
هوش مصنوعی: جنگی که بین پادشاهان و قدرت‌ها روی می‌دهد، بیشتر به خاطر تصاحب و چپاول منابع دیگران است. اما جنگی که مؤمنان انجام می‌دهند، پیرو راه و روش پیامبر است و دارای اصول و اهداف اخلاقی و دینی خاصی است.
جنگ مؤمن چیست؟ هجرت سوی دوست
ترک عالم اختیار کوی دوست
هوش مصنوعی: جنگ مؤمن به معنای تلاش و جدال او برای ترک دنیای مادی و هجرت به سوی عشق و دوستی با خداوند است. در این مسیر، او باید از برخی انتخاب‌های دنیوی دست بکشد و خود را به جستجوی خدا و پیوند با او مشغول کند.
آنکه حرف شوق با اقوام گفت
جنگ را رهبانی اسلام گفت
هوش مصنوعی: کسی که درباره عشق و شوق با مردم صحبت کرد، در واقع به رهبری جنگی اسلام اشاره داشت.
کس نداند جز شهید این نکته را
کو بخون خود خرید این نکته را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز آن کسی که جانش را فدای حق کرده است، این راز را نمی‌داند؛ زیرا او با خون خود این حقیقت را به دست آورده است.

حاشیه ها

1390/10/22 08:12
حمید سلطان

بیت هشت (بوده یی ) غلط است باید ( بوده ای ) شود .