گنجور

بخش ۳۶ - احوال دوشیزهٔ مریخ که دعوی رسالت کرده

در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ
بر کنار شهر میدان فراخ
اندر آن میدان هجوم مرد و زن
در میان یک زن قدش چون نارون
چهره اش روشن ولی بی نور جان
معنی او بر بیان او گران
حرف او بی سوز و چشمش بی نمی
از سرور آرزو نامحرمی
فارغ از جوش جوانی سینه اش
کور و صورت ناپذیر آئینه اش
بیخبر از عشق و از آئین عشق
صعوهٔ رد کردهٔ شاهین عشق
گفت با ما آن حکیم نکته دان
«نیست این دوشیزه از مریخیان
ساده و آزاده و بی ریو و رنگ
فرز مرز او را بدزدید از فرنگ
پخته در کار نبوت ساختش،
اندرین عالم فرو انداختش
گفت نازل گشته ام از آسمان
دعوت من دعوت آخر زمان
از مقام مرد و زن دارد سخن
فاش تر می گوید اسرار بدن
نزد این آخر زمان تقدیر زیست
در زبان ارضیان گویم که چیست»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ
بر کنار شهر میدان فراخ
هوش مصنوعی: ما از هزاران مسیر و قصر گذر کردیم و به کنار میدانی وسیع در شهر رسیدیم.
اندر آن میدان هجوم مرد و زن
در میان یک زن قدش چون نارون
هوش مصنوعی: در آن میدان جنگ، مردان و زنان به هم می‌جنگند و در این میان، زنی وجود دارد که قد او مانند درخت نارون است.
چهره اش روشن ولی بی نور جان
معنی او بر بیان او گران
هوش مصنوعی: چهره‌اش زیبا و درخشان است، اما از درون خالی است. روح و معنای او در کلامش به سختی بیان می‌شود.
حرف او بی سوز و چشمش بی نمی
از سرور آرزو نامحرمی
هوش مصنوعی: سخنان او بی‌احساس و نگاهش تهی از اشک و شادی آرزوهاست.
فارغ از جوش جوانی سینه اش
کور و صورت ناپذیر آئینه اش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که در آن فرد از شتاب و هیجان جوانی رها شده و به آرامش و سکوت رسیده است. در این حالت، دل و درون او در خاموشی به سر می‌برد و چهره‌اش مانند آینه‌ای است که نمی‌تواند بازتابی از حالت درونی‌اش را نشان دهد. به عبارت دیگر، او از ظواهر و ظاهر عبور کرده و به عمق وجود خود پی برده است.
بیخبر از عشق و از آئین عشق
صعوهٔ رد کردهٔ شاهین عشق
هوش مصنوعی: کسی که از عشق و اصول آن بی‌خبر است، در حقیقت مانند پرنده‌ای است که از جانب یک شاهین عاشق رانده شده است.
گفت با ما آن حکیم نکته دان
«نیست این دوشیزه از مریخیان
هوش مصنوعی: حکیم با دانایی به ما گفت: این دختر از اهل مریخ نیست.
ساده و آزاده و بی ریو و رنگ
فرز مرز او را بدزدید از فرنگ
هوش مصنوعی: فرزندی ساده و آزاد و بدون دوز و کلک، زیبایی‌هایش را از سرزمین‌های دور به سرقت بردند.
پخته در کار نبوت ساختش،
اندرین عالم فرو انداختش
هوش مصنوعی: در کار نبوت او را پرورش دادند و سپس او را در این جهان قرار دادند.
گفت نازل گشته ام از آسمان
دعوت من دعوت آخر زمان
هوش مصنوعی: من از آسمان فرستاده شده‌ام و دعوت من پایان زمان را بشارت می‌دهد.
از مقام مرد و زن دارد سخن
فاش تر می گوید اسرار بدن
هوش مصنوعی: این جمله به روشنی بیان می‌کند که از موقعیت و جایگاه افراد، چه مرد و چه زن، به صراحت بیشتری درباره‌ی دستاوردها و ویژگی‌های جسمانی و فیزیکی آن‌ها صحبت می‌شود. در واقع، هر کس به نحوی بر اساس جنسیت و مقام خود، نکات خاصی از وجودش را نمایان می‌کند.
نزد این آخر زمان تقدیر زیست
در زبان ارضیان گویم که چیست»
هوش مصنوعی: در این دوران آخرالزمان، می‌خواهم بگویم که سرنوشت زندگی در زمین چیست و چگونه باید به آن نگاه کرد.