بخش ۴۱ - نوای طاهره
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
نوای طاهره به خوانش دیاکو ۸۷
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر برای بان. طاهره قرة العین
این غزل از طاهره قره العین است
سلام
این شعر برای اقبال است
که شعر طاهره را تضمین کرده
استاد لاهوری از این کار ها زیاد کرده
احتمالا این شعر ار وحید قزوینی است.
این غزل یکی از مشهورترین غزل های طاهره قره العین است.
نصرتالله محمدحسینی، نویسنده بهائی در کتابی که بهوسیله «موسسه معارف بهائی» منتشر شدهاست میگوید:«(این غزل)باحتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملکطهران موجود است.»[10]
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
محمد محیط طباطبایی هویت شاعری وی را نیز به چالش کشیدهاست و در پژوهشی به برسی یک نسخه خطی موجود در کتابخانه مجلس به شماره 8841 میپردازد. این نسخه حاوی اشعاری از میرزا طاهر وحید قزوینی منشی و وزیر درباره صفوی است که دارای آثاری به نظم و نثر میباشد. در صفحه 576 آن مخمسی بدین شرح نگاشته شدهاست:
ساقی عشقت ای صنم! زهر ستم سبو سبو ریخت به ساغر دلم با میغم کدو کدو
چند دوم من از غمت گوشه به گوشه سو به سو گر به تو افتدم نظر چشم به چشم و رو به رو
شرح کنم غم تو را نکته به نکته مو به مو
تنا به ره محبتت پای طلب نهاده ام بر رخ دل در الم از ستمت گشاده ام
تا قدمم به سر نهی خاکنشین چو جاده ام از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
تا شده استخوان من با سگ کویت آشنا محض وفا تویی، مرا غیر تو نیست مدعا
مانده به زیر بال غم کگردن مطلب هما در دل خویش طاهرا گشت و ندید جز وفا
صفحه به صفحه سر به سر پرده به پرده تو به تو
سه مصرع اول هر بند با دو مطرح آخر متفاوت است و همچنین تخلص «طاهرا» در بند آخر حکایت از آن دارد که مخمس تضمین شعری از شاعری پیش از وحید قزوینی است. بنا به بررسی محیط طباطبایی اصل غزل از شاعری بنام طاهرای انجدانی کاشی دکنی است که در اواسط سده دهم هجری میزیسته و میرزا وحید در قرن یازدهم مخمسی بر غزل وی ساخته و در دهه دوم از سده دوازدهم جمال الدین محمد جامی از ندمای اکبر شاه هندی این مخمس را در مجموعه نظم و نثر خود بنام میرزا وحید نگاشتهاست.اما بابیان که بدنبال جمع آوری شعر برای طاره بوده اند اشعار بی نام نشان و جالب را جمع آوری و بنام وی در دسترس فاترسی زبانان هندوستان قرار داده اند.وی می گوید اهمیت این پژوهش سبب شد تا بابیان ازلی این شعر را از اشعار منسوب به طاهره حذف کنند اما بهائیان همچنان به وی منسوب می دانند.گرچه برخی دیگر نیز این شعر را به طاهره اصفهانی و یا حزین لاهیجی منسوب کرده اند.[11]
ترانهای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شدهاست.[12] همچنین، محمدرضا شجریان این شعر را بر روی ترانه چهره به چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز اجرا نمودهاست.[13]
این شعر برای طاهره قره العینه. بهایی ستیزها بیخود وقتشون رو تلف نکنن و بحر طویل ننویسن...
از صفحه ویکی پدیای خانم بزرگوار طاهره قره العین برای رگ های متورم "مصی" ! :
محیط طباطبایی با ذکر مخمسی از میرزا محمد طاهر وحید که صد و ده سال پیش از طاهره میزیستهاست، نشان داده که این غزل نه از طاهره و نه از میرزا طاهر، بلکه از طاهر کاشی است.[175] نصرتالله محمدحسینی، نویسنده بهائی نیز میگوید:«[این غزل] به احتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملک طهران موجود است.» [176]
محسن نامجو این شعر رو به زیبایی تمام اجرا کرده.
این ابیات بنا به اقوی و بر حسب فرم و فضا و نسخ موجوده از مرحوم طاهر کاشانی(متوفی قرن دهم ه) است که بنا به زیبایی و طراوت آن بعدها مورد توجه قرار گرفته و بر آن تضامینی نگاشته شده و می دانیم طاهره در بیت آخربرای ایجاد و درهم نریختن وزن شعر است وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی
سلام، ضمن اینکه توضیحات دوستان رو مطالعه کردم و بهره جستم، عرض میکنم بنده یه نسخه قدیمی از کتاب «شرح بیان» نوشته خانم «قرة العین» در اختیار دارم که این شعر در اون کتاب آمده و گویا شاعرهی بابی (و نه بهایی!) این شعر را خطاب به «سید علی محمد باب» سروده ، زیرا علیٰرغم اینکه شاعرهی مذکور از مبلغان و رهبران فرقهی بابی بوده، لکن هیچ وقت «سید علی محمد باب» رو ملاقات نکرده بوده
شاید این شعر قبلا توسط شاعری دیگه سروده شده و خانم قرةالعین فقط در کتابش ذکر کرده، وجود این شعر در اون کتاب نمیتونه ناقض این مضمون باشه
ولی خانم قرةالعین نیز در بعضی از اشعار و نوشتههاشون از لقب و تخلص طاهره برای خودشون استفاده کردند (اسم اصلی ایشون فاطمه بوده) که ظن خواننده ناخوداگاه میره به اون سمت که این شعر سرودهی خود ایشونه
با درود بی کران به تمامی ادب وموسیقی دوسان
نظر هزار دستان کاملا درست است . با آرزوی تندرستی برای همه ی دست اندر کاران
این شعر را نامجو فوق الاده خوانده است
این شعر رو فقط با آهنگ و صدای نامجو باید گوش داد.
این شعر را علاوه بر اجرای فوقالعادهی محسن نامجو، مامک خادم؛ از خوانندگان ترک، نیز به زیبایی اجرا کرده است.
شعر از طاهر کاشانی هست
آخه زن میاد درمورد دهن و خط و خال یه مرد شعر بگه؟!!اونم مردی که ندیده!"
شعر از طاهرکاشانی هست
یه زن میاد در وصف خط و خال و ابرو و دهن یه مردی که ندیده تازه شعر بگه؟؟؟!!!
نامجو هم این رو خونده
پیوند به وبگاه بیرونی
این شعر را طاهره در ابراز ارادت به سید باب سروده و اصلا منظور شاعر عشق رمانتیک نیست. از نگاه بهاییان و بابیان، شعر «اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» سروده حضرت حافظ نیز در وصف مهدی موعود بوده و اشاره به ترک بودن و اهل شیراز بودن سید باب داره که خالی هم در گوشه لب داشته. بنابراین اگه طاهره اشاره به دور دهان تنگ و غیره میکنه منظور زیبایی و کشش جنسی نیست. صرفا از این لحاظ سید باب رو توصیف میکنه که به گفته خودش شبی او رو در خواب میبینه؛ ولی هیچوقت فرصتش پیش نمیاد که از نزدیک ملاقات کنه باب رو
شعر از طاهره قره العین نیست. یا خود وی آن را سرقت کرده یا طرفدارانش که در پی ادیب توانا نمایش دادن وی اند. چنانکه شعر معروف "لمعات وجهک اشرقت" صحبت لاری را نیز به نام قره العین پخش گردانیده اند:
لمعات وجهک اشرقت و شعاع طلعتک اعتلی
زچه رو الست بربکم نزنی؟ بزن که بلی بلی
به جواب طبل الست او، ز ولا چو کوس بلی زدم
همه خیمه زد به در دلم، سپه غم و حشم بلا
پی خوان دعوت عشق او، همه شب ز خیل کروبیان
رسد این صفیر مهیمنی که گروه غم زده الصلا
من و مهر آن مه خوب رو، که چو زد صلای بلا بر او
به نشاط و قهقهه شد فرو، که انا الشهید بکربلا
سلام، محسن نامجو هم به زیبایی این شعر رو اجرا کرده، اسم آهنگ رو به رو
بی شک این شعر از رابعه زمان، عارفه مکرمه، بانو طاهره قرةالعین است.
این شعر را فریدون فروغی هم خوانده در ضمن کسی که گفته شاعر قرهالعین نیست بهایی بوده نه بابی چون اگر انتساب شعر به قره آلتین درست باشه آنوقت در تضاد با بهاییت است .استاد مجتبی نینوی گفتن مال قره آلتین است و این دست پا زدنهای خنده دار مثل نقل از بهایی ها برای رد آن دلیل دیگری بر انتساب آن به این بانو است چون احتمالا بر عقیده بهایی ها این اشعار با بالاتر بودن بها از باب تضاد داره
در مصراع "در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را" مصرع بودن مصراع قریب به ذهن تر است بنابراین انتساب به طاهرای انجدانی کاشی محتمل تر. یعنی"در دل خویش «طاهرا» گشت و ندید جز تو را"
بهترین اجرای این شعر از فریدون فروغی است که محسن نامجو خود به تاثیر و یاد فریدون فروغی این ترانه را بازخوانی کرده
درودها/ دوستانی که به کلمه "طاهره" در این شعر برای منتسب کردن به خانم "طاهره_قره_العین" استناد میکنند و میگویند که چرا اگر شاعر آقای "طاهر_کاشی_دکنی" است پس چرا طاهر با (ه) مونث آمده است!
دوستان لطفا دقت کنید که؛
اول: بخاطر وزن بوده
دوم: شاعر در بقیه شعرها از "طاهرا" "طاهرای" و "طاهرهی" هم استفاده کرده
در آخر به تاریخ سرودن شعر و تاریخ تولد بانو "طاهره_قره_العین" دقت کنید.
پایان مطلب بنا به مستندات
شاعر: طاهر_کاشی_دکنی میباشد
این شعر از طاهرای قزوینی شاعر دوره صفوی ست . مرحوم سید محمد محیط طباطبایی یک مقاله مفصل دارد که در نت موجود است و براحتی میتوانید پیدایش کنید
چرا اجرای زیبای فریدون فروغی از این شعر رو اضافه نکردی گنجور جان
اقبال لاهوری میگوید:
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو...
سعدی اما نظر دیگری دارد و میگوید:
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی...
و من میگویم نه اولی و نه دومی؛ سومینِ آنها: غمی هست، اما نخواهی گفت...
سلام. این شعر در قطعه روبهرو اثر محسن نامجو هم خوانده شده. خواستم قطعه رو به لیست موسیقی ها در این صفحه اضافه کنم اما در اسپاتیفای پیدا نشد.
این شعر به شاه طاهر کاشانی دکنی (نیمهی اول سدهی دهم هجری) تعلق دارد.