بخش ۴۸ - روح هندوستان ناله و فریاد می کند
شمع جان افسرد در فانوس هند
هندیان بیگانه از ناموس هند
مردک نامحرم از اسرار خویش
زخمهٔ خود کم زند بر تار خویش
بر زمان رفته می بندد نظر
از تش افسرده میسوزد جگر
بند ها بر دست و پای من ازوست
ناله های نارسای من ازوست
خویشتن را از خودی پرداخته
از رسوم کهنه زندان ساخته
آدمیت از وجودش دردمند
عصر نو از پاک و ناپاکش نژند
بگذر از فقری که عریانی دهد
ای خنک فقری که سلطانی دهد
الحذر از جبر و هم از خوی صبر
صابر و مجبور را زهر است جبر
این به صبر پیهمی خوگر شود
آن به جبر پیهمی خوگر شود
هر دو را ذوق ستم گردد فزون
ورد من «یالیت قومی یعلمون»
کی شب هندوستان آید بروز
مرد جعفر ، زنده روح او هنوز
تا ز قید یک بدن وا می رهد
آشیان اندر تن دیگر نهد
گاه او را با کلیسا ساز باز
گاه پیش دیریان اندر نیاز
دین او آئین او سوداگری است
عنتری اندر لباس حیدری است
تا جهان رنگ و بو گردد دگر
رسم او آئین او گردد دگر
پیش ازین چیزی دگر مسجود او
در زمان ما وطن معبود او
ظاهر او از غم دین دردمند
باطنش چون دیریان زنار بند
جعفر اندر هر بدن ملت کش است
این مسلمانی کهن ملت کش است
خند خندان است و با کس یار نیست
مار اگر خندان شود جز مار نیست
از نفاقش وحدت قومی دونیم
ملت او از وجود او لیم
ملتی را هر کجا غارتگری است
اصل او از صادقی یا جعفری است
الامان از روح جعفر الامان
الامان از جعفران این زمان
بخش ۴۷ - آشکارا می شود روح هندوستان: آسمان شق گشت و حوری پاک زادبخش ۴۹ - فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین: «نی عدم ما را پذیرد نی وجود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع جان افسرد در فانوس هند
هندیان بیگانه از ناموس هند
هوش مصنوعی: شمعی که جان را روشن میکرد، در چراغی متعلق به هند خاموش شد و مردم هندوستان، که از اصول و فرهنگ خود دور شدهاند، همچنان بیخبر از ارزشهای وطنیشان هستند.
مردک نامحرم از اسرار خویش
زخمهٔ خود کم زند بر تار خویش
هوش مصنوعی: مرد نااهل نباید به رازهای خود پردهبرداری کند و نباید بیمقدمه به زندگی و احساساتش آسیب بزند.
بر زمان رفته می بندد نظر
از تش افسرده میسوزد جگر
هوش مصنوعی: زمان را به یاد میآورد و به آن مینگرد، در حالی که از غم و اندوه، دلش به شدت میسوزد.
بند ها بر دست و پای من ازوست
ناله های نارسای من ازوست
هوش مصنوعی: زنجیرها و محدودیتهای من به خاطر اوست و نالهها و expressedهای ناکامل من نیز از او ناشی میشود.
خویشتن را از خودی پرداخته
از رسوم کهنه زندان ساخته
هوش مصنوعی: انسان به دلیل عادتها و سنتهای قدیمی، محدودیتهایی برای خود ایجاد کرده و به نوعی در زندانی که خود ساخته، به سر میبرد.
آدمیت از وجودش دردمند
عصر نو از پاک و ناپاکش نژند
هوش مصنوعی: انسانیت در وجود انسانها درد دارد و در این دوران جدید، از وجود افراد پاک و ناپاک احساس ناراحتی میکند.
بگذر از فقری که عریانی دهد
ای خنک فقری که سلطانی دهد
هوش مصنوعی: از فقر و تنگدستیای که فقط باعث عریانی و بیپوششی میشود عبور کن، زیرا خوشا به حال فقر و تنگدستیای که میتواند انسان را به مقام سلطنت و بزرگمنشی برساند.
