بخش ۴۲ - زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید
از مقام مؤمنان دوری چرا
یعنی از فردوس مهجوری چرا
حلاج
مرد آزادی که داند خوب و زشت
می نگنجد روح او اندر بهشت
جنت ملا ، می و حور و غلام
جنت آزادگان سیر دوام
جنت ملا خور و خواب و سرود
جنت عاشق تماشای وجود
حشر ملا شق قبر و بانگ صور
عشق شور انگیز خود صبح نشور
علم بر بیم و رجا دارد اساس
عاشقان را نی امید و نی هراس
علم ترسان از جلال کائنات
عشق غرق اندر جمال کائنات
علم را بر رفته و حاضر نظر
عشق گوید آنچه می آید نگر
علم پیمان بسته با آئین جبر،
چارهٔ او چیست غیر از جبر و صبر
عشق آزاد و غیور و ناصبور
در تماشای وجود آمد جسور
عشق ما از شکوه ها بیگانه ایست
گرچه او را گریهٔ مستانه ایست
این دل مجبور ما مجبور نیست
ناوک ما از نگاه حور نیست
آتش ما را بیفزاید فراق
جان ما را سازگار آید فراق
بی خلشها زیستن ، نا زیستن
باید آتش در ته پا زیستن
زیستن این گونه تقدیر خودی است
از همین تقدیر تعمیر خودی است
ذره ئی از شوق بیحد رشک مهر
گنجد اندر سینه او نه سپهر
شوق چون بر عالمی شبخون زند
آنیان را جاودانی می کند
زنده رود
گردش تقدیر مرگ و زندگیست
کس نداند گردش تقدیر چیست
حلاج
هر که از تقدیر دارد ساز و برگ
لرزد از نیروی او ابلیس و مرگ
جبر دین مرد صاحب همت است
جبر مردان از کمال قوت است
پخته مردی پخته تر گردد ز جبر،
جبر مرد خام را آغوش قبر
جبر خالد عالمی برهم زند
جبر ما بیخ و بن ما بر کند
کار مردان است تسلیم و رضا
بر ضعیفان راست ناید این قبا
تو که دانی از مقام پیر روم
می ندانی از کلام پیر روم
«بود گبری در زمان با یزید
گفت او را یک مسلمان سعید
خوشتر آن باشد که ایمان آوری
تا بدست آید نجات و سروری
گفت این ایمان اگر هست ای مرید
آن که دارد شیخ عالم با یزید
من ندارم طاقت آن ، تاب آن
کان فزون آمد ز کوششهای جان
رومی
کار ما غیر از امید و بیم نیست
هر کسی را همت تسلیم نیست
ایکه گوئی بودنی این بود ، شد
کار ها پابند آئین بود ، شد
معنی تقدیر کم فهمیده ئی
نی خودی را نی خدا را دیده ئی
مرد مؤمن با خدا دارد نیاز
«با تو ما سازیم ، تو با ما بساز»
عزم او خلاق تقدیر حق است
روز هیجا تیر او تیر حق است
زنده رود
کم نگاهان فتنه ها انگیختند
بندهٔ حق را به دار آویختند
آشکارا بر تو پنهان وجود
باز گو آخر گناه تو چه بود؟
حلاج
بود اندر سینهٔ من بانگ صور
ملتی دیدم که دارد قصد گور
مؤمنان با خوی و بوی کافران
لااله گویان و از خود منکران
«امر حق» گفتند نقش باطل است
زانکه او وابستهٔ آب و گل است
من بخود افروختم نار حیات
مرده را گفتم ز اسرار حیات
از خودی طرح جهانی ریختند
دلبری با قاهری آمیختند
هر کجا پیدا و نا پیدا خودی
بر نمی تابد نگاه ما خودی
نار ها پوشیده اندر نور اوست
جلوه های کائنات از طور اوست
هر زمان هر دل درین دیر کهن
از خودی در پرده میگوید سخن
هر که از نارش نصیب خود نبرد
در جهان از خویشتن بیگانه مرد
هند و هم ایران ز نورش محرم است
آنکه نارش هم شناسد آن کم است
من ز نور و نار او دادم خبر
بندهٔ محرم گناه من نگر
آنچه من کردم تو هم کردی بترس
محشری بر مرده آوردی بترس
طاهره
از گناه بندهٔ صاحب جنون
کائنات تازه ئی آید برون
شوق بیحد پرده ها را بر درد
کهنگی را از تماشا می برد
آخر از دار و رسن گیرد نصیب
بر نگردد زنده از کوی حبیب
جلوهٔ او بنگر اندر شهر و دشت
تا نپنداری که از عالم گذشت
در ضمیر عصر خود پوشیده است
اندرین خلوت چسان گنجیده است
زنده رود
ای ترا دادند درد جستجوی
معنی یک شعر خود با من بگوی
«قمری ، کف خاکستر و بلبل قفس رنگ
ای ناله نشان جگر سوخته ئی چیست»
غالب
ناله ئی کو خیزد از سوز جگر
هر کجا تأثیر او دیدم دگر
قمری از تأثیر او وا سوخته
بلبل از وی رنگها اندوخته
اندرو مرگی به آغوش حیات
یک نفس اینجا حیات آنجا ممات
آنچنان رنگی که ارژنگی ازوست
آنچنان رنگی که بیرنگی ازوست
تو ندانی این مقام رنگ و بوست
قسمت هر دل بقدر های و هوست
یا به رنگ آ ، یا به بیرنگی گذر
تا نشانی گیری از سوز جگر
زنده رود
صد جهان پیدا درین نیلی فضاست
هر جهان را اولیا و انبیاست
غالب
نیک بنگر اندرین بود و نبود
پی به پی آید جهانها در وجود
«هر کجا هنگامهٔ عالم بود
رحمة’‘ للعالمینی هم بود»
زنده رود
فاش تر گو زانکه فهمم نارساست
غالب
این سخن را فاش تر گفتن خطاست
زنده رود
گفتگوی اهل دل بیحاصل است
غالب
نکته را بر لب رسیدن مشکل است
زنده رود
تو سراپا آتش از سوز طلب
بر سخن غالب نیائی ای عجب
غالب
خلق و تقدیر و هدایت ابتداست
رحمة’‘ للعالمینی انتهاست
زنده رود
من ندیدم چهرهٔ معنی هنوز
آتشی داری اگر ما را بسوز
غالب
ای چو من بینندهٔ اسرار شعر
این سخن افزونتر است از تار شعر
شاعران بزم سخن آراستند
این کلیمان بی ید بیضاستند
آنچه تو از من بخواهی کافری است
کافری کو ماورای شاعری است
حلاج
هر کجا بینی جهان رنگ و بو
آن که از خاکش بروید آرزو
یا ز نور مصطفی او را بهاست
یا هنوز اندر تلاش مصطفی است
زنده رود
از تو پرسم گرچه پرسیدن خطاست
سر آن جوهر که نامش مصطفی است
آدمی یا جوهری اندر وجود
آنکه آید گاهگاهی در وجود
حلاج
پیش او گیتی جبین فرسوده است
خویش را خود عبده فرموده است
عبده‘ از فهم تو بالاتر است
زانکه او هم آدم و هم جوهر است
جوهر او نی عرب نی اعجم است
آدم است و هم ز آدم اقدم است
عبده صورتگر تقدیر ها
اندرو ویرانه ها تعمیر ها
عبده هم جانفزا هم جان ستان
عبده هم شیشه هم سنگ گران
عبد دیگر عبده چیزی دگر
ما سراپا انتظار او منتظر
عبده‘ دهر است و دهر از عبده است
ما همه رنگیم و او بی رنگ و بوست
عبده با ابتدا بی انتها است
عبده را صبح و شام ما کجاست
کس ز سر عبده آگاه نیست
عبده جز سر الا الله نیست
لااله تیغ و دم او عبده
فاش تر خواهی بگو هو عبده
عبده‘ چند و چگون کائنات
عبده راز درون کائنات
مدعا پیدا نگردد زین دو بیت
تا نبینی از مقام «ما رمیت»
بگذر از گفت و شنود ای زنده رود
غرق شو اندر وجود ای زنده رود
زنده رود
کم شناسم عشق را این کار چیست
ذوق دیدار است پس دیدار چیست
حلاج
معنی دیدار آن آخر زمان
حکم او بر خویشتن کردن روان
در جهان زی چون رسول انس و جان
تا چو او باشی قبول انس و جان
باز خود را بین همین دیدار اوست
سنت او سری از اسرار اوست
زنده رود
چیست دیدار خدای نه سپهر
آنکه بی حکمش نگردد ماه و مهر
حلاج
نقش حق اول بجان انداختن
باز او را در جهان انداختن
جان تا در جهان گردد تمام
می شود دیدار حق دیدار عام
ای خنک مردی که از یک هوی او
نه فلک دارد طواف کوی او
وای درویشی که هوئی آفرید
باز لب بر بست و دم در خود کشید
حکم حق را در جهان جاری نکرد
نانی از جو خورد و کراری نکرد
خانقاهی جست و از خیبر رمید
راهبی ورزید و سلطانی ندید
نقش حق داری جهان نخچیر تست
هم عنان تقدیر با تدبیر تست
عصر حاضر با تو می جوید ستیز
نقش حق بر لوح این کافر بریز
زنده رود
نقش حق را در جهان انداختند
من نمی دانم چسان انداختند
حلاج
یا بزور دلبری انداختند
یا بزور قاهری انداختند
زانکه حق در دلبری پیدا تر است
دلبری از قاهری اولی تر است
زنده رود
باز گو ای صاحب اسرار شرق
در میان زاهد و عاشق چه فرق
حلاج
زاهد اندر عالم دنیا غریب
عاشق اندر عالم عقبی غریب
زنده رود
معرفت را انتها نابودن است
زندگی اندر فنا آسودن است
حلاج
سکر یاران از تهی پیمانگی است
نیستی از معرفت بیگانگی است
ای که جوئی در فنا مقصود را
در نمی یابد عدم موجود را
زنده رود
آنکه خود را بهتر از آدم شمرد
در خم و جامش نه می باقی نه درد
مشت خاک ما بگردون آشناست
آتش آن بی سر و سامان کجاست
حلاج
کم بگو زان خواجهٔ اهل فراق
تشنه کام و از ازل خونین ایاق
ما جهول ، او عارف بود و نبود
کفر او این راز را بر ما گشود
از فتادن لذت برخاستن
عیش افزدون ز درد کاستن
عاشقی در نار او وا سوختن
سوختن بی نار او نا سوختن
زانکه او در عشق و خدمت اقدم است
آدم از اسرار او نامحرم است
چاک کن پیراهن تقلید را
تا بیاموزی ازو توحید را
زنده رود
ای ترا اقلیم جان زیر نگین
یک نفس با ما دگر صحبت گزین
حلاج
با مقامی در نمی سازیم و بس
ما سراپا ذوق پروازیم و بس
هر زمان دیدن تپیدن کار ماست
بی پر و بالی پریدن کار ماست
بخش ۴۱ - نوای طاهره: گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به روبخش ۴۳ - نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس: صحبت روشندلان یک دم ، دو دم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از مقام مؤمنان دوری چرا
یعنی از فردوس مهجوری چرا
هوش مصنوعی: چرا از جایگاه مؤمنان دوری میگزینی؟ چرا از بهشت و فضایل آن دور میشوی؟
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر پیامدهای سخت و دشوار عشق و شور و شوق انسان است. در آن، از احساسات عمیق و تلاش برای رسیدن به حقیقت یا رسیدن به معشوق صحبت میشود. به طور کلی، مفهوم آن نشاندهنده تسلیم در برابر عشق و پذیرش مشکلاتی است که در این راه پیش میآید.
مرد آزادی که داند خوب و زشت
می نگنجد روح او اندر بهشت
هوش مصنوعی: مردی که آزادی را میشناسد و تمایز بین خوب و بد را درک میکند، نمیتواند روحش در بهشت آرام بگیرد.
جنت ملا ، می و حور و غلام
جنت آزادگان سیر دوام
هوش مصنوعی: بهشت مرفه و خوشبختی برای بندگان خدا، پر از شراب و دختران زیبا و خدمتکارانی است که در آنجا آزادی و زندگی پایدار وجود دارد.
جنت ملا خور و خواب و سرود
جنت عاشق تماشای وجود
هوش مصنوعی: بهشت برای ملا پر از خوراک، خواب و آواز است، اما بهشت برای عاشق همینکه بتواند وجود محبوبش را ببیند، کافی است.
حشر ملا شق قبر و بانگ صور
عشق شور انگیز خود صبح نشور
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی انسانها از زمین بیرون میآیند و صداهای دلپذیر عشق در صبح زنده شدن به گوش میرسد، شور و هیجان خاصی ایجاد میشود.
علم بر بیم و رجا دارد اساس
عاشقان را نی امید و نی هراس
هوش مصنوعی: علم به معنای آگاهی و شناخت، پایه و اساس عشق را بر دو عنصر مهم استوار میکند: بیم و امید. در واقع، عاشقان واقعی نه با امید و نه با ترس، بلکه با شناخت و علم به عشق خود میپردازند.
علم ترسان از جلال کائنات
عشق غرق اندر جمال کائنات
هوش مصنوعی: علم به خاطر عظمت کائنات در ترس و هیبت است، ولی عشق در زیبایی و جمال این کائنات غرق شده است.
علم را بر رفته و حاضر نظر
عشق گوید آنچه می آید نگر
هوش مصنوعی: علم با آماده بودن و حضور عشق، آنچه را که میخواهد، بیان میکند.
علم پیمان بسته با آئین جبر،
چارهٔ او چیست غیر از جبر و صبر
هوش مصنوعی: دانش با سرنوشت و سرنوشتی که بر اساس قانون اجبار پیش میرود، چه راهی جز پذیرش این اجبار و صبر دارد؟
عشق آزاد و غیور و ناصبور
در تماشای وجود آمد جسور
هوش مصنوعی: عشق، احساسی است که هم رهایی و هم غیرت دارد و در انتظار وجود معشوق، شجاعت نشان میدهد.
عشق ما از شکوه ها بیگانه ایست
گرچه او را گریهٔ مستانه ایست
هوش مصنوعی: عشق ما از ناله و شکایت بیخبر است، هرچند که دلتنگی و احساسات عمیق درون ما وجود دارد.
این دل مجبور ما مجبور نیست
ناوک ما از نگاه حور نیست
هوش مصنوعی: دل ما به اجبار دچار نیست و تیر نگاه معشوقهمان از ناحیه حوریان نیست.
آتش ما را بیفزاید فراق
جان ما را سازگار آید فراق
هوش مصنوعی: فراق و دوری ما را در آتش عشق میسوزاند و در عین حال این جدایی روح ما را به پذیرش و سازگاری وامیدارد.
بی خلشها زیستن ، نا زیستن
باید آتش در ته پا زیستن
هوش مصنوعی: زندگی بدون چالشها، زندگی واقعی نیست. باید همچون آتشی در عمق پا، احساس زندگی را تجربه کرد.
زیستن این گونه تقدیر خودی است
از همین تقدیر تعمیر خودی است
هوش مصنوعی: زندگی به این شکل، سرنوشت خودمان است و از همین سرنوشت، به بازسازی و بهبود خود میپردازیم.
ذره ئی از شوق بیحد رشک مهر
گنجد اندر سینه او نه سپهر
هوش مصنوعی: یک ذره از شوق بیپایان باعث حسادت آفتاب میشود و در دل او جای میگیرد، نه در آسمان.
شوق چون بر عالمی شبخون زند
آنیان را جاودانی می کند
هوش مصنوعی: وقتی شوق و اشتیاق به شدت بر فردی حاکم شود، میتواند او را در زندگیاش ماندگار و بینظیر کند.
زنده رود
هوش مصنوعی: رود زنده، آبی است که جاری و حیاتبخش است.
گردش تقدیر مرگ و زندگیست
کس نداند گردش تقدیر چیست
هوش مصنوعی: چرخش سرنوشت بین مرگ و زندگی است و هیچکس نمیداند که این سرنوشت چگونه عمل میکند.
حلاج
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر شخصی باید با واقعیتها و چالشها مواجه شود و برای پیشرفت و رشد شخصی، باید با مشکلات و دلسردیها دست و پنجه نرم کند. این تلاش و کوشش در نهایت به تحقق آرزوها و اهداف خواهد انجامید.
هر که از تقدیر دارد ساز و برگ
لرزد از نیروی او ابلیس و مرگ
هوش مصنوعی: هر کسی که از سرنوشت خود آمادگی و تدبیر داشته باشد، نگران قدرت شیطان و مرگ نخواهد بود.
جبر دین مرد صاحب همت است
جبر مردان از کمال قوت است
هوش مصنوعی: اجبار به دین مربوط به کسانی است که اراده و عزمی قوی دارند، در حالی که توانایی و قدرت مردان واقعی از کمال و قوای خودشان ناشی میشود.
پخته مردی پخته تر گردد ز جبر،
جبر مرد خام را آغوش قبر
هوش مصنوعی: مردان با تجربه در شرایط سخت و اجبار قویتر و پختهتر میشوند، اما اجبار برای افرادی که تجربه کافی ندارند، به نوعی به سمت نابودی و قبر پیش میبردشان.
جبر خالد عالمی برهم زند
جبر ما بیخ و بن ما بر کند
هوش مصنوعی: جبر ابدی و مقاومت سختی وجودی میتواند دنیا را دچار تغییر و تحول کند، اما جبر ما بهگونهای است که میتواند ریشه و اساس وجود ما را از بین ببرد.
کار مردان است تسلیم و رضا
بر ضعیفان راست ناید این قبا
هوش مصنوعی: تسلیم و پذیرش، کار مردان است و چنین رفتاری مناسب افراد ضعیف نیست.
تو که دانی از مقام پیر روم
می ندانی از کلام پیر روم
هوش مصنوعی: تو که از موقعیت و جایگاه پیر روم آگاه هستی، اما از سخنان او بیخبر هستی.
«بود گبری در زمان با یزید
گفت او را یک مسلمان سعید
هوش مصنوعی: در گذشته، شخصی از گروه کافران در زمان یزید وجود داشت که گفت یک مسلمان نیکوکار به او اشاره کرده است.
خوشتر آن باشد که ایمان آوری
تا بدست آید نجات و سروری
هوش مصنوعی: بهتر است که به ایمان بیایی تا نجات و شکوفایی واقعی را به دست آوری.
گفت این ایمان اگر هست ای مرید
آن که دارد شیخ عالم با یزید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر واقعاً ایمان وجود دارد، باید بدانیم که آن ایمان هم سطح و همارز ایمانی است که شیخ عالم (عالم بزرگ) با یزید (فرمانروای معروف) دارد. به این ترتیب، نشان میدهد که ایمان واقعی باید قوی و پایدار باشد، و به شخصیتهای بزرگ و تاثیرگذار مرتبط است.
من ندارم طاقت آن ، تاب آن
کان فزون آمد ز کوششهای جان
هوش مصنوعی: من نمیتوانم طاقت و تحمل آن را داشته باشم که چیزی به اندازه تلاشها و زحمتهای جانم به من برسد یا از آن فراتر برود.
رومی
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر چیزی که میگوییم و انجام میدهیم، تأثیراتی دارد و گاهی اوقات کسانی که در زندگیمان نقش دارند، با رفتارها و کلماتشان ما را تحت تأثیر قرار میدهند. در واقع، ما به نوعی با دیگران در ارتباطیم و رفتارشان بر ما تأثیر میگذارد.
کار ما غیر از امید و بیم نیست
هر کسی را همت تسلیم نیست
هوش مصنوعی: کار ما تنها در چارچوب امید و ترس محدود است و هر کسی ظرفیت و تلاش خود را دارد که فرق میکند.
ایکه گوئی بودنی این بود ، شد
کار ها پابند آئین بود ، شد
هوش مصنوعی: شما گویی که وجود داشتن همین است؛ کارها طبق روال و اصول مشخصی پیش میروند.
معنی تقدیر کم فهمیده ئی
نی خودی را نی خدا را دیده ئی
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت را کم درک کردهای، نه خودت را به خوبی میشناسی و نه خدا را دیدهای.
مرد مؤمن با خدا دارد نیاز
«با تو ما سازیم ، تو با ما بساز»
هوش مصنوعی: مرد مؤمن به خدا احتیاج دارد و میگوید: «ما با تو کنار میآییم، تو هم با ما سازگاری داشته باش.»
عزم او خلاق تقدیر حق است
روز هیجا تیر او تیر حق است
هوش مصنوعی: عزم و اراده او باعث به وجود آمدن سرنوشت الهی است و تیر او در روز هیجانی، تیر حق و حقیقت است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی زندگیبخش و سرشار از حیات است. این نهر همیشه جاری، به زندگی و نشاط طبیعت اطرافش جان میبخشد و نماد پویایی و تازگی است.
کم نگاهان فتنه ها انگیختند
بندهٔ حق را به دار آویختند
هوش مصنوعی: عدهای از فتنهگران، آشوبهایی ایجاد کردند و در نهایت، بندهای از بندگان خدا را به اعدام محکوم کردند.
آشکارا بر تو پنهان وجود
باز گو آخر گناه تو چه بود؟
هوش مصنوعی: به وضوح میگوید که چرا از حقیقت خود دوری میکنی و نمیگویی که در آخر چه گناهی کردهای؟
حلاج
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به تجربههای معنوی و عشق الهی اشاره دارد. شاعر به پاکی و عشق واقعی اشاره میکند و نشان میدهد که در این مسیر، انسان با چالشها و سختیهایی روبرو میشود، اما این عشق و جستجو ارزشمند است. در نهایت، هدف این است که به حقیقت و روشنایی برسیم.
بود اندر سینهٔ من بانگ صور
ملتی دیدم که دارد قصد گور
هوش مصنوعی: در دل من صدایی وجود دارد که ملتی را میبینم که در فکر مرگ و رفتن به گور است.
مؤمنان با خوی و بوی کافران
لااله گویان و از خود منکران
هوش مصنوعی: مؤمنان با ویژگیها و ظاهر کافران که منکر خداوند هستند، دچار تردید و تناقض شدهاند.
«امر حق» گفتند نقش باطل است
زانکه او وابستهٔ آب و گل است
هوش مصنوعی: گفتند که امر حقی که به آن اشاره میشود، در واقع نوعی فریب و دروغ است، زیرا به چیزهایی مانند جسم و ماده وابسته است.
من بخود افروختم نار حیات
مرده را گفتم ز اسرار حیات
هوش مصنوعی: من نور زندگی را در وجودم برافروختم و از رازهای حیات گفتم.
از خودی طرح جهانی ریختند
دلبری با قاهری آمیختند
هوش مصنوعی: مردم برای خودشان دنیایی را تصور کردند و زیبایی را با قدرت و قهری در هم آمیختند.
هر کجا پیدا و نا پیدا خودی
بر نمی تابد نگاه ما خودی
هوش مصنوعی: هر جا که باشید، حضور شما و حالتهای شما به وضوح قابل مشاهده است و این نگاه ماست که به شما ارزش میدهد.
نار ها پوشیده اندر نور اوست
جلوه های کائنات از طور اوست
هوش مصنوعی: آتشها در نور او پنهان شدهاند و جلوههای جهان از عظمت او به نمایش درآمده است.
هر زمان هر دل درین دیر کهن
از خودی در پرده میگوید سخن
هوش مصنوعی: در هر زمان، هر دل در این مکان قدیمی از وجود خودش در خفا صحبت میکند.
هر که از نارش نصیب خود نبرد
در جهان از خویشتن بیگانه مرد
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند از آتش خود بهرهای ببرد، در زندگی از خود بیگانه و دور افتاده است.
هند و هم ایران ز نورش محرم است
آنکه نارش هم شناسد آن کم است
هوش مصنوعی: هند و ایران از نور او بهرهمندند. کسی که آتش او را بشناسد، کمتر از او را نمیشناسد.
من ز نور و نار او دادم خبر
بندهٔ محرم گناه من نگر
هوش مصنوعی: من از روشنایی و تاریکی او آگاه شدم، ای بندهای که به اسرار و گناهان من آگاه هستی.
آنچه من کردم تو هم کردی بترس
محشری بر مرده آوردی بترس
هوش مصنوعی: هر آنچه که من انجام دادم، تو نیز انجام دادی. بترس که قیامت را بر مردگان آوردهای، بترس!
طاهره
هوش مصنوعی: خودت را نشان نده، زیرا بیدلیل نمیخواهی که دیگران تو را بشناسند. سعی کن در درونت بمانی و از دید مردم دور باش.
از گناه بندهٔ صاحب جنون
کائنات تازه ئی آید برون
هوش مصنوعی: از خطای انسانی که دیوانهوار به عشق و جنون مشغول است، در عالم نوعی تازهگی و نو شدن به وجود میآید.
شوق بیحد پرده ها را بر درد
کهنگی را از تماشا می برد
هوش مصنوعی: شوق بیپایان و عشق فراوان، انسان را از احساس درد و رنج کهنه و قدیمی دور میکند و به او انرژی و امید میدهد.
آخر از دار و رسن گیرد نصیب
بر نگردد زنده از کوی حبیب
هوش مصنوعی: در نهایت از تله و زنجیر بهرهای نمیبرم؛ زیرا زنده بودن در کنار محبوب به من نخواهد رسید.
جلوهٔ او بنگر اندر شهر و دشت
تا نپنداری که از عالم گذشت
هوش مصنوعی: به زیبایی و جلوههای او در شهرها و دشتها نگاه کن تا فکر نکنی که از این جهان رفته و به دنیای دیگری رفته است.
در ضمیر عصر خود پوشیده است
اندرین خلوت چسان گنجیده است
هوش مصنوعی: در دل و ضمیر زمانهای که در آن زندگی میکنیم، رازها و ناگفتههای زیادی نهفته است. این رازها در این تنهایی و خلوت بهطور شگفتانگیزی جای گرفتهاند.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنی جریانی از آب است که همیشه برقرار و پرجنب و جوش است. این عبارت نمایانگر حیات، نشاط و پویایی است. میتوان گفت که به نوعی زندگی و حرارت طبیعت را به تصویر میکشد.
ای ترا دادند درد جستجوی
معنی یک شعر خود با من بگوی
هوش مصنوعی: ای کسی که برای پیدا کردن معنا دچار درد و رنجی شدهای، با من سخن بگو.
«قمری ، کف خاکستر و بلبل قفس رنگ
ای ناله نشان جگر سوخته ئی چیست»
هوش مصنوعی: قمر در آسمان در حال پرواز است و بلبل در قفس به سر میبرد. خاکستر به معنای سوختن و درد دل را نشان میدهد. این ناله و فریاد، علامت زخمهای عمیق و غمگینی است که در دل وجود دارد.
غالب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بعضی از ما در زندگی به گونهای عمل میکنیم که به راحتی و بدون نگرانی از عواقب، راه خود را ادامه میدهیم و به دنبال آرزوها و خواستههایمان میرویم. این افراد به دنبال تحقق اهداف خود هستند و ممکن است از مشکلات و چالشها خسته نشوند.
ناله ئی کو خیزد از سوز جگر
هر کجا تأثیر او دیدم دگر
هوش مصنوعی: نالهای که از درد دل برمیخیزد، هر جا که اثر آن را مشاهده کردم، دیگر به خوبی متوجه شدم.
قمری از تأثیر او وا سوخته
بلبل از وی رنگها اندوخته
هوش مصنوعی: قمری به خاطر تأثیر او از عشق دچار سوختگی و پژمردگی شده، و بلبل به خاطر او رنگها و حالتهای مختلف را جمعآوری کرده است.
اندرو مرگی به آغوش حیات
یک نفس اینجا حیات آنجا ممات
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این معناست که زندگی و مرگ به هم مرتبط هستند. یک نفس که در اینجا زندگی میشود، در واقع به نوعی مرگ در جایی دیگر تبدیل میشود و این چرخه ادامه دارد. زندگی و مرگ در کنار هم وجود دارند و هر کدام بر دیگری تأثیر میگذارد.
آنچنان رنگی که ارژنگی ازوست
آنچنان رنگی که بیرنگی ازوست
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره به تنوع رنگها و شاید به زیباییهای زندگی دارد. نشان میدهد که برخی رنگها و زیباییها به قدری خاص و منحصر به فرد هستند که میتوانند دیگر رنگها را تحت تأثیر قرار دهند یا به آنها معنا بدهند. به عبارت دیگر، هر رنگی در کنار دیگری میتواند معنای خاصی پیدا کند و در این بین، متضادها نیز میتوانند جذابیت خاصی داشته باشند.
تو ندانی این مقام رنگ و بوست
قسمت هر دل بقدر های و هوست
هوش مصنوعی: شما نمیدانید که این جایگاه چه زیبایی و جذابیتی دارد؛ هر قلبی به اندازهی اشتیاق و تحرکش از آن بهرهمند میشود.
یا به رنگ آ ، یا به بیرنگی گذر
تا نشانی گیری از سوز جگر
هوش مصنوعی: یا به رنگ آبی باش، یا بیرنگ بگذار تا نشانهای از درد دل من بگیری.
زنده رود
هوش مصنوعی: رود زنده، به معنای جریانی پرتوان و زندگیبخش است که به طبیعت حیاتی دوباره میبخشد. این رود، حاکی از حرکت و پویایی است و نمایانگر زندگی و نشاط در اطراف خود میباشد.
صد جهان پیدا درین نیلی فضاست
هر جهان را اولیا و انبیاست
هوش مصنوعی: در این فضای آبی، تعداد زیادی جهان وجود دارد و هر یک از این جهانها دارای ولیّ و پیامبری است.
غالب
هوش مصنوعی: در دل شوق و انتظار، غمهای زندگی را فراموش میکنم و به زندگی با امید و خوشبینی نگاه میکنم.
نیک بنگر اندرین بود و نبود
پی به پی آید جهانها در وجود
هوش مصنوعی: خوب به این مسئله توجه کن که وجود و عدم چگونه به هم مرتبط هستند و از این طریق به درک عمیقتری از جهانها و وجود پی میبری.
«هر کجا هنگامهٔ عالم بود
رحمة’‘ للعالمینی هم بود»
هوش مصنوعی: هر جا که شور و هیجان در دنیا باشد، رحمت و مهربانی هم برای همه موجودات وجود دارد.
زنده رود
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به رود زندهای است که زندگی و حیات را نمادین نمایان میکند. این رود به مانند نمادی از جریانی مستمر و خروشان است که انرژی و حیات را به زندگی میبخشد. رود زنده میتواند نمایانگر احساسات، تفکرات و تجربیات عمیق انسانی باشد که همواره در حال حرکت و تغییر است.
فاش تر گو زانکه فهمم نارساست
هوش مصنوعی: صریحتر بگو، چون من درک محدودی دارم.
غالب
هوش مصنوعی: این شعر درباره تجربیات و احساسات انسان ها است. شاعر به آنچه در زندگی بر او گذشته و لحظات مختلف اشاره میکند، و بیانگر پیوند عمیق او با احساسات و تجربیاتش میباشد. همچنین، نشاندهنده یک تفکر عمیق درباره زندگی و چالشهایی که در آن وجود دارد، است.
این سخن را فاش تر گفتن خطاست
هوش مصنوعی: گفتن این موضوع بهطور آشکار نادرست است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریان زندگی و حیات است. این کلمه نمادی از آب روان است که میتواند به زندگی، تازگی و پویایی اشاره داشته باشد. زنده رود میتواند نشاندهنده جریان طبیعی هستی باشد که مداوم در حال حرکت و تغییر است.
گفتگوی اهل دل بیحاصل است
هوش مصنوعی: گفتوگو و بحث کردن در مورد مسایل عاطفی و معنوی بین افرادی که به آن معنا توجهی ندارند، فایدهای ندارد.
غالب
هوش مصنوعی: شما با تلاشی مداوم و پیگیر به جایی میرسید که دیگران نمیتوانند به آن برسند. پشتکار شما در نهایت نتیجه خواهد داد و به اهداف خود خواهید رسید.
نکته را بر لب رسیدن مشکل است
هوش مصنوعی: رسیدن به نکته و مفهوم عمیق کار آسانی نیست و نیاز به دقت و تأمل دارد.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی از آب است که به زندگی و پویایی مرتبط میشود. این عبارت میتواند نمادی از حیات، شادابی و ادامه حیات باشد. به طور کلی، میتواند به زیباییهای طبیعت و تأثیرات مثبت آن بر زندگی اشاره کند.
تو سراپا آتش از سوز طلب
بر سخن غالب نیائی ای عجب
هوش مصنوعی: تو به شدت در شعلهی آرزوها میسوزی، اما نتوانستهای بر زبان خود تسلط یابی، یعنی جای شگفتی دارد.
غالب
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف حالت دل و احساسات خود میپردازد. او بیان میکند که حالتی شیرین و لطیف در دلش احساس میکند که ممکن است به خاطر یادآوری عشق یا زیباییهای زندگی باشد. این احساسات او را به وجد میآورند و دلش را شاد میسازند.
خلق و تقدیر و هدایت ابتداست
رحمة’‘ للعالمینی انتهاست
هوش مصنوعی: آفرینش، سرنوشت و هدایت در آغاز قرار دارند، اما رحمت تو برای جهانیان در پایان است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی پرآب و زندگی بخش است که نشاندهنده حیات و نشاط در طبیعت و زندگی انسانهاست. این رود، تجسمی از حرکت و پویایی است که در کنار آن طبیعت سرسبز و شاداب را میتوان دید. زنده رود symbol تحول و ادامه حیات است که همواره در حال حرکت و تغییر است.
من ندیدم چهرهٔ معنی هنوز
آتشی داری اگر ما را بسوز
هوش مصنوعی: من هنوز چهرهٔ حقیقت را ندیدهام، ولی اگر تو آتشی در دل داری، میتوانی ما را بسوزانی.
غالب
هوش مصنوعی: در این دنیا گاهی اوقات زندگی مانند یک میدان جنگ است، جایی که انسانها با مشکلات و چالشها روبرو میشوند و باید با هوشیاری و قدرت به پیش بروند. در این نبرد، افت و خیزها وجود دارد و نباید تسلیم مشکلات شد. با تلاش و اراده میتوان به پیروزی دست یافت.
ای چو من بینندهٔ اسرار شعر
این سخن افزونتر است از تار شعر
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند من به رازهای شعر آگاه هستی، این سخن بیشتر از ظواهر و کلمات شعر معنا دارد.
شاعران بزم سخن آراستند
این کلیمان بی ید بیضاستند
هوش مصنوعی: شاعران در محفل خود با کلام زیبا و شگفتانگیز جلوهگری کردند، اما این سخنان هیچ خاصیتی ندارند و تنها زیبایی ظاهری دارند.
آنچه تو از من بخواهی کافری است
کافری کو ماورای شاعری است
هوش مصنوعی: هر خواستهای که تو از من داشته باشی، بیفایده و بیمعناست؛ زیرا آنچه فراتر از شعر و شاعری است، هنوز درک نشده و در دسترس نیست.
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به معنا و مفهوم این است که کسی ممکن است بر روی یک مسیر دشوار و پرخطر قدم بردارد، بیآنکه به عواقب کار خود توجه کند. او به ملاقات حقیقتی میشتابد که ممکن است فراتر از درک رایج باشد و در این راه ممکن است با دشمنان و مخالفان روبهرو شود، اما بر این باور است که این سفر ارزشمند است.
هر کجا بینی جهان رنگ و بو
آن که از خاکش بروید آرزو
هوش مصنوعی: هر جا که دنیا را با زیباییها و عطرهایش ببینی، در واقع آرزویی است که از خاک آن جا جوانه زده است.
یا ز نور مصطفی او را بهاست
یا هنوز اندر تلاش مصطفی است
هوش مصنوعی: یا به خاطر نور وجود پیامبر (مصطفی) دارای ارزش و مقام است، یا هنوز در جستجوی مقام و نور او به سر میبرد.
زنده رود
هوش مصنوعی: زندگی در جریان است و باید از آن به بهترین نحو استفاده کرد.
از تو پرسم گرچه پرسیدن خطاست
سر آن جوهر که نامش مصطفی است
هوش مصنوعی: اگرچه پرسیدن دربارهات نادرست به نظر میرسد، اما من میخواهم دربارهی آن حقیقتی که نامش مصطفی است، بپرسم.
آدمی یا جوهری اندر وجود
آنکه آید گاهگاهی در وجود
هوش مصنوعی: انسان یا مختصاتی دارد که به طور مداوم وجود ندارد و به صورت گاه به گاه در وجود او نمایان میشود.
حلاج
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نوعی از اتّحاد و یکی شدن با حقیقت الهی اشاره میکند. او بیان میکند که روح و جان انسان به حیات الهی پیوسته و در درون او وجود دارد. این حس نزدیکی و یگانگی با معشوق یا حقیقت، نشاندهنده عشق و وابستگی عمیق به خداوند است. همچنین، میتوان این مفهوم را درک کرد که زندگی حقیقی در درک عمیق از رابطه بین انسان و خداوند نهفته است.
پیش او گیتی جبین فرسوده است
خویش را خود عبده فرموده است
هوش مصنوعی: در برابر او دنیا همچون بندهای خسته و فرسوده به نظر میرسد و او خود را به عنوان خالق و صاحب اختیار خود معرفی کرده است.
عبده‘ از فهم تو بالاتر است
زانکه او هم آدم و هم جوهر است
هوش مصنوعی: بندهات از درک تو فراتر است زیرا او هم آدم است و هم ذات.
جوهر او نی عرب نی اعجم است
آدم است و هم ز آدم اقدم است
هوش مصنوعی: این شعر به ویژگیهای انسان اشاره دارد و بر تافتهای غیر از نژاد و قومیت تأکید میکند. به این معنا که جوهر انسانی او نه به عرب بودنش مربوط میشود و نه به عجم بودنش، بلکه او یک انسان است که بر اساس نوع بشر و اصل خود شناسایی میشود. انسانیت او فراتر از ملیت و نژاد است و در واقع تاریخچهای عمیقتر از آن دارد که به بُعد انسانیاش اشاره دارد.
عبده صورتگر تقدیر ها
اندرو ویرانه ها تعمیر ها
هوش مصنوعی: خداوند، مانند یک هنرمند در کارگاه خود، سرنوشتها را میسازد و ویرانیها را به ترمیم و بهبود میآورد.
عبده هم جانفزا هم جان ستان
عبده هم شیشه هم سنگ گران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که هم زندگیبخش است و هم میتواند جان انسان را بگیرد. او مانند شیشهای شکننده است، اما در عین حال ارزشمند و گرانبها مثل سنگ قیمتی.
عبد دیگر عبده چیزی دگر
ما سراپا انتظار او منتظر
هوش مصنوعی: بندهای دیگر از بندهام چیزی متفاوت، من تمام وجودم را برای دیدن او انتظار میکشم.
عبده‘ دهر است و دهر از عبده است
ما همه رنگیم و او بی رنگ و بوست
هوش مصنوعی: انسانها تحت تاثیر زمان و تغییرات آن قرار دارند، در حالی که زمان خود مستقل و بدون تغییر است. ما همه تحت تأثیر رنگها و نقشهای مختلفی هستیم، اما خود زمان نه رنگی دارد و نه بویی.
عبده با ابتدا بی انتها است
عبده را صبح و شام ما کجاست
هوش مصنوعی: عبده که به معنای بنده خداست، وجودی بینهایت و جاودانه دارد. در طول روز و شب، ما به دنبال حقیقت و درک جایگاه خود در این زندگی هستیم.
کس ز سر عبده آگاه نیست
عبده جز سر الا الله نیست
هوش مصنوعی: هیچکس از حقیقت و اصل وجود انسان آگاه نیست، چرا که جز ذات خداوند، هیچ چیزی در اینجا قابل شناخت نیست.
لااله تیغ و دم او عبده
فاش تر خواهی بگو هو عبده
هوش مصنوعی: در این شعر به نوعی اشاره به نابودی و رهایی از وابستگیها میشود. همچنین از یک نیروی مافوق نیز سخن به میان آمده که در برابر هر نوع وسوسه و خطر، نقش حفاظتی و حمایتی ایفا میکند. به عبارتی، با هر چالش و دشواری که فردی ممکن است مواجه شود، این نیروی قدرتمند حمایتگر اوست و او را در مسیر حقیقت و رستگاری هدایت میکند.
عبده‘ چند و چگون کائنات
عبده راز درون کائنات
هوش مصنوعی: عبده، دانستهها و ویژگیهای موجودات عالم چگونه است و درون این عالم چه رازهایی نهفته است.
مدعا پیدا نگردد زین دو بیت
تا نبینی از مقام «ما رمیت»
هوش مصنوعی: این دو بیت به تنهایی نمیتوانند مفهوم اصلی را نمایان کنند و برای درک کامل آن، باید به جایگاه و مقام خاصی که در آن اشاره شده است، توجه کرد.
بگذر از گفت و شنود ای زنده رود
غرق شو اندر وجود ای زنده رود
هوش مصنوعی: از گفتگوها و مباحثهها فاصله بگیر، ای جوینده زندگی، خود را در وجود و هستی غرق کن، ای جوینده زندگی.
زنده رود
هوش مصنوعی: این رود زنده، نماد حیات و جریان زندگی است که با حرکت مستمر خود، به همه چیز زندگی میبخشد. آب آن، سرشار از انرژی و تازگی است و نشاندهنده پیوستگی و دایم بودن زندگی میباشد.
کم شناسم عشق را این کار چیست
ذوق دیدار است پس دیدار چیست
هوش مصنوعی: من عشق را کم میشناسم، این چه عمل عجیب و غریبی است؟ اگر شوق دیدار وجود دارد، پس خود دیدار چه معنایی دارد؟
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به نشان دادن واقعیتهایی از زندگی و احساسات انسانی میپردازد. در آن به تجربهها و چالشهای روانی که هر فرد ممکن است با آنها روبهرو شود، اشاره میشود. این نظام فکری یا احساسی ممکن است به ما کمک کند تا بهتر خود را بشناسیم و درک عمیقتری از زندگی و محیط اطراف خود پیدا کنیم.
معنی دیدار آن آخر زمان
حکم او بر خویشتن کردن روان
هوش مصنوعی: در آخرین لحظات، دیدار معشوق به قدری تاثیرگذار است که آدمی خود را تسلیم احساساتش میکند و به آنچه در درونش میخواهد، تن میدهد.
در جهان زی چون رسول انس و جان
تا چو او باشی قبول انس و جان
هوش مصنوعی: در این دنیا همانند پیامبر زندگی کن و با روح و جان خود در ارتباط باش. تا زمانی که مانند او باشی، محبت و نزدیکی به قلبها را به دست خواهی آورد.
باز خود را بین همین دیدار اوست
سنت او سری از اسرار اوست
هوش مصنوعی: دیدار او باعث شده که خود را بهتر بشناسم و رفتار و سنن او شامل بسیاری از اسرار و نکات ظریف است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی از آب زنده و پرجنب و جوش است که به زندگی و نشاط اشاره دارد. این مفهوم میتواند نماد جوانی، پویایی و نشاط در زندگی باشد. در واقع، زنده رود تصویرگر قدرت طبیعی و نیروی حیات است که هر لحظه در حال حرکت و تغییر است.
چیست دیدار خدای نه سپهر
آنکه بی حکمش نگردد ماه و مهر
هوش مصنوعی: دیدار خداوند چه فرقی با آسمان دارد؟ این که بدون فرمان او، نه ماه حرکت میکند و نه خورشید.
حلاج
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی یک درخت میمیرد، نه تنها برگها و شاخههایش از بین میروند، بلکه ریشههایش نیز قطعهای از زمین را ترک میکنند و به نوعی در آغوش زمین میمانند. تمام آنچه که روزی جزیی از زندگیاش بود، با مرگش به طبیعت بازمیگردد و تجلی دیگری از حیات را شکل میدهد. در واقع، مرگ به معنای پایان نیست، بلکه انتقال به مرحلهای جدید است که همواره در چرخهٔ زندگی ادامه دارد.
نقش حق اول بجان انداختن
باز او را در جهان انداختن
هوش مصنوعی: نقش حقی که اولاً باید بر جان انسان بگذارد، باعث میشود تا او را در این دنیا به تحرک و فعالیت وادار کند.
جان تا در جهان گردد تمام
می شود دیدار حق دیدار عام
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی ادامه دارد، دیدار با حقیقت و حقیقتهای بزرگ برای همه ممکن است.
ای خنک مردی که از یک هوی او
نه فلک دارد طواف کوی او
هوش مصنوعی: ای خوشعاقبتی که به خاطر عشق او، نه آسمان به دورش میچرخد و نه دیگر چیزها، بلکه فقط او را میپرستی و دریا دل از محبت او هستی.
وای درویشی که هوئی آفرید
باز لب بر بست و دم در خود کشید
هوش مصنوعی: درویشی که خود را تحت تأثیر احساسات قرار داده، زمانی که حرفی برای گفتن ندارد، سکوت اختیار کرده و به درون خود میرود.
حکم حق را در جهان جاری نکرد
نانی از جو خورد و کراری نکرد
هوش مصنوعی: در دنیا، کسی که بر اساس حق و عدالت عمل نکند، حتی اگر از نعمتهای زندگی بهرهمند شود، همچنان آرامش و آسودگی خاطر نخواهد داشت.
خانقاهی جست و از خیبر رمید
راهبی ورزید و سلطانی ندید
هوش مصنوعی: او به دنبال مکانی مذهبی رفت و از خیبر فرار کرد، و در عین حال زهد و گوشهنشینی را انتخاب کرد، اما هیچ پادشاهی را مشاهده نکرد.
نقش حق داری جهان نخچیر تست
هم عنان تقدیر با تدبیر تست
هوش مصنوعی: جهان به مانند یک شبکۀ شکار است که تو در آن نقشی خاص داری. سرنوشت و تقدیر تو به خوبی با برنامهریزی و تدبیر تو هماهنگ شده است.
عصر حاضر با تو می جوید ستیز
نقش حق بر لوح این کافر بریز
هوش مصنوعی: عصر کنونی تلاش میکند تا به چالش بکشد و حقیقت را بر صفحهای که در دست این کافر است، بنگارد.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جویبار یا رودخانهای است که همچنان جریان دارد و زندگی و نشاط را به اطراف خود میبخشد. این رود نماد حیات و پویایی است و میتواند به عنوان نمایندهٔ زنده بودن و جانداری در نظر گرفته شود.
نقش حق را در جهان انداختند
من نمی دانم چسان انداختند
هوش مصنوعی: در جهان، تصویری از حقیقت و وجود خدایی ترسیم کردند که چطور این تصویر را ایجاد کردند، برایم نامشخص و مبهم است.
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم احساس عمیق و سرشار از عشق و معرفت اشاره دارد. در آن به راحتی و سادگی بیان شده که چگونه انسان میتواند به عشق و حقیقت عمیقتری دست یابد و در تجلیاتی از زیبایی و حقیقت قرار گیرد. این تجربه ممکن است به شکل لحظاتی باشکوه و تغییر دهنده زندگی نمود پیدا کند که در آن شخص از قید و بندهای مادی آزاد میشود و به شناختی عمیقتر از وجود خود و جهان پیرامون میرسد.
یا بزور دلبری انداختند
یا بزور قاهری انداختند
هوش مصنوعی: یا با جاذبهی دلربایی کسی را مجبور به میلی کردهاند، یا با قدرت و قهری او را به تسلیم واداشتهاند.
زانکه حق در دلبری پیدا تر است
دلبری از قاهری اولی تر است
هوش مصنوعی: زیرا حق در عشق و محبت بیشتر نمایان است، عشق و محبت از قهر و خشونت بهتر و مناسبتر است.
زنده رود
هوش مصنوعی: رود زنده، به معنای جریانی است که با زندگی و حیات پر از شادابی و سرزندگی همراه است. این رود نمادی از تازگی و جریان زندگی است که میتواند نشاط و امید را به ارمغان آورد.
باز گو ای صاحب اسرار شرق
در میان زاهد و عاشق چه فرق
هوش مصنوعی: ای صاحب اسرار شرق، دوباره بگو؛ در میان زاهد و عاشق چه تفاوتی وجود دارد؟
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر حالتی از عشق و دلبستگی عمیق است. در آن، اشارهای به سوز و گداز درونی و تاثیری که عشق بر دل میگذارد، مشهود است. این حالت به نوعی میتواند نمودار اشتیاق و فراق باشد، که فرد را به درون خودش و تأمل در احساساتش وامیدارد. در نهایت، میتوان آن را به نوعی سفر درونی برای کشف حقیقت عشق و دلدادگی تعبیر کرد.
زاهد اندر عالم دنیا غریب
عاشق اندر عالم عقبی غریب
هوش مصنوعی: زاهد در دنیا غریب است و عاشق در عالم آخرت نیز غریب است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنی رود زنده و پرآب است. این نام نشاندهندهی حیات و جریان زندگی در طبیعت است. زنده رود سمبلی از نشاط و پویایی، و نمایانگر زیباییهای طبیعت و ارتباط انسان با آب و زندگی است. آب جاری در این رود به تدریج سرزندگی و طراوت را به اراضی و موجودات اطراف خود میبخشد.
معرفت را انتها نابودن است
زندگی اندر فنا آسودن است
هوش مصنوعی: دانش و آگاهی هرگز به پایان نمیرسد و در حقیقت زندگی در دنیای فانی، آرامش واقعی را به همراه دارد.
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به یک نوع تفکر عمیق و انسانی اشاره دارد که در آن، زندگی و حقیقت به دقت بررسی میشوند. به نوعی نشان دهندهی جستجو برای درک معنای عمیقتر هستی و وجود میباشد. در این مسیر، انسان به دنبال شناخت خود و موهبتهای درونیاش است.
سکر یاران از تهی پیمانگی است
نیستی از معرفت بیگانگی است
هوش مصنوعی: شور و حال دوستان به خاطر بیپایه بودن عهد و پیمانشان است و نبودن درک و فهم واقعی، نشانهای از ناآشنایی با حقیقت میباشد.
ای که جوئی در فنا مقصود را
در نمی یابد عدم موجود را
هوش مصنوعی: ای کسی که در جستجوی هدفی در ویرانی و ناپایداری هستی، نمیتوانی آنچه را که وجود دارد در عدم و نیستی پیدا کنی.
زنده رود
هوش مصنوعی: بینهایت زندگی و حیات در این رود جاری است، که نمایانگر شادابی و پویایی طبیعت است. این جریان آب، همچون نمادی از تازگی و تحرک در زندگی انسانها نیز به نظر میرسد.
آنکه خود را بهتر از آدم شمرد
در خم و جامش نه می باقی نه درد
هوش مصنوعی: کسی که خود را بالاتر از انسانها فرض میکند، در لذتهای زندگی و همچنین در رنجها چیزی نخواهد یافت.
مشت خاک ما بگردون آشناست
آتش آن بی سر و سامان کجاست
هوش مصنوعی: ما از خاکیم و در دایره آشنایی میچرخیم، اما آتش و احساسات بیقرار و آشفتهای داریم که در کجای زندگیمان قرار دارد.
حلاج
هوش مصنوعی: بدون تردید، میتوان گفت که عشق و دوستی انسان را به اوج میبرد و در عمق وجودش تأثیر میگذارد. این احساسات پاک و عمیق میتوانند زندگی فرد را سرشار از معنا و شگفتی کنند.
کم بگو زان خواجهٔ اهل فراق
تشنه کام و از ازل خونین ایاق
هوش مصنوعی: به آرامی از خواجهای بگو که به خاطر دوری معشوق خود در دل تشنه است و از آغاز وجودش غم و درد را تجربه کرده است.
ما جهول ، او عارف بود و نبود
کفر او این راز را بر ما گشود
هوش مصنوعی: ما نادان بودیم، اما او آگاهی داشت و کفر او این حقیقت را برای ما روشن کرد.
از فتادن لذت برخاستن
عیش افزدون ز درد کاستن
هوش مصنوعی: لذت برخاستن از زمین خوردن بیشتر است، همانطور که کاهش درد باعث افزایش خوشی میشود.
عاشقی در نار او وا سوختن
سوختن بی نار او نا سوختن
هوش مصنوعی: عاشق در آتش عشق میسوزد، اما بدون عشق حتی سوختن نیز معنا ندارد.
زانکه او در عشق و خدمت اقدم است
آدم از اسرار او نامحرم است
هوش مصنوعی: چون او در عشق و خدمت پیشتاز است، انسان از رازهای او بیخبر و دور است.
چاک کن پیراهن تقلید را
تا بیاموزی ازو توحید را
هوش مصنوعی: پیراهن تقلید را پاره کن تا بتوانی حقیقت توحید را بیاموزی.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی از آب است که همیشه زندگی و نشاط را به همراه دارد. این رود به عنوان نمادی از زندگی و پویایی شناخته میشود و نشاندهنده ارتباط عمیق انسان با طبیعت و آب است. زنده بودن رود به زندگی و سرسبزی اطراف آن نیز اشاره دارد.
ای ترا اقلیم جان زیر نگین
یک نفس با ما دگر صحبت گزین
هوش مصنوعی: ای کسی که دنیای وجودت زیر کنترل است، فقط یک لحظه با ما همراهی کن و به گفت و گو بپرداز.
حلاج
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که در زندگی، انسانها به دنبال حقیقت و زیبایی هستند و گاهی برای یافتن آن، باید از سختیها و چالشها عبور کنند. هرچه بیشتر تلاش کنیم و با صبر و رنج جلو برویم، به درک عمیقتری از واقعیت میرسیم. در این مسیر، عشق و عشقورزی نیز نقش مهمی ایفا میکند و به ما انرژی و انگیزه میدهد تا در جستجوی هدفهایمان تلاش کنیم.
با مقامی در نمی سازیم و بس
ما سراپا ذوق پروازیم و بس
هوش مصنوعی: ما به مقام و موقعیت خاصی اهمیت نمیدهیم، تنها در پی لذت بردن از آزادی و پرواز هستیم.
هر زمان دیدن تپیدن کار ماست
بی پر و بالی پریدن کار ماست
هوش مصنوعی: هر زمانی که ما را ببینند، نشاندهنده تلاش و فعالیت ماست. بدون نیاز به ابزار و امکانات خاص، ما قادر به حرکت و پیشرفت هستیم.