بخش ۳۸ - فلک مشتری ارواح جلیلهٔ حلاج و غالب و قرة العین طاهره که به نشیمن بهشتی نگرویدند و به گردش جاودان گراییدند
من فدای این دل دیوانهای
هر زمان بخشد دگر ویرانهای
چون بگیرم منزلی گوید که خیز
مرد خود رس بحر را داند قفیز
زانکه آیات خدا لا انتهاست
ای مسافر جاده را پایان کجاست
کار حکمت دیدن و فرسودن است
کار عرفان دیدن و افزودن است
آن بسنجد در ترازوی هنر
این بسنجد در ترازوی نظر
آن بدست آورد آب و خاک را
این بدست آورد جان پاک را
آن نگه را بر تجلی می زند
این تجلی را بخود گم می کند
در تلاش جلوه های پی به پی
طی کنم افلاک و می نالم چو نی
این همه از فیض مردی پاک زاد
آنکه سوز او بجان من فتاد
کاروان این دو بینای وجود
بر کنار مشتری آمد فرود
آن جهان آن خاکدانی ناتمام
در طواف او قمر ها تیز گام
خالی از می شیشه تاکش هنوز
آرزو نارسته از خاکش هنوز
نیم شب از تاب ماهان نیم روز
نی برودت در هوای او نه سوز
من چو سوی آسمان کردم نظر
کوکبش دیدم بخود نزدیک تر
هیبت نظاره از هوشم ربود
شد دگرگون نزد و دور و دیر و زود
پیش خود دیدم سه روح پاکباز
آتش اندر سینه شان گیتی گداز
در برشان حله های لاله گون
چهره ها رخشنده از سوز درون
در تب و تابی ز هنگام الست
از شراب نغمه های خویش مست
گفت رومی «این قدر از خود مرو
از دم آتش نوایان زنده شو
شوق بی پروا ندیدستی ، نگر
زور این صهبا ندیدستی ، نگر
غالب و حلاج و خاتون عجم
شورها افکنده در جان حرم
این نواها روح را بخشد ثبات
گرمی او از درون کائنات»
بخش ۳۷ - تذکیر نبیهٔ مریخ: ای زنان ای مادران ای خواهرانبخش ۳۹ - نوای حلاج: ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من فدای این دل دیوانهای
هر زمان بخشد دگر ویرانهای
هوش مصنوعی: من آمادهام که برای این دل دیوانه فدای جان شوم، زیرا هر بار که به امیدی نو ویران میشود، دوباره به آن عشق میورزم.
چون بگیرم منزلی گوید که خیز
مرد خود رس بحر را داند قفیز
هوش مصنوعی: وقتی به محلی برسم، صدای راهنمایی میآید که بلند شو، چون مردی که به اندازه کافی با تجربه است و میداند چگونه به دریا دسترسی پیدا کند.
زانکه آیات خدا لا انتهاست
ای مسافر جاده را پایان کجاست
هوش مصنوعی: چون نشانههای خداوند بیپایان است، ای مسافر، هدف و پایان راهت کجاست؟
کار حکمت دیدن و فرسودن است
کار عرفان دیدن و افزودن است
هوش مصنوعی: عمل حکمت درک و تحلیل مسائل و رخدادهاست و به مرور زمان تجربه کسب کردن و دچار فرسودگی شدن. در حالی که عرفان به درک عمیق و افزایش آگاهی اشاره دارد.
آن بسنجد در ترازوی هنر
این بسنجد در ترازوی نظر
هوش مصنوعی: آن کس هنر را با دقت سنجش میکند و بر اساس دیدگاه خود نتایج را ارزیابی میکند.
آن بدست آورد آب و خاک را
این بدست آورد جان پاک را
هوش مصنوعی: کسی که توانسته به این دنیا و نعمتهای آن دست یابد، در عوض، کسی دیگر موفق شده جان پاک و دل راحتی را به دست آورد.
آن نگه را بر تجلی می زند
این تجلی را بخود گم می کند
هوش مصنوعی: این نگاه زیبا و درخشان به چیزهایی توجه میکند که دیده میشوند، اما خود این درخشندگی و زیبایی به تدریج در خود گم میشود.
در تلاش جلوه های پی به پی
طی کنم افلاک و می نالم چو نی
هوش مصنوعی: در تلاش هستم که به تدریج به زیباییهای آسمان نزدیک شوم و مانند نی، با دلتنگی و اندوه ناله میزنم.
این همه از فیض مردی پاک زاد
آنکه سوز او بجان من فتاد
هوش مصنوعی: این همه برکت و خوشبختی از وجود مردی بزرگ و پاک منش نشأت گرفته است، آن شخصی که آتش عشق و محبتش به عمق جان من رسیده است.
کاروان این دو بینای وجود
بر کنار مشتری آمد فرود
هوش مصنوعی: یک کاروان از دو انسان بینا به کنار سیاره مشتری رسید و در آنجا توقف کرد.
آن جهان آن خاکدانی ناتمام
در طواف او قمر ها تیز گام
هوش مصنوعی: جهان همچون یک خاکدان ناتمام در حال گردش به دور او است و قمرها با شتاب به دور آن میچرخند.
خالی از می شیشه تاکش هنوز
آرزو نارسته از خاکش هنوز
هوش مصنوعی: شیشهی خالی از شراب هنوز درخت تاک را دارد، و همچنان آرزوی جوانه زدن از خاک خود را به همراه دارد.
نیم شب از تاب ماهان نیم روز
نی برودت در هوای او نه سوز
هوش مصنوعی: در نیمهشب، نور ماه مانند تابش روز است و عشق او به قدری قوی و دلنشین است که هیچ دردی را احساس نمیکنم.
من چو سوی آسمان کردم نظر
کوکبش دیدم بخود نزدیک تر
هوش مصنوعی: وقتی به آسمان نگاه کردم، ستارهای را دیدم که به خودم نزدیکتر شده است.
هیبت نظاره از هوشم ربود
شد دگرگون نزد و دور و دیر و زود
هوش مصنوعی: نگاه پر از قدرت و تاثیرش، باعث شد که عقل و هشیاریام را از دست بدهم و همه چیز برایم دگرگون شد، چه نزدیک و چه دور، چه در گذشته و چه در آینده.
پیش خود دیدم سه روح پاکباز
آتش اندر سینه شان گیتی گداز
هوش مصنوعی: در نزد خود، سه روح جوانمرد را دیدم که در سینهشان آتش عشق میسوزد و دلهایشان از شدت عشق به دنیا ملتهب است.
در برشان حله های لاله گون
چهره ها رخشنده از سوز درون
هوش مصنوعی: در آغوش آنها چادرهایی به رنگ لاله و چهرههایشان از شدت عشق و احساس درخشان و تابناک است.
در تب و تابی ز هنگام الست
از شراب نغمه های خویش مست
هوش مصنوعی: در حال و هوای شیدایی و عشق، از لذت نغمهها و آوازهای خود سرمست هستم.
گفت رومی «این قدر از خود مرو
از دم آتش نوایان زنده شو
هوش مصنوعی: رومی میگوید: از خودت فاصله نگیر و بیشتر به زندگیات بپرداز و مانند نوایانی که در کنار آتش زندهاند، بیدار شو.
شوق بی پروا ندیدستی ، نگر
زور این صهبا ندیدستی ، نگر
هوش مصنوعی: شوقی که بدون ترس و تردید باشد را هرگز ندیدهای، به قدرت و شدت این شراب بنگر که هرگز مانند آن را مشاهده نکردهای.
غالب و حلاج و خاتون عجم
شورها افکنده در جان حرم
هوش مصنوعی: غالب، حلاج و خاتون عجم، شور و هیجان زیادی را در دل حرم ایجاد کردهاند.
این نواها روح را بخشد ثبات
گرمی او از درون کائنات»
هوش مصنوعی: این نواها به روح انسان قوت و آرامش میبخشند و حرارت و انرژی این نواها از عمق هستی و کائنات نشأت میگیرد.