الحذر از جبر و هم از خوی صبر
صابر و مجبور را زهر است جبر
هوش مصنوعی: از جبر و اجبار بترس، زیرا انسان مجبور و صبور در حقیقت در زهر جبر زندگی میکند.
این به صبر پیهمی خوگر شود
آن به جبر پیهمی خوگر شود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی که به صبر عادت میکند با زمان، تحمل و استقامت بیشتری پیدا میکند و در مقابل، کسی که به جبر و زورگویی عادت میکند، به مرور زمان این ویژگی را در خود تقویت میکند.
هر دو را ذوق ستم گردد فزون
ورد من «یالیت قومی یعلمون»
هوش مصنوعی: هر دو آنها از شدت ناراحتی و ظلمی که برشان رفته، بسیار آزرده و غمگین هستند. من آرزو میکنم که قوم من از وضعیت من آگاه شوند و حال مرا درک کنند.
کی شب هندوستان آید بروز
مرد جعفر ، زنده روح او هنوز
هوش مصنوعی: کی شب هندوستان میآید که مرد جعفر درخشش خود را نشان دهد، هنوز روح او زنده است.
تا ز قید یک بدن وا می رهد
آشیان اندر تن دیگر نهد
هوش مصنوعی: تا زمانی که از بند یک جسم آزاد شود، در بدن دیگری خواهد سکونت کرد.
گاه او را با کلیسا ساز باز
گاه پیش دیریان اندر نیاز
هوش مصنوعی: گاهی او را در کنار کلیسا میبیند و گاهی در میان پیروان ادیان دیگر به او نیازمند است.
دین او آئین او سوداگری است
عنتری اندر لباس حیدری است
هوش مصنوعی: او دین و آئینش به گونهای است که شبیه به یک معاملهگر است؛ مانند فردی قوی و شجاع، اما در قالب کسی دیگر، نشان میدهد.
تا جهان رنگ و بو گردد دگر
رسم او آئین او گردد دگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا تغییر کند و جلوههای جدیدی به خود بگیرد، قوانین و راه و روشهای او نیز دگرگون خواهد شد.
پیش ازین چیزی دگر مسجود او
در زمان ما وطن معبود او
هوش مصنوعی: قبل از این، چیزی دیگر مورد پرستش او بود، اما در زمان ما، سرزمین مادری او معبودی است که به آن توجه و احترام میشود.
ظاهر او از غم دین دردمند
باطنش چون دیریان زنار بند
هوش مصنوعی: ظاهر او به خاطر نگرانی از دین دچار درد و رنج است، اما باطنش مانند دیوانهای است که به زنجیری بسته شده است.
جعفر اندر هر بدن ملت کش است
این مسلمانی کهن ملت کش است
هوش مصنوعی: جعفر در هر بدنی در حال کشمکش است، این مسلمان قدیمی همواره به دنبال قدرت و کنترل بر ملتهاست.
خند خندان است و با کس یار نیست
مار اگر خندان شود جز مار نیست
هوش مصنوعی: خنده شادی بر لبان اوست، اما هیچ دوستی در کنار او نیست. اگر مار بخندد، در نهایت همچنان فقط یک مار خواهد بود.
از نفاقش وحدت قومی دونیم
ملت او از وجود او لیم
هوش مصنوعی: از تزویر و دورویی او، وحدت قومی را از هم میپاشیم و این ملت را به خاطر وجود او دچار مشکل میکنیم.
ملتی را هر کجا غارتگری است
اصل او از صادقی یا جعفری است
هوش مصنوعی: هر ملتی که در آنجا فساد و دزدی وجود دارد، باید بدانیم که ریشه آن از افراد دروغگو یا فریبکار است.
الامان از روح جعفر الامان
الامان از جعفران این زمان
هوش مصنوعی: دنیا از دست جعفران این زمان در امان نیست، زیرا آنها مشکلات و خطرات زیادی را به وجود میآورند